💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
🍁🍃🍂من انتخاب کرده ام شاد باشم
حتی وقتی هیچ چیز آن طور که می خواهم نیست ،حتی در اوجِ مشکلاتم
من یاد گرفته ام در دلِ بدترین اتفاقات هم بگردم و بهانه ای برایِ لبخند ، پیداکنم
من یاد گرفته ام بخندم ،حتی وقتی دلیلی برایِ خندیدن نیست ...
آدمِ بی غمی نیستم ،من هم دلم می گیرد !
اما نه منتظرِ کسی می مانم که آرامم کند ،نه در انتظارِ دستی ، که از راه برسد ، و نوازشم کند ...
نیازی به دلسوزیِ هیچ کس ندارم !
من خوب کردنِ حالِ خودم را بلد شده ام ...و قوی بودن را ؛ به تمامِ تسلیم شدن ها ترجیح داده ام🍁🍃🍂
🦋
✾❀ @Shahid_Alamdar ❀✾
________________✨💎😉
جملاتی که اخلاقتان را ناب میکند
💕سهراب سپهری چقدر زیبا گفت:
🌸ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
💕ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ...
🌸ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ...
💕ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ...
🌸ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ...
💕ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ...
🌸ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ...
💕ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ...
🌸ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ...
💕ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ...
🌸ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ...
💕ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ...
🌸ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ...
💕ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پايين...
🌸ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ!
✾❀ @Shahid_Alamdar ❀✾
____________✨💎😉
جملاتی که اخلاقتان را ناب میکند
خدایا کمکم کن؛
ماههاست که کمتر سوی تو آمدهام
بیشتر وقتم صرف دیگران شده ...
خدایا !
خوش دارم، مدتی
در گوشهی خلوتی فقط با تو بگذرانم ...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@Shahid_Alamdar
با عرض پوزش از اعضای محترم این چند وقت کانال کم کار شده عذر میخواهم انشاءالله از شنبه پست های ویژه و داستان های متفاوت میزاریم فقط صبر کنید ممنون🙏🙏
#خاطرات_تفحص
💠جنگ تمام شده بود و بسیاری از شهدا جا مانده بودند . دلمان پیش آنها بود . باید می رفتیم و بر می گرداندیمشان ؛ اما منطقه حساس بود و موافقت نمی کردند .
بالاخره یک فرصت ده روزه گرفتیم . گذشته از دوری راه ، دور و برمان پر از میدانهای گسترده مین بود . چند روزی کارمان جستجو ، سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن بود .
فرصت ما روز نیمه شعبان به پایان می رسید . بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کار را تعطیل کنیم و روز عید ، به خودمان برسیم . اما شهید غلامی گفت : (( نه ، تازه امروز ، روز کار است و باید عیدی خود را امروز از آقا بگیریم .)) همه به این امید حرکت کردیم ، ناامیدتر شدیم . آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد : « آقا جون دیگه خجالت می کشیم تو روی مادرای شهدا نگاه کنیم ... » باید وداع می کردیم و بر می گشتیم . بغض توی گلوی بچه ها ترکید و به گریه افتادند .
چند لحظه بعد ، فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه بیرون بیاورد ، میخکوبمان کرد . به سویش دویدیم ... شقایق درست روی جمجمه شهیدی سبز شده بود !
چه حالی می شدی در این غروب نیمه شعبان ، اگر می دانستی نام این شهید ، « مهدی منتظر القائم » است....
شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات
@Shahid_Alamdar