🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸
🔹_قسمت،_ #پنجاهودوم🔹
🔸این داستان؛ #مژده
#سیدمجتبی_علمدار
#کتاب_علمــــــــــدار
🆔 @Shahid_Alamdar
باهم مطالعه کنیم📘:)
#بسم_رب_الشهدا🔻🔻🔻🔻
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
شلمچه كه بوديم يك بار در مداحي سید حضور داشتم.😊شنيدم كه خدا را به
سر بريدة امام حسين قسم ميداد تا بلکه یک بار زائر مدينه شود😍
ميگفت: يك زيارت عاشورا در مدینه بخوانم، بعد جانم را بگير.😭
خودش ميگفت: بعد از زیارت خانة خدا دوست دارم يك سال نشده شهيد
شوم🌹
مدتی بعد در منزل يكي از دوستان براي صرف افطاري🍽 دعوت بوديم. بعد از
افطار به همراه سيد ميخواستيم به هيئت برويم🚶♂
يكي از دوستان آمد و با خوشحالی گفت: سيد جان يادت هست چند
شب قبل، بعد از مراسم وداع با شهدا در حسينه لشكر 25 کربلا چه دعایی
کردی😃
سید با تعجب به چهرة آن دوست نگاه ميکرد. ایشان ادامه داد: دعا كردي
كه زيارت بيت الله الحرام نصيب آرزومندان شود؟!😍
من آنجا دلم شكست. با حال خوبي آمين گفتم. ديشب از تهران تماس
گرفتند كه مشكل حج شما حل شده. در همين ماه رمضان مشرف ميشوم.😍
همه خوشحال شديم و به او تبريك گفتيم.😊یک دفعه نگاهم به سيد افتاد.
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
احساس كردم خيلي در خودش فرورفته. اما علت را نفهميدم🤔تا در مراسم آن
شب جواب سؤالم را پيدا كردم.
آن شب سيد در مناجات و مداحي، با خدا اينطور حرف ميزد: خدايا يكي
خواب خوش ميبينه، يكي شفا ميگيره، يكي تذكره حج ميگيره، اما من😔
صدای گریه اش بلند بود. آن شب حسابي با خدا راز و نياز كرد. انگار كه تنها
در محضر خداوند است و هيچ كس در اطراف او نيست.😍😭
خیلی دلم برایش سوخت. دیده بودم چقدر عاشقانه برای خدا تلاش ميکند
اما هنوز نتوانسته بود به زیارت مدینه برود😔
٭٭٭
فردا صبح به اداره ارشاد رفتم. يكي از دوستانم به تازگي مسئوليتي در آنجا
گرفته بود. رفتم تا به او تبريك بگويم. وقتي رسيدم دو نفر ديگر هم آنجا بودند.
بعد از احوالپرسي هاي معمول، ايشان رو به آن دو نفر كرد و گفت: من يك
فيش حج عمره سهميه دارم اگر تمايل داريد، ميتوانم آن را به يكي از شما دو
نفر بدهم.😍
من با شنيدن اين حرف هيجانزده شدم🤩 بلند گفتم: نه، اين حج مال من
است!
آن دو نفر با تعجب مرا نگاه كردند. وقتي اشتياق مرا ديدند چيزي نگفتند.😍
فيش را گرفتم. رفتم ادارة حج و زيارت. در راه به ماجراي شب قبل فكر
ميكردم.
مسئول اداره حج و زيارت آشنا بود. وقتي بيتابي مرا ديد علت را پرسيد. من
هم جريان شب قبل را برايش تعريف كردم و گفتم كه اين حج را مديون آقا
سيد هستم. 😍
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
بعد به آن مسئول گفتم: يك فيش حج هم براي سيد در نظر بگيرد يا اينكه
فيش حج مرا به نام سيد ثبت كند.🌺
او هم گفت: من نوكر چنين سيد بزرگواري هستم😍
خلاصه یک فیش حج هم برای سید مهیا شد. سراسيمه شماره اداره سيد را
گرفتم و گفتم: سيد جان مژده، انشاءالله قرار است به حج مشرف شوي.
سيد كه فكر ميكرد با او شوخي ميكنم با خنده گفت: سربه سرم نگذار.😔
گفتم: به خدا راست ميگم😍
بعد هم جريان را برايش تعريف كردم.
وقتي حرفم تمام شد، صداي هق هق گريه سيد را از پشت تلفن ميشنيدم😭 در همان حال آرام نجوا ميكرد: يا حسين(ع)يا زهرا(ص)😍
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
خدا #دختـ♥️ـر را آفرید...
لبخندے زد و در گوشش
اینچنین زمزمه ڪرد:
حواستــ به حسادتــ مـ🌙ـاه باشد!
مراقبــ باش نورتــ خورشیـ☀️ـد را نیازارد!!!
از کنار رود که رد شدے ڪمی از
پاڪے اتــ به اوببخش!
به کوه کہ رسیدے قدرے غرور
به قله هایش قرض بده!!!😌
و بدان ...
"زیبایے، نورانیتـ، پاکی و غرورتــ"
همه در گرو داشتن آن
گنجےستــ که در
ڪــوله بارتــ
نهان کردم.
😇💎
آرے...
خدا؛ مشتے حیا
بدرقه راهش ڪرده بود!
بــانو بڪوش که در ڪلاس بندگے
از خدایتــ بیستــ بگیری... .💚
#چادرانه
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
مي گفت: بـاید بـرای خودمـون
تـرمز بــذاریم ...
اگه فلان کار کـه بـه #گناه نزدیکه
ولی حروم نیست رو انجام بـدیم
تـا گنـاه فاصله ای نداریم...!!
#شهيد_مدافع_حرم_مسعود_عسگری
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
•
وبالاخرهخداوندبہحدےحالتراخوبمےکندوبرایتجبرانخواهدکردکہبہیادنیاورے
روزےنـاراحتبودهاے
#وخدایےکہتمامتکیہگاهتمےشود♥️
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌸🍃یٰا لَطیفْ...
#آیـــــہگــــرافـــے🌈💜
وَلاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛
و اسراف نکنید،
کہ خداوند
مسرفان را دوست ندارد...
(سورهٔانعام،آیهٔ۱۴۱)📚✨
#کمی_با_خدا...🌸
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar