eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
49 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊امروز مهمان شهید مدافع حرم سید علیرضا حسینی هستیم🕊 💠سید علیرضا حسینی معروف به سید هاشم، در اول دی ماه ۱۳۷۱ متولد شد. هیچ‌گاه مانند بعضی از مردان که خود را از انجام کارهای خانه مبرا می‌دانند رفتار نمی‌کرد. 🔹سال ۹۲ با اصرار به  پدرش توانست برای اعزام به مناطق جنگی سوریه اقدام کند و بلافاصله نیز برای گذراندن دوره آموزشی بار سفر را بست. @Shahid_ebrahim_hadi3
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
🕊امروز مهمان شهید مدافع حرم سید علیرضا حسینی هستیم🕊 💠سید علیرضا حسینی معروف به سید هاشم، در اول د
می گفت:« ما سادات هستیم و منتسب به حضرت زینب و حضرت رقیه (علیها السلام)، اگر من برای محافظت از ایشان نروم چه کسی برود؟» @Shahid_ebrahim_hadi3
مسئول اطلاعات شناسایی بود و آن‌قدر کارش را خوب و دقیق انجام می‌داد که خیلی از اوقات افراد دیگر محض وجود سید هاشم که همراه آن ها برای شناسایی می‌رفت، با خیال راحت به منطقه می‌رفتند. 🔹 بعدها که دوستانش با گریه و اشک از دلاوری‌های علیرضا تعریف می‌کردند تازه جنبه‌های روحی بزرگ و عظیم او برای دیگران آشکار شد. 🔹 آن قدر شوخ طبع و فروتن برخورد می‌کرد که این ابعاد شخصیتش برای خانواده شناخته نشده بود. @Shahid_ebrahim_hadi3
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
مسئول اطلاعات شناسایی بود و آن‌قدر کارش را خوب و دقیق انجام می‌داد که خیلی از اوقات افراد دیگر محض و
💠سید علیرضا در ۱۱ مهر سال ۹۳ در حلب به شهادت رسید بعد از شهادت، مفقودالاثر بود تا اینکه سرانجام پس از دو سال، پیکرش، بدون سر و یک پا و یک دست، بازگشت. 🔹 به خاطر شباهت نام و همین‌طور نام پدر، بجای شهید دیگری در تهران به خاک سپرده شد. 💠بعدها هم که متوجه این اشتباه شدند پدر و مادر معتقد بودند علیرضا خودش آنجا را انتخاب کرده و نیازی نیست که پیکر را منتقل کنند. 💠سید هاشم بجای پدر فرزندانی زیر آن خاک خوابیده که به شوق پدر مفقودشان هر چند روز یک بار به همراه مادر به آنجا می‌آیند و یک دل سیر با پدر درد و دل می‌کنند @Shahid_ebrahim_hadi3
«هر روز با قرآن»✨ ••••••••••••• 🍃🌹 سوره مبارکه 🍃🌹 🍃🌹 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به روح بزرگوارِ
🌷 🔸حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند: ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از امام رضا نمی خواهید؟! بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا . یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش». هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# بروید سر قبر پدر و مادرتان. آنها می بینند و می دانند... 🎤شهید دستغیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل پر درد و دنیای نامرد و من از همه طرد و بی کس و یارم پناهم باش و نور راهم باش و سوز آهم باش و تنها نگذارم جمعه، زیارتی ارباب بی کفن
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غروب بهشت را تابحال دیده اید👆 چند روز ازاربعین گذشته یکدفعه دل هوایی شد صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین میشه من ناقابل را راه بدی بدجوری دلتنگ حرمت شدیم اقا جان حسین
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَ
در شُرف ازدواج بودم جوانی مُتدین و با ایمان رسماً به خواستگاریم آمد... همه چیز خوب بود ، اهل ایمان و آشنا به مبانی دینی ، ولایت مدار ، و در یک کلام همه چیز تمام✅ چند هفته به آشنایی و تحقيقات گذشت ، اما ته دلم راضی نبودم ...😔 انگار دلشوره داشتم ...😢 شخص مذکور در طی چند روز خیلی با من صمیمی و خودمانی شد و این قضیه مرا رنج می داد 😞 و هم باعث تعجبم شده بود!!!😳 با اینکه نامحرم بودیم برایم پست های عاشقانه می فرستاد وقتی اعتراض می کردم می گفت ما دیگر قرار است ازدواج کنیم اشکالی ندارد نگران نباش گناه ندارد... دلم آشوب بود خیلی آشوب .... یه جای کار می لنگید... از فقط یک اسم می دانستم و یک کتاب که مدتها پیش مثل همه کتابش را مطالعه کرده بودم... ناگهان چیزی در دلم گفت به شهید هادی توسل کن کمکت می کنه... با دلی آشوب و نگران رو به قبله نشستم ظهر یک پنجشنبه زمستانی از ته دل فاتحه ای خواندم اشکم جاری شد 😭 به ابراهیم گفتم: در کتابت خوانده ام تو هم خیلی مرد بودی و هم خیلی غیرتی در حقم برادری کن تا به باطن حقیقی این مرد به پی ببرم...😤 شب هنگام دوباره دلم گرفت از این سر در گُمی...😔 پیام های خواستگارم رو دوباره مرور کردم از اول تا آخر ، ناگهان پیامی مرا به خود جلب کرد یک پیام عاشقانه که فُروارد شده بود و آی دی فرستنده داشت ، پیامی که هفته پیش ارسال شده بود و من متوجه نکته ای در آن نشده بودم کسی انگار بهم می گفت با صاحب پیام صحبت کن چاره مشکلت را خواهی یافت. سر صحبت باز شد... صاحب آی دی کسی نبود ، جز دوست دختر خواستگار به من😒 همه چیز روشن شد ، واضح و آشکار به روشنی آینه... ابراهیم در حقم برادری کرد و جلوی یک عمر حسرت ، بدبختی و پشیمانی مرا گرفت... واز همان روز من برادر واقعی خودم را پیدا کردم....😭 ... نکته‌:از این دست آدما کم نیستن مواظب باشید گول ظاهر آدما رو نخورید. درکمین شما مذهبیان...