27.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 صحنه های از عملیات غرورآفرین کربلای ۵
2⃣ قسمت دوم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم ، لحظه اسارت رزمندگان مازندرانی به دست بعثی های عراقی
، اینها در عملیات والفجر شش در بلندی ها و ارتفاعات منطقه دهلران به اسارت دشمن درآمده اند
، معرفی آزادگان سرفراز که در فیلم دیده می شوند
استاد محمدعلی آبادیان
مهندس موسی عابدی -- از قصابکلا میانده بابل
مرحوم علی میرزاپور شفیعی— از درزیکلا آقا شفیع بابل
سرهنگ پاسدار قربانعلی جباری— از فولادکلا بابل
حاج علی پورعلی قمی —از قمی کلا بابل
حجه الاسلام سید محسن حسن پور متی کلایی — از متی کلا بابل
دکتر نصرالله ولی پور افروزی — از پایین سرست بابل
سیدحسن میرباضل — از رشت
عزت الله عبداللهی — از آمل
مرتضی امینی — از تنکابن
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
پروردگارا...
از تو مى خواهیم كه ما را از هواهای نفسمان در امان داری،
و از تو مى خواهیم كه گناهان مان را كه زير سنگينى بارشان مانده ایم، از دوش ما بردارى.
و از تو نسبت به آنچه سنگينى آن، ما را به زانو درآورده، يارى مى طلبیم.
خدايا، ما را لحظه ای و کمتر از آن به خودمان وامگذار.آمین
🌺سلام علیکم صبحتون بخیروشادی؛ شنبه اول هفته تون همراه با موفقیت وسلامتی
🌴لعنت ابدی خداوند بر صهیونیست های جنایتکار وحامیانش باد.
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ تو و رفتن بی خبری ، من و ماندن در به دری
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
🌸عملیات خیبر🌸 صفحه یک
خاطره ای از جابر اردستانی،
از فرماندهان گردان کمیل ومالک
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
تاریخ عملیات ۱۳۶۲/۱۲/۳
پایان عملیات ۱۳۶۲/۱۲/۲۲
رمز عملیات یا رسول الله ص
درمنطقه جنوب، جفیر وطلائیه، وهور العظیم، وجزایر مجنون عراق،
غروب روز دوم عملیات بود که به گردان مالک ابلاغ ماموریت برای نبرد در جزیره جنوبی مجنون صادر شد،
و با تاریک شدن هوا و تبادل آتش نیروها ی دو طرف ونزدیکی خط مقدم ،همه در جنب و جوش وخوشحالی جهت شرکت در عملیات ، با همدیگر وداع میکردند واز هم حلالیت طلبیده، والتماس دعا وطلب شفاعت از یکدیگر داشتند اخه آخرین روزی بود که گرد هم جمع بودند ومعلوم نبود صبح فردا چند نفر از دوستان پرواز میکنند، و از این دنیای خاکی وارد خلد برین میشوند،
فرمانده دلاور و رشید گردان مالک شهید محمد رضا کارور، برای آخرین بار با نیروها صحبت کرد وتوضیح داد که امشب شب عاشورای شماس، و باید حسین وار در معرکه ونبرد خونین وارد شوید،وضعیت منطقه وسختی کار ومشکلات موجود را تشریح کردند، نیروها از دروازه قرآن عبور کردند،
من به اتفاق شهید ایوالفضل محمدی در گروهان شهید بهشتی مسئول بودیم،
هوا کاملا تاریک شده بود، منتظر کامیونها وسوار شدن و حرکت بودیم که بیکباره متوجه فرود آمدن چند هلی کوپتر شدیم،
تازه فهمیدیم که باید به اتفاق گردان حبیب بن مظاهر به جزیره جنوبی مجنون هلی برن بشویم ودر پشت دشمن ادامه کار را انجام دهیم،
تا اون لحظه بخاطر مسائل امنیتی کسی از چگونگی ماموریت گردان خبر نداشت،
نیمه های شب هلی کوپتر ها در زیر آتش شدید دشمن با شجاعت مثال زدنی خلبانان شجاع هوانیروز، نیروها را در جزیره مجنون جنوبی کنار یه سیل بند پیاده کردند، وسریع منطقه را ترک کردند،
تمام جزیره آب و نیزار بود فقط چندین سیل بند ارتباط مسیر را برقرار میکرد، وارد جهنمی از آتش و دود شده بودیم، ونیروهای گردان مالک تماما پاسدار رسمی که با پایان گرفتن دوره اموزشی، دوره (۳۷) پادگان امام حسین، به جبهه وگردان مالک امده بودند،دشمن تمام سیل بند ها را تیر تراش میزد ،و دائم با توپ و خمپاره اندک زمین سیل بند را شخم میزد،
به محض پیاده شدن از هلی کوپتر از کنار سیل بند حرکت کردیم، مقصد ادامه کار و رسیدن به پل طلائیه بود،وتا زانو وبعضا تا ران در باتلاق فرو میرفتیم وباعث کندی حرکت میشد، ودر آن تاریکی که چشم چشم را نمیدید، باید از توی گل ولای وباتلاق، ودر بیشتر مسیر از روی جنازه ها رد میشدیم، ومتوجه نبودیم که عراقی هستن یا ایرانی، با صحبت کردن تعدادی از مجروحان متوجه شدیم نیروهای لشکر سید الشهدا ع هستند، ودر عین مجروحیت در آن وضعیت حاد، همگی برای موفقیت ما دعا میکردند،
بااینگه قرارگاه از قبل گفته بود با توجه به شرایط، شما به پل نخواهید رسید، ولی باید تلاش کنید، در صورتی که باید وجب به وجب ونبردی سخت و دوئل وار جلو میرفتیم و ( حد ) گردان را خیلی کوچک در نظر گرفته بودند وبا توجه به شرایط جزیره وآتش بسیار سنگین دشمن،
لذا ما از حد ماموریتی خود جلوتر رفتیم وتا نزدیکی وچند قدمی پل طلائیه رسیدیم وباید سر پل میگرفتیم واز پل حفاظت میکردیم،، و شنیدیم که از آنطرف یعنی خشکی، شهید همت خودش رأسا با بیسیم سر ستون
گردان کمیل و،،، به سمت پل وقرار بر الحاق دو گردان بود
ولی نیروها در نبردی نابرابر مثل گل پر پر میشدند ودشمن امان همه را بریده بود، وکسی جرأت سر بلند کردن نداشت،زیرا که تک تیر اندازهای دشمن قناسه به دست آماده بودند وتعدادی از ناحیه سر به شهادت رسیده بودند،
ضمن اینکه در ابتدای ورود به جزیره وموقع حرکت ستون تقریبا همان ابتدای کار اولین شهید گردان مالک
فرمانده دلاور ورشید گردان یعنی کارور
وبسیم چی ایشان بودند،و سریعا از طریق بیسیم برادر نصرت الله اکبری معاون گردان، که ایشان هم از دلاوران ونامداران لشکر بودند،به عنوان فرمانده ادامه کار داده ولحظه به لحظه موقعیت را به قرارگاه گزارش کرده،وقرارگاه میگفت شما جلوتر از حد خود رفتید وشاید آتش خودی روی شما ریخته شود، تو اون شرایط که کار در جزیره قفل شده بود، واقعا کلمه جهنم برازنده اون منطقه وساعات ولحظات است، هواکاملا روشن شده و با طلوع خورشیدو آفتاب و مشاهده اطراف و حجم سنگین آتش دشمن،که انگار با تراکتور زمین را شخم زده است، هیچ نیرویی قدرت تحرک نداشت، تمام بدن داخل اب و باتلاق ،بیخوابی، گرسنگی، وتشنگی، وگرما وشرجی بودن جزیره وبوی بدی که از جنازه های داخل اب می امد، مضافا حضور هواپیماهای ملخی دشمن وبه رگبار بستن نیروها ،واقعا غیر قابل تحمل بود،
🌸ادامه عملیات خیبر🌸
صفحه دوم
شرایط عملیات ومنطقه بسیار سخت وطاقت فرسا، تلفات نسبتا زیاد، وگره خوردن کار ،شاید میبایست به عقب می امدیم،
بعد گزارشی که به حضرت امام ره داده بودند،
خبر امد که حضرت امام ره فرموده هر طور شده باید جزایر حفظ شود،
دوباره امید ها زنده شد،
آتش دشمن برای حفط جزایر مجنون،
وجلوگیری از پیشروی نیروهای ایران
هر لحظه شدیدتر واوضاع منطقه سخت تر و حساس تر می شد،
نگهداری پل نقش تعیین کننده ای در روند عملیات داشت،
با وجود حجم وسیع وبی وقفه گلوله های دشمن ، نیروها با تمام وجود مقاومت میکردند، ودر آن لحظات محمد طاهری مداح معروف که جثه ریزی داشت با شوخی های با مزه اش قصد تلطیف فضا و برگرداندن روحیه نیروها را داشت، در آن گیرو دار یک خودرو پر از مهمات با سرعت خیلی بالا روی سیل بند از کنار ما عبور کرد،رساندن مهمات به نیروها در جهنم جزایر کار ساده ای نبود، شجاعت خیره کننده راننده تویوتا ما را هم به وجد اورد،
نگاه هیجان زده بچه ها به ماشین حمل مهمات که متاسفانه در آخرین لحظات یک گلوله خمپاره دقیقا روی تویوتا فرود آمد، وصدای انفجار مهیب اش در منطقه پیچید،وخودرو درحال سوختن ، راننده که تمام قد اتش گرفته بود داشت میسوخت از خودرو به بیرون ،داخل اب پرتاب شد وبه شهادت رسید
مامنتظر رسیدن گردانهای دیگر برای تکمیل عملیات بودیم،درآن لحظات کسی نمیدانست که چه سرنوشتی در انتطار محور عملیاتی ماست ، ولی این
نکته را خوب میدانستیم که شکسته شدن مقاومت ما در آن مرحله از پیشروی، پیامد های بدی خواهد داشت، از طریق بیسیم پیگیر وضعیت گردان کمیل شدم بارسیدن گردان کمیل به آن سوی پل، خط ما تثبیت می شد،یکی دوباری تلاش کردم، باید منتظر پاسخ میماندم ولی نتیجه ای حاصل نشد،
چند دقیقه بعد صدای پر نشاطی از آن طرف بیسیم خبر از نزدیک شدن نیروهای گردان کمیل با جلوداری حاج همت، به پل، داد، وبه قول معروف گل از گل ما شکفت،
این خبر شیرین در آن شرایط سخت و جهنمی ، خستگی را از تن ما بیرون کرد،
و اما حیف که انتظارات واهداف عملیات خیبر به طور کامل حاصل نشد،وبعد از گذشت ۲۰ روز نبردی خونین ومقدس عملیات خیبر پایان یافت،
گفتنی است جزایز شمالی وجنوبی مجنون را فرانسوی ها به صورت مصنوعی در هورالهویزه برای عراق ساختند،این اقدام به منظوراستفاده از هفت میلیارد بشکه نفت این منطقه انجام شده است،
مجنون ۲۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشته ودر آن دوران به واسطه یک پل
به هم وصل شده بود، معروف به
پل طلائیه،
در پایان لازم میدانم از شهدا ورزمندگان گردان دلاور مالک که همگی پاسدار بودند تشکر وقدر دانی نمایم، بویژه سردار شهید کاور عزیز که شهید همت همیشه میگفت ،کارور معلم اخلاق فرماندهان لشکر ۲۷ حضرت رسول است، وتشکر وقدر دانی از حاج نصرت الله اکبری عزیز بعد از شهید کارور نقش به سزایی در هدایت نیروها ایفا کرد، داشته باشم،
انشاءالله که همیشه در مسیر شهدا قدم برداریم ودر آخرت شرمنده انان نشویم،ارادتمند (جابر اردستانی)
شادی روح تمامی شهدای دفاع مقدس وعملیات خیبر وبویژه شهدای والا مقام گردان مالک، صلوات بر محمد و آل محمد ص
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استادیوم محل تشییع سید مقاومت
و یار و هم رزمش
26.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🇮🇷قابل توجه تمام استانداران کشور ایران اگر برای رفع مشکلات مردم آمده اید سخنان این شهید والامقام بخش نامه کنید و به تمام مدیر کل ها و فرمانداران و شهرداران ابلاغ کنید*
*🌸احسنت به استاندار آذربایجان شرقی به این میگن مدیر جهادی وانقلابی*
*سخنرانی چند روز قبل از شهادت شهید سرافراز مالک رحمتی در جمع مسئولین استان*
*روحش شاد به برکت ذکر شریف صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم*
تا می توانید به دیگر گروه ها *✅ارسال کنید تا برسد به دست استانداران ایران سربلند و سرفراز*
🔹❄️🔹❄️🔹❄️🔹
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید سیدحسن ولی یکی از شهدای شهرستان آمل میباشد که در حین تحویل پیکرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد.
سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید.
خواهر این شهید بزرگوار میگوید:
وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند.
ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود.
بعد از خبر شهادت سیدحسن به خانوادهاش، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت.
خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند.
وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتران به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷