eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.1هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 عنوان ویدیو : قصه مرگ یوسف ع - چرا حضرت موسی بعد از 4 صد سال یوسف ع را از قبر بیرون آورد
تا جایی که میتونید این چهره های معروف رو پخش کنید .👆👆 که تلنگری باشه برای بعضی از جوانها اون آدم های بی جنبه ای که با چهار تا شعار زن، زندگی آزادی حجابشون رفت .... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
به عنوان خادم الشهدا در یکی از شهرستانهای استان همدان فعالیت دارم. شب های جمعه برای شستشوی گلزار شهدا و آماده سازی، جهت زیارت مردم فعالیت می‌کنیم. یک میز در کنار گلزار میگذاریم و کتاب های مختلف نشر شهید هادی را برای مطالعه عموم مردم قرار می دهیم. خیلی ها در همان گلزار مشغول مطالعه می‌شوند و برخی نیز کتاب‌ها را برده و هفته بعد می آورند. یک بار وقتی وارد گلزار شدم، دیدم دو پسر بچه مشغول شستن سنگ مزار شهدا هستند. از آنها عکس گرفته و می‌خواستم با آنها صحبت کنم که مادرشان جلو آمد. گفت دو پسر دارم و اکنون پنج ماهه باردارم، اما پزشکان گفتند برای سلامتیت باید بچه را سقط کنی. ظاهرا این بچه مشکل دارد و ناقص است. اما نمی خواهم این کار را انجام دهم. پنج ماه هست این بچه را با سختی نگه داشته ام. امروز با پسرها آمده ام گلزار شهدا شاید با دعای این شهدا مشکل من حل شود. فکری به ذهنم رسید. به او گفتم شهید ابراهیم هادی را میشناسی؟ خدا را به حق قسم بده. برایش نذر قرآن و صلوات انجام بده تا مشکل حل شود. گفت نه نمی‌شناسم، از شهدای همینجاست؟ گفتم نه شهید گمنام است. همان‌جا کتاب سلام بر ابراهیم را داشتم و به او دادم و گفتم: این شهید، تا زمانی که زنده بود به فکر حل مشکلات مردم بود، حالا هم که شهید شده بیش از قبل مشغول فعالیت است. خوشحال شد و از من خداحافظی کرد. رفت و دو هفته بعد دوباره او را دیدم. گفت تست غربالگری داده ام و برای تهران ارسال شده، تا یکی دو هفته دیگر جوابش می آید. از آن روز که کتاب را دادید هر شب برای ابراهیم صلوات میفرستم و نذر می کنم. کل کتاب را خوانده ام، خیلی خاطرات زیبایی دارد... بار دیگر او را در مزار دیدم. خوشحال بود میگفت کتاب سلام بر ابراهیم را تمام خانواده ما خوانده‌اند. چند شب قبل خواهرم در خواب این شهید عزیز را دید. اقا ابراهیم به او گفت: از خواهرت تشکر کن و بگو فرزندت صحیح و سالم به دنیا خواهد آمد. این خانم تا آخرین روزهای بارداری هر شب جمعه به گلزار می آمد، بعد از آن نیز فرزندی صحیح و سالم به دنیا آورد. از این دست ماجراها در این شهر کوچک زیاد پیش آمده که یک نمونه را برای شما فرستادم. 📙ارسالی از یکی از خانم های خادم الشهدا 📚برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی. رونمایی در دهه مبارک فجر.
نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد ❤️🌱🖤