eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
49 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 هر جمعه در شهری برایت ندبه می‌خوانیم تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعان‌ها 🔹 شروع قرائت دعای ندبه در حرم رضوی
وخدا‌فراموشی‌را‌خلق‌کرد‌تا رنج‌ها‌خاطره‌نشوند‌بلکه‌در‌ ظلمت‌عدم‌فروروند‌و‌جای‌ خود‌را‌به‌آرامش‌بدهند‌...🍀
Γ📲🍃 | | [مَرد‌دَلیر♥️] و‌مَرد‌این‌میدان‌تو‌هستي‌براي‌ما🍃💛 ‌
🕊 🍃برادر شهیدم 💔گدای امروز خانه ات منم 🍃هوایی ام کن 😔خسته ام از پرسه زدن در هوایِ این شهر پر دود... 💔این سینه ی سوخته از تاول گناه را تنها هوایِ تو التیامش می دهد...
🔮قراره با ، زیارتشون ڪنیم دیگه؟ ما نیاز داریم رو ببینیم ما همرو از تو دلمون بیرون ڪردیم ، 👀آقا رو ببینیم ... جاۍ آقا خالیه،قلبمون داره‌ می‌ترڪه.... هرکی خواست‌بیادتو‌قلب‌‌مون‌جا‌پیدا‌ڪنه، گفتیم بیا برو بیرون اینجا جاۍ کسیه ... 💠شادی خواست بیاد ؛ غم خواست بیاد ؛ بیماری خواست بیاد ؛ گفتیم اینجا جای کس دیگه س ... 🧹هر شب دلمونو جارو ڪردیم گفتیم قراره بیاد ... هی گفتیم : 📿[استغفرالله‌ربی‌واتوب‌الیه] این غبارا رو بریزیم بیرون آقامــون بیاد..... 📌فقط یه چیزۍ بگم ؟ آقا اومده ، از یه گوشه‌ۍدلت رد شده ، در زده ، دیده پُره ... رد شده رفتــــه :) :) 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|•🖇🥀•| سوال‼️ - شمابہ‌پدرتون‌سیلےمیزنید؟ ناراحتش‌میکنید؟ دلشومیشکونید؟ معلومہ‌کہ‌نھ🤷🏻‍♀ امام زمان؏پدرماست((:💚 - پس‌چرابهش‌سیلےمیزنید؟🥀 چراناراحتش‌میکنید؟🥀 چرادلشومیشکونید؟🥀 مگھ‌پدرتون‌نیست؟🥀 مراقب‌کارهامون‌باشیم‌ڪھ‌پدرمون روناراحت‌نکنیم…💔🚶🏻‍♂ ⚠️| ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
♥️ابراهیم میگفت: اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه، کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته.. .
جهان با خنده هایت صورت زیباتری دارد..... بخند این خنده های ماه🌙 کلی مشتری دارد...
☺️شوخ‌طبعی شهید ابراهیم هادی 🟡در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضا گوديني پس از چند روز مأموريت از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آنها سالم بودند خيلي خوشحال شديم. جلوي مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. دقايقي بعد ماشين آنها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسي كردند. 🟢يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند. ابراهيم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد. 🔵يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل بچه ها را گرفته بود. ابراهيم ادامه داد: جواد...جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد. 🔴چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور كه بقيه هم گريه ميكردند، يكدفعه جواد از خواب پريد! نشست و گفت: چي، چي شده!؟ جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد.😂😂 🟣بچه ها با چهره هايي اشك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم ميگشتند. اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان! 📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۴۶ ❤️❤️❤️❤️