نگاههایتان ...
تسبیح ذکرخداوند بود...✨
که اینگونه دلنشین مانده است😍
صبح دلنشینی میشود با نگاه شما📿
#صبحتون شهدایی
3.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | روایت حاج #قاسم_سلیمانی از کار فرهنگی به سبک شهید #حسین_همدانی
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠شهید مصطفی ردانی پور
در همه گرفتاریهاتون توسل داشته باشید به خود آقا(حضرت ولیعصر ارواحنا فداه)، همه گرهها به دست ایشون باز میشه..
#امام_زمان
دختر دانشجو از استادش
شهید دیالمه سؤالی میپرسد.
شهید دیالمه سرش را پایین میاندازد
و جواب میدهد.
دختر دانشجو عصبانی میشود و میگوید:
مگر تو استاد ما نیستی؟
چرا نگاهم نمیکنی؟!
شهید دیالمه گفت:
اگر به تو نگاه کنم،
اونی که باید نگاهم کنه،
دیگه نگاهم نمیکنه... 🥲
#شهید_عبدالحمید_دیالمه 🕊
دنبال اسم و رسم باشیم باختیم!
🔻 وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرفها پرسیدم. گفت: «درجهی خوب و ممتاز رو #شهدا گرفتن.
من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجهی اونا که یه درجهی خدائیه برسیم.
اگه بخوایم برای خودمون اسم و رسم درست کنیم که باختیم!»
❤️ شهید حسین همدانی ❤️
📚 کتاب خداحافظ سالار، ص ۲۶۰
🌷شهدا را با صلوات یاد کنیم 🌷
•
شهادت فنا شدن انسان
برای نیل به سرچشمه نور
و نزدیک شدن به هستی مطلق است.
#شهدا
#پنجشنبه_های_شهدایی
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
..🌷🕊..
🎬 کمکهایی شهید به ما میکندکه
باور نکردنیه!!!
یک شبه راه هزارساله را
طی میکنیم ....
#رفیـقشهـید🕊
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ معنای جمله عمیق حاجقاسم(ما ملت امام حسینیم)، چیست؟
حقطلبی و خیرخواهی؛ مرام همیشگی ایرانیان!
💐#مجید_بربری
#قسمت_50
مجید همه چیزش را پای رفیق می ذاشت،می گفت:آدم باید حال خرابش رو،واسه خودش نگه داره و با حال خوب بره پیش دوست و رفیقاش.روی هر حرفی که میزد،واقعا می ایستاد.اگه هزارو یک،گیر و گرفتاری داشت،هروقت پیش دوستاش بود،خنده از لبش کنار نمی رفت.کاری هم می کرد که دوستاش هم شاد و خندون باشن.یه روز مجید و دوستاش جمع بودن.یکی میپرسه:((اون کیه که از همه چیزش،برا رفیقش می گذره،حتی پاش بیفته،لباس تنش رو هم برا کمک یه رفیق،در میاره؟هرکدوم از دوستاش،اسم یکی رو میاره.چند تاشون میگن؛برادرم حسن یه همچین آدمی یه،به قول معروف لوطی و با مرامه.اما آخرش همه جمع به این نتیجه میرسن که مجید،دست داییش حسن آقا رو از پشت بسته.توی هرکاری،مرد و مردونه پای رفیق،پای خانواده اش می ایستاد.تو دعوا میرفت برا رفیقش،کتک میزد و کتک هم می خورد.تو عروسی و عزا،وقتی مراسم تموم میشد و برمی گشت خونه،دو دست لباس نشسته یا پاره کرده داشت.چون می خواست برا صاحب مجلس،سنگ تموم بذاره.یادمه یه خانمی پسرش فوت کرده بود و نمی تونست برا پسرش مراسم بگیره،مجید دوره افتاد،پول جمع کرد و یه مراسم درست و حسابی براشون گرفت.بعد از اون ماجرا،با مرتضی کریمی که آشنا شد،با هم پول از این طرف و اون طرف می گرفتن و بسته های غذایی درست می کردند و توی مناطق محروم و حاشیه شهر،بین افراد نیازمند پخش می کردن.مجید علاوه بر همه اینها،خوش گذرون هم بود.پنج میلیون تومن از وام های خونگی به اسمش دراومد.هرروز یه ماشین مدل بالا کرایه میکرد و ما را با خودش میبرد این طرف و اون طرف گردش.ما تصمیم داشتیم این پول رو سرمایه ش کنه و یه چیزی بریزه تو مغازه ای که داشتیم و یه کاری شروع کنه.اما سر بیست روز اون پولو تموم کرد.عادت نداشت و نمیتونست ،سر یه کاری ثابت بمونه.هریکی دو ماه سر یه کاری بود،بعد ولش میکرد.مجید من،پسر شوخی بود.گاهی ازش می پرسیدن بچه کجایی؟نمی گفت یافت آباد،می گفت:من بچه یافترانیه ام.یافت آباد و زعفرانیه رو،قاطی هم میکرد و یه اسم جدید از خودش می ساخت. گاهی هم می پرسیدن :ماشینت چیه؟چون اونموقع وانت داشت ،وانت و زانتیا رو باهم مخلوط میکرد و میگفت؛وانتافه دارم!😅
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...