eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
49 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شهیده آیة حمدان و دختر شهیدش فاطمة که در بمباران ضاحیة بیروت توسط رژیم سفاک اسراییل به شهادت رسیدند. روی سر بند دختر شهید شده نوشته شده یا صاحب الزامان 🤲 با امام زمان بودن رمز عاقبت بخیر شدن است
هفته دفاع مقدس، سالگرد آغاز روزهای پُرالتهاب عشق و رشادت ، بر حماسه آفرینان با ایمان گرامی باد.
۳ روز ‌در خراسان جنوبی عزای عمومی اعلام شد 🔹در پی حادثه تأسف برانگیز در معدن معدنجو طبس و ‌جان باختن و مجروح شدن جمعی از کارگران شریف آن خطّه، امام جمعه و استاندار خراسان جنوبی این ضایعه جانگداز را به مردم گرانقدر استان خراسان جنوبی و شهرستان طبس به ویژه خانواده‌های داغدار تسلیت عرض کرده‌ و از روز دوشنبه دوم مهر ‌ماه، سه روز در استان خراسان جنوبی، عزای عمومی اعلام می‌‌شود.
🔴 حزب‌الله لبنان شهادت فرمانده بزرگ حاج ابو عقیل را به محضر صاحب الزمان(عج)، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و رزمندگان اسلام تسلیت گفت. ⭕️ ابراهیم عقیل که بود؟ در میانه جنگ ایران و رژیم بعث وقتی ایران تنها بود و غرب همه تسلیحاتش را روانه عراق می‌کرد فرانسوی ها در تحویل سوپراتانداردهایی که قراردادشان را پیشتر با صدام بسته بودند تردید کردند آمریکایی ها میانداری کردند و به فرانسوی‌ها گفتند از حکومت ضعیف ایران نترسد و جنگنده‌ها را برای استفاده صدام در اختیارش قرار دهد جنگنده ها روانه عراق شدند و هزاران جوان ایرانی را در چندعملیات پرپر کردند ایران تنها بود و حزب‌الله، جوان. ابراهیم عقیل آن روزها از نیروهای عملیاتی نسل اول حزب‌الله بود که می‌خواست انتقام جوانهای ایرانی را بگیرد نزدیک به صد فرانسوی و ۴۰۰ آمریکایی، در حملاتی که عقیل فرماندهی‌شان کرد به درک واصل شدند. آمریکا دیوانه شده بود فرانسه بعد از نبرد الجزایر، این میزان کشته را تجربه نکرده بود وزیر خارجه وقت فرانسه بعد از این حملات گفت:«ما تازه انقلاب ایران را شناختیم» آمریکا ۴۰ سال به دنبال طراح آن عملیات بود. و حالا او در ضاحیه، مهمان رسول الله شد... سردار رشید اسلام ابراهیم عقیل!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#حضرت پاییز🍁🍁
پاییز همون فصلیه که بهت یاد میده باید عاشقِ ریشه ها بشی نه شکوفه ها ..🍂
⭕️ پیامِ شهید ابراهیمِ هادی 🔷اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود. صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه ی آلودگی و گناه را فراهم می کند. اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد.
23.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد 🎞مجموعه مستند کوتاه مهندسی در جنگ 🔸ابتکارات و خلاقیت مهندسی در دوران دفاع مقدس 📌قسمت دوم: جاده وحدت 📎تهیه شده در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان
شهید جهاد مغنیه هیچ زمان، آدم هایی که تورا به خدا نزدیک می کنند رها نکن بودن آنها یعنی خدا هنوز حواسش بهت هست
1_10397115283.mp3
1.62M
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ 🔸کیمیای سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف 🎧 قسمت هفتم اگه میخواهید غذاتون براتون مرض تولید نکنه... اگه میخواهید غذاتون شِفا باشه... اگه میخواهید غذاتون نورانیت بیاره... مخصوصاً خانمها در تمام مراحل پخت و پز از ابتدا تا انتها این کارها را انجام بدهند 🌪 به👈🏻 عشق امام زمان جـــ♡ــان مون♥ انتشار این سلسله مباحث ؛ باقیات الصالحات است برای شما🌸🌱 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌🌤‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤 ╰⊱♥⊱╮ღ꧁🌸꧂ღ╭⊱♥≺
‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💐 هفت ماه بعد یافت آباد_حسن و مهرشاد،دائی های مجید توی نمایشگاه،حسن پشت میز و مهرشاد روی صندلی کناری نشسته بود.حال هیچ کاری را نداشتند.دمق بودند.هر دو نگاه به هم می‌کردند و اشک اشک شان نم نم می‌ریخت. هرچه خواستند حرفی بزنند،کلامی برای گفتن نداشتند.چشم ها و صورتشان پف کرده بود.مهرشاد بیشتر از همه،از نبودن مجید می‌سوخت. باهم بزرگ شده بودند.مهرشاد فقط یک سال از مجید بزرگ تر بود.آخرش حسن به حرف آمد، _من باورم نمی‌شد مجید بره. _من فکر می کردم،خودش را میخواد برا مریم و افضل عزیز کنه. می گفتم داره با چند تا بچه هیأتی و بسیجی میره،به قول خودش جوگیر شده. _من روزهای آخر،یه بار بهش گفتم،الهی بری شهید بشی،تا ما از دستت راحت بشیم.گفت:حسن!من اون دنیا هم اگه برم،باز هم از جیبت میکَنَم.خیالت راحت،هیچ وقت از دستم خلاص نمیشی. _من فکر می کردم چون آقا افضل مدام بهش گیر میده،این کار رو بکن،اون کار رو نکن،میخواد یه مدتی باباش، دست از سرش برداره و خودش را از بکن و نکن هاش راحت کنه. _هرچی آبجی مریم زنگ میزد و گریه می‌کرد، میگفتم خواهر!خیالت راحت،این سوریه برو نیست.اگه هم بره،سر یه هفته برمیگرده. _چون همه ی کارهاش رو با شوخی و مسخره بازی رد می‌کرد، منم فکر می کردم، این هم مثل همه کارهاشه. _کسی باورش نمی‌شد، مجید سوریه باشه _من می گفتم چون یه مدتیه، تو تلویزیون و فضای مجازی،بحث سوریه داغه،اینم میخواد خودش رو،به این داغی ها بچسبونه.ولی کم کم یخش آب میشه. _حالا که مجید رفته و من و تو موندیم،با همه غصه های آبجی مریم و آقا افضل. حسن و مهرشاد به هم نگاه نمی‌کردند.سرشان را بردند سمت گوشی و گاهی اشک شان را از گوشه چشم پاک می‌کردند.دلشان برای صدای سلام مجید،بدجوری تنگ شده بود.وسط گریه،مهرشاد خنده اش گرفت.حسن چشمش گرد شد و نگاهش کرد. _مهرشاد خوبی؟چرا الکی می خندی؟ _یاد مجید افتادم. حسن هم قبل از این که مهرشاد چیزی بگوید،خنده اش گرفت.علت خنده اش را می‌دانست. هر دو بلند بلند می خندیدند. _حالا تو یاد کدوم خاطره اش افتادی؟ صدای خنده مهرشاد بلندتر شد. _مجید از بچه گی تا همین اواخر،شرّ و شیطون بود.هرکاری هم که میکرد،می انداخت گردن من.آخر بازی های توی کوچه مون ،آتیش یه دعوای حسابی رو روشن می‌کرد.این وسط منِ بیچاره،کتک می خوردم و خودش فلنگ را می بست .بعدش من کتک خورده بودم و اون پیش مامان و باباش عزیزتر بود. 🌷🕊 💥ادامه دارد...