«ربنا افرغ علی نا صبرا و ثبت اقدام نا و انصرنا علی القوم الکافرین»
... سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر خمینی و سلام بر امت حزب الله. خدایا! از تو میخواهم در هنگامی که شیطان سستی به سراغم میآید، او را دور سازی و مرا قوت و آرامش عطا فرمایی که: «و لا حول ولا قوه الا با الله»
پدر و مادر گرامی!
در مقابل شما شرمندهام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خیلی کم نصیبم گشت ... انشاء الله خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصاً خانواده شهدا و اسراء و معلولین را دلداری بدهید ...
همسر محترم:
در حدود این 5 سال زندگی، از خصوصیات تو بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبودم. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم ... در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما... انشاء الله که اگر بهشت نصیبم شد، یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم.
برادران و خواهران! برای شما آرزوی صبر و استقامت و پیگیری اهداف اسلامی را دارم ... در راه حسین (ع) رفتن، حسینی شدن را میخواهد. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و ... با سلاح مختصر با [دشمنان] مبارزه میکنند، از تجلیات حسینی شدن این امت است که مرا به وجد آورده است... از همه شما التماس دعا دارم.
پاسدار اسماعیل دقایقی
📚مناسبت مرتبط:
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#وصیتنامه
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#04_08
#jihad
#martyr
@Shahid_Amir_Lotfi_313
مهریه ازدواج
سال 58 تصمیم به عقد رسمی گرفتیم. مادرم مهر مرا بالا گرفته بود تا حداقل یک چیز این ازدواج که از دید ان ها غیر معمول بود شبیه بقیه مردم شود! اگر چه هیچ کداممان موافق نبودیم ولی اسماعیل گفت :(( تا اینجا به اندازه کافی دل مادرت را شکسته ایم ! برای من چه فرقی دارد من چه زیاد چه کمش را ندارم! راستی نکند یک بار مهرت را بخواهی شرمنده ام کنی !)) من هم که نمی خواستم به مادرم بی احترامی شده باشد مهریه پیشنهادی را قبول کردم اما همانجا قبل از انکه وارد سند ازدواج کنند به اسماعیل بخشیدم.
📚مناسبت مرتبط:
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#عکس
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#04_08
#jihad
#martyr
@Shahid_Amir_Lotfi_313
انتهای یک جاده
برای شناسایی با ابو یاسین تا نزدیک عراقیها رفته بودند. گلوله پشت گلوله خمپاره بوده بر زمین مینشست. یکی از همان گلولهها درست کنار اسماعیل و ابو یاسین منفجر شد. و هر دو چند ترکش ریز خوردند. طبیعی بود آن همه آتش بر سر نیروهای ایرانی بریزد چرا که رزمندگان تا نزدیک دروازههای بصره پیش آمده بودند و منتظر فرصت بودند اما این شهر بندری راهم مثل فاو فتح کنند. ازقضا مجاهدین تیپ 9 بدر هم در عملیات کربلای پنج حضور فعال داشتند عدهای از نیروهای این تیپ حتی با پای برهنه و به عشق کربلا به عملیات آمده بودند و در همان منطقه حسابی از پس عراقیها برآمده بودند. اسماعیل و ابو یاسین هم برای شناسایی رفته بودن دو حالا داشتند مواضع و خاک ریزهای دورو برشان را با نقشه تطبیق میدادند. صورت برافروخته اسماعیل برای ابو یاسین ناآشنا شده بود. و خودش هم احساس سبکی میکرد. از شب قبل که با زن و فرزندانش خداحافظی کرده بود تا آنجا که تیررس دشمن بودند همهاش منتظر یک اتفاق بود در میان خاک ریزها و کوره راهها، بهت جادهای افتاد که انتهایش در دود و غبار محو شده بود. فهمید که آنجا آخر خط است چیزی شبیه آنچه که در خواب دیده بود. لبخندی زد و صدای قلبش در هیاهوی حمله هواپیماهای عراقی گم شد. چند لحظه بعد بمبهای خوشه ای زمین و آسمان را سیاه کرد وقتی گردو خاک فرونشست ابو یاسین بود و پیکر غرق در خون اسماعیل. انگار که سالهاست به خواب رفته بودند ..
📚مناسبت مرتبط:
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دفاع_مقدس
#نحوه_شهادت
#عکس
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#04_08
#jihad
#martyr
@Shahid_Amir_Lotfi_313
۸ تیـــــر ۱۳۶۶،
بمــــباران شیــمیــاییِ
ارتـــش بعـــث عـــراق،
نفـــس بســــیاری از
مردم غیــر نظـــامی ســـردشت را،
گرفتــــــــــ
دمی عمیـــق، پر از بوی عِطــر تاکستـان
گلی قشنگ، پر از حس زندگی، در دشت
ز دور دسـت صـدایی عـجیـــب می آیـد
صدای گردش زنبور هاسـت آن ورِ دشت
سه چار آتش سرکـش بلنــد شد از شهـر
گمان کنم که کمی صائـقـه زده بـر دشت
مِـهـی غلیـــظ گرفتـه فضــای اینجــا را
خـدا کنـد که ببـارد همیـشه در هر دشت
گـل قشـنگ مـن آن روز، بر زمیـن افتــاد
دلم برای گلـم سوخت، سوختم در دشت
دمی عمیــق، چرا بوی تــاک نیست دگر؟
و بـاز دم که خفـه مانـد، در دلِ سردشت
به قلمــــ : وصـــــالـــــــ✿⃟
📚مناسبت مرتبط:
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#دفاع_مقدس
#شعر
#عکس
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ بمباران
#04_08
#jihad
#martyr
@Shahid_Amir_Lotfi_313
#امتحان مےدهند در جبهہ!
و ما خوب مےدانیم همہ #قبول شدند..
ای کاش ما هم
در امتحان بندگی، قبول بشویم...
#اللهم_الرزقنا_شهادت
شبتون شهدایی❣
@Shahid_Amir_Lotfi_313
دعای فرج
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ
الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي
الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد
وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ
عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا
عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا
مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ
الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ
السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا
اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ
الطّاهِرينَ
♦️اگرهمگی #یڪدل و #یڪصدا
برای #ظهوردعاڪنیم،
قطعاً،امرشریف ظهوربه زودی، #محقق خواهدشد
♦️نشر حداکثری
@Shahid_Amir_Lotfi_313
شہید مدافع حرمـ امیر لطفے🇵🇸
دعای فرج 🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
|♡|
باهم یکدل بخوانیم
قرار روزانه
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#حدیث
🌸 امام حسین (ع) میفرمایند:
🍁 مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَا يَحْذَرُ.
هر كس كه با گناه و نافرمانى خدا مبادرت به كارى بكند، آنچه اميد دارد زودتر از دستش برود و از آنچه مى گريزد زودتر به سرش آيد.
📚تحف العقول، صفحه 248
@Shahid_Amir_Lotfi_313
شہید مدافع حرمـ امیر لطفے🇵🇸
#معرفی_شهید #شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری @Shahid_Amir_Lotfi_313
#معرفی_شهید
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
شهید محمدرضا دهقان امیری در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در تهران به دنیا آمد. حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل بیت (ع) و سیدالشهدا (ع) پیدا کند.
نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر سیدالشهدا (ع) مورد حمله ی دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی سوریه شد. او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد. علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق دانشگاه بود که عازم سوریه شد.
محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد.
ایشان در بیست و یکم آبان ماه 94 به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید.
@Shahid_Amir_Lotfi_313