eitaa logo
کانال روشنگری شهید ایوب رمضانی
128 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
20.3هزار ویدیو
30 فایل
این کانال پاسخگوی سوالات سیاسی و روشنگری مبانی دینی و بصیرت افزایی و مشاوره می باشد. جهت ارسال سوالات و ارتباط با اساتید به آیدی زیر مراجعه شود :👇 @ramezani_46
مشاهده در ایتا
دانلود
کاردار موقت سفارت سوئد به وزارت خارجه احضار شد 🔺️در پی انتشار اتهامات بی اساس و مغرضانه از سوی یک مقام سوئدی علیه جمهوری اسلامی ایران، کاردار موقت سفارت سوئد در تهران، عصر روز شنبه توسط دستیار اداره کل غرب اروپا به وزارت امور خارجه احضار شد. 🔺در این احضار، مراتب اعتراض جمهوری اسلامی ایران نسبت به اظهارات مبتنی بر اطلاعات غلط و القایی متأثر از رژیم صهیونیستی به وی ابلاغ گردید. 🔺️انتشار ادعاهای بی پایه، نشان دهنده نیت برخی طرف‌ها برای تخریب روابط دیرینه دو کشور است. بر این اساس انتظار می‌رود مقامات سوئد نسبت به جریان‌های مشکوک بیش از پیش هوشیار باشند. 🔺کاردار موقت سفارت سوئد در کشورمان گفت مراتب را فوراً به پایتخت خود منعکس خواهد کرد. 📎 mehrnews.com/x35587 📡 @Mehrnews
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها کسی  که  حسن  روحانی را باخاک یکسان کرد !!! 🎥آقای روحانی:مردم نمی خواهند رئیس جمهور در دفاع از مفسدان توجیه بتراشد و دزدی ۸۰۰۰ملیارد تومانی از صندوق ذخیره فرهنگیان را معوقه بانکی بنامد.در حالیکه ....... انتشار حداکثری --------------   کانال خبری،اجتماعی وسیاسی/ری پرس https://eitaa.com/Reypress سروش https://splus.ir/Reypress24
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها کسی که روحانی را با خاک یکسان کرد!!! ⭕️ نشر حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزندشهید«مالک رحمتی» استاندار تبریز چه صلابت نگاهی، چه صوت سوزنده حنجره ای، 🌱انشاالله نسل و ذریهٔ صالح در زیر سایهٔ مهدی زهرا (عج)حفظ بشوند. پدری که مالک باشد پسر هم سالک می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خاطره‌ای زیبا از مناظرات دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری و ناک اوت شدن همتی توسط زاکانی 😄 ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
💠آیت‌اللّه بهجت رحمه‌اللّه علیه: 🔸«اگر می‌خواهید دعا کنید و واقعاً دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد، اگر می‌خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هرچه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفۀ بندگی کنیم». منظور اینکه، حال که از کاستی‌های خود باخبریم و می‌دانیم سزاوار بخشش‌های خداوند نیستیم، خاضعانه درخواست‌های خود را از او بخواهیم. 📚بهجت‌الدعاء، ص٢۵ ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨چه زیبـا خالقی دارم ⭐️دلم گرم است ✨و میدانم که فردا باز خورشیدی ⭐️میان آسمان چون نور می آید ✨شبی می خواندم با مهر ⭐️سحر میراندم با ناز ✨چہ بخشنده خدای عاشقی دارم ⭐️شبتون خوش دلتون آروم ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
برای تجدید بیعت با آرمان های امام بزرگوار، بنیانگذار انقلاب اسلامی، خمینی کبیر(قدس) ، در سالروز رحلت جانگداز امام عزیزمان، در حرم ایشان حضور پیدا خواهیم کرد. 🔷 زمان حرکت: دوشنبه ۱۴ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۶ صبح 🔷مبدا حرکت اتوبوس : خیابان سی متری نیروهوایی ، کوچه آقاجانی ،مسجد علی بن موسی رضا علیه السلام
mohammad kafami, [۰۱.۰۶.۲۴ ۲۰:۲۳] سلام علیکم؛نمی‌دانم داستان زیر با این که سند آن قید شده است، واقعیت دارد یا خیر. ولی نکات درس‌آموزی در آن هویدا است. و آن این است که برخی از افراد به واسطه عملکردشان ممکن است قیامت دستشان به جایی بند نباشد و در صورتی که حقی گردن کسی داشته باشند، قاعدتاً سعی می‌کنند آن را به طور کامل استیفاء کنند. 👇👇👇 mohammad kafami, [۰۱.۰۶.۲۴ ۲۰:۲۳] mohammad kafami, [۲۳.۰۵.۲۴ ۱۹:۰۳] در کتاب دارالسلام عراقی از سید جلیل القدر سید هاشم نجفی (یا بحرانی) که معروف به سید خارکن (حطاب) بود، (زیرا که امر معاش آن سید جلیل، غالبا به خارکنی و هیزم فروشی می گذشت) نقل می کند: (و بعضی آن جناب را سید تبری نیز می گفته اند) چون روزی در کشتی بوده است ناگاه باد مخالف می وزد. سید تبر هیزم کنی خود را به جانب هوای مخالف نموده و امر به آرامش می کند، هوای مخالف به اذن خدای متعال، موافق شد. این سید همان کسی است که نادرشاه به او گفت شما خیلی همت کرده اید،که از دنیا گذشته اید. سید فرمود: بلکه نادر همت کرده است زیرا از آخرت و دار باقی گذشته است. هنگامی که سید در نجف اشرف بود. کیسه پول یک زائر غریب را مرد جیب بری دزدید، زائر پریشان و حیران شکایت خود را به امیرالمؤمنین علیه السلام نمود. شب در خواب دید امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود فردا برو فلان جا هر کس را دیدی پولت را از او بگیر. به آن محل که مراجعه کرد سید هاشم نجفی را دید اما فکر کرد سید محترمتر از آن است که من ادعای پول خود را بنمایم. چیزی نگفت: باز شکایت خود را به مولی علیه السلام تکرار نمود. همان خواب را دید پس از مراجعه مصادف با سید نجفی شد . و چیزی نگفت تا سه مرتبه بالاخره فکر می کند، جریان خود را نقل کند و از ایشان چاره جویی نماید. داستان خود را خدمت ایشان نقل کرد و خواب مکرری که دیده بود اظهار نمود. سید می فرماید جدم امیر المؤمنین علیه السلام راست فرموده است فردا به مسجد بیا، تا پول تو را بدهم. دستور می دهد منادی در نجف اعلان کند فردا سید هاشم به منبر می رود حاضر شوند روز بعد پس از انجام نماز ظهر و عصر، مردم نجف از عالی و دانی و عالم و عامی جمع شده بودند، زیرا می دانستند اتفاق غیر منتظره ای است که سید مردم را دعوت به اجتماع نموده است. سید هاشم بر منبر رفت و گفت مردم!: بدانین من موقعی که در کاظمین بودم روزی به بغداد رفتم با یک مرد یهودی معامله کردم پول حنس او را پرداختم اما یک پاره بغدادی (که چهار آن یک شاهی است) باقی ماند، بدهکار شدم به کاظمین آمدم چند روزی از این جریان گذشت، باز به بغداد رفتم که طلب یهودی را بدهم. دیدم دکان او بسته است و اعلام فوت او را نوشته اند آن مبلغ را از روزنه دکان به داخل انداختم به امید آنکه ورثه او بردارند. از بغداد برگشتم. به بستر رفتم در عالم خواب قیامت را دیدم و خلق اولین و آخرین همه برای حساب جمع شده بودند. هول ها و گرفتاری های قیامت را آن طوری مه دیدم نمی تونم شرح بدهم حتی یک دهم آن را نیز نمی توانم باز گو کنم . از قیامت سخنی می شنوی دستی از دور به آتش می داری بالاخره پس از طی مراحل، عبورم به صراط افتاد که خداوند می فرماید: (وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا ) (مریم ۷۱) چه بگویم گه چه دیدم مویی بر بالای جهنم کشیده اند که سر وته آن معلوم نیست و آتش جهنم در زیر آن شعله ور است. اگر آتش را به دریا تشبیه کنم از هزار یک آن را نگفته ام. چیز دیگری ندیده ام که به آن تشبیه کنم دیدم مردم بر آن وارد می شوند و مانند پروانه به آتش فرو می ریزند و ملائکه اطراف ایشان را گرفته اند می گویند “‌رب سلم امه محمد صلی الله علیه و آله” گروهی به دست آویخته اند، بعضی به سینه خود فرو می روند و برخی به پا و طایفه ایی چون پیادگان و گروهی مانند سواره ها و جمعی مثل باد تند می گذرند.
بالاخره من با نهایت خوف وارد شدم. خداوند مرا کمک و یاری فرمود روانه گردیدم ولی از دیدن آن آتش بی پایان، دلم می تپید و هوش از سرم می پرید، خود را تا وسط راه رسانیدم ناگاه دیدم چیزی مانند کوه آتشاز قعر جهنم بلند شد و در جلو من قرار گرفت راه را بر من مسدود کرد، نه راه برگشتن و نه راه رفتن داشتم. خوب که نگاه کردم، دیدم همان یهودی بغدادی است که عظیم و بزرگ شده است و یک پارچه آتش است. چشمش که به من افتاد بر خود لرزیدم، گفت: سید! یک پاره پول مرا بده. بعد بگذر! گفتم بگذار بروم اینجا که پول ندارم گفت: اگر نداری مرا با خود ببر، گفتم این ممکن نیست زیرا خداوند بهشت را بر کفار حرام فرموده است. گفت تو بیا با من باش. گفتم ای مرد! بر من رحم کن. آمدن من پیش تو و سوختنم برایت چه فایده ای دارد؟ گفت دلم تسلی می یابد. هر چه الحاح (پا فشاری) و التماس کردم مفید نیفتاد. وقتی به طول انجامید گفت : سید! بگذار تو را در آغوش بگیرم و قدری به سینه خود بچسبانم تا خنک شوم. دست های خود را گشود که نرا بغل من د، دیدم اگر با من چنین معامله کند مانند مس گداخته می شوم، باز شروع به التماس کردم. mohammad kafami, [۰۱.۰۶.۲۴ ۲۰:۲۳] mohammad kafami, [۲۳.۰۵.۲۴ ۱۹:۰۳] در این هنگام پنجه خود را باز کرد و پیش آورد گفت: بگذار پنجه ی خود را روی سینه ات بگذارم دیدم نمی توانم طاقت بیارم. آنگاه انگشت سبابه خود را پیش آورد و بر سینه من گذاشت از شدت حرارت آن گویا جمیع اعضاء و جوارحم سوخت از خواب بیدار شدم جای انگشت او را در سینه ی خود یدم. در این موقع سید سینه خود را گشود و آن محل را به حاضرین نشان داد. فرمود از آن وقت که سینه من چنین شده تا کنون آن را معالجه کرده ام ولی هنوز بهبودی نیافته است. مردم از دیدن سینه سید بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند. فرمود: مردم! خداوند از حق الناس نمی گذرد اگر چه پاره ای پول یهودی باشد، از سید نجفی. حالا چگونه خواهد بود حال کسی که پول زائر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را برده باشد. هر کس از کیسه ی پول این زائر غریب خبر دارد به او برساند. شخصی از حاضرین حرکت کرد. گفت من خبر دارم و به او بر می گردانم زائر را برد و پولش را پرداخت