📌 دیدار رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان تهران با مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران 📍حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمودی رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان تهران طی دیدار با مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران از مشارکت تاثیر گزار این جمعیت در برگزاری مراسم دینی و انقلابی و ارائه خدمات به مردم تقدیر کرد. 📍دکتر فتحی مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران نیز با تقدیر از شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گزارشی از اقدامات انجام شده در ایام جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را ارائه کرد. 📍وی با اشاره به ارسال کمک‌ های مردم برای مردم غزه جهت جمع آوری هدایای مردم برای کمک‌ به این مردم مظلوم اعلام آمادگی کرد. شــورای هــماهنگی تــبلیــغات اســلامی اســـتـــان تـــهـــــران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹

📸تصویری از شهید خداداد باقری 🔹باقری شب گذشته در درگیری با عناصر مسلح در شهرستان سراوان به شهادت رسید 🔹وی دارای ۴ فرزند۲ پسر و ۲ دختر می‌باشد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🇮🇷🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷

نماهنگ / مراسم بزرگداشت چهلم شهدای اقتدار ایران 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹

🔴 تا حالا تو زندگیم الهام علی‌اف رو انقدر مظلوم ومغذب ندیده بودم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷

🎥 رئیس بنیاد شهید: پیکر حدود ۲۰ شهید حملات تروریستی رژیم صهیونی در دفاع مقدس ۱۲ روزه هنوز شناسایی نشده 🌐کانال اطلاع رسانی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹

نظر جکسون هینکل خبرنگار معروف آمریکایی درباره آیت الله خامنه‌ای 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹🌹

زائران و خادمان کوچک اربعین 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷

عزاداری شیعیان تایلند برای امام حسین علیه السلام اربعین ۱۴۰۴. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹🌹

موکب کره جنوبی در اربعین ۱۴۰۴ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹

🎥 وقتی یه عراقی با ذوق، جنگ ۱۲ روزه و شاهکار موشک‌های ایرانی رو با رسم شکل توضیح میده 😄 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹🌹

🇮🇷🏴بسم الله قاصم الجبارین🏴🇮🇷 در پی اعلام تصویب کلیات طرح خلع سلاح حزب الله لبنان در کابینه این کشور، حامیان حزب الله ضمن تظاهرات در خیابان های ضاحیه جنوبی بیروت مخالفت خود را با هرگونه تعرض به سلاح مقاومت اعلام کردند. #چند_خط_تحلیل| امیر حسین اسفندیاری کابینه لبنان خلع سلاح حزب‌الله را امضا کرد، حزب‌الله خلع سلاح نخواهد شد اما بازی مرگ و زندگی با جنگ داخلی در لبنان محتمل است. پایان این نبرد یا خلع سلاح حزب‌الله است یا غالب شدن حزب‌الله که از الان مشخص است پایان این داستان چه گونه رقم خواهد خورد. کابینه لبنان بازی پر ریسکی را شروع کرده است ؛ اگر در میدان خلع سلاح را مطالبه کند قدرت حزب‌الله را می‌چشد و اگر جرأت ورود میدانی نداشته باشد پایان عمر کابینه را رقم خواهد زد. متأسفانه این فضا فقط به نفع رژیم خواهد بود اما شتر سواری دولا دولا نمیشه ، یه بار برای همیشه حزب‌الله باید در لبنان خودش رو تثبیت کنه که انشالله اینچنین خواهد شد. به روزهای سرنوشت سازی نزدیک شدیم. راهبردهای دشمن رو می‌بیند؟ انحلال حشد الشعبی کریدور زنگزور خلع سلاح حزب‌الله اشغال کامل نوار غزه ایجاد اختلاف میان ایران و افغانستان شروع تحرکات در بلوچستان ایران و پاکستان ارسال جاسوس به یمن تجزیه سوریه و... راهبرد دشمن کاملا مشخص است. قطع دست ایران با نابودی محور مقاومت!!! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹

✍🏻انگشتی در لیوان! در هوای گرگ و میش صبح‌گاهی،آرام کنار مرد مبان‌ سالی که روی گاری کوچک نشسته، مشغول ریختن چای است. نوجوانی است سیزده و چهارده ساله که دشداشه مشکی بر تن دارد و آرام لیوان‌ها چای را در سینی پلاستیکی روی میز می‌چیند. مرد نشسته روی گاری هم حواسش به پسر است و گاه مردم را به صرف چای و خوردن رطب دعوت می‌کند. رطب‌های تازه‌ای که از خوشه‌هایش جدا نشده در طبقی کنارش قرار داده و با حوصله دانه‌های تیره‌اش را جدا می‌کند ! بسیاری از زایران توجه‌شان به نحوه چای ریختن پسر است! چرا این‌گونه چای می‌ریزد؟! اگر چای داغ باشد چرا انگشتش نمی‌سوزد؟! برخی دل‌سوزانه، آرام می‌گویند بنده خدا خودش می‌سوزنه و چقدر زجر می‌کش؟ چرا این آقا نشسته و فقط تماشا می‌کند؟! کسی جرأت پرسیدن نمی‌کند اما دوست دارند از حقیقت ماجرا آگاه شوند با تصوراتی مبهم بعد درنگی کوتاه به راه‌شان ادامه می‌دهند. جلو می‌روم با عرض سلام و تشکر، رطبی از خوشه جدا می‌کنم. دستی بر سر پسر می‌کشم و تشویقش می‌کنم. پدر خیلی خوشحال می‌شود که یک معمم به بساط بسیار ساده‌‌اش توجه کرده و مهمانش شدم. با خوشحالی و لبخند سلام می‌کند و خوش‌آمد می‌گوید. کتری را از روی آتش مشتعل که با هیزم برپا شده، بر می‌دارد و فوری لیوان خالی جلوش می‌گذارد تا چای داغ و تازه برایم بریزد اما هم‌چنان انگشتش را داخل لبه لیوان قرار می‌دهد، یکه خوردم این چای داغ بچه را می‌سوزاند! هنوز متوجه نشدم که چرا موقع چای ریختن سر انگشت سبابه‌اش را داحل لیوان قرار می‌د‌هد. پدر متوجه تعجب و نگرانی‌ام می‌شود نگاهی به او می‌اندازم و می‌گویم چای خیلی داغ! منظورم فهمید! اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: شیخ پسرم نابیناست! چند سالی اصرار دارد که اربعین بیاد خدمتی بکند و از زائران امام حسین پذیرایی کند، من هم اوضاع مالی‌ خوبی ندارم ولی شکر خدا راضی‌ام، چند درخت نخل دارم و در مزرعه دیگران کارگری می‌کنم و ایام بیکاری با این گاری کار می‌کنم. به ظرف رطب و بساط چایش اشاره می‌کند و می‌گوید: همین از من ساخته است. از صبح زود می‌آییم تا هوا خیلی گرم نشده، بر می‌گردیم بعضی روزها عصرها و شب هم می‌آییم. دستم را روی شانه‌اش می‌گذارم و دعایش می‌کنم. دلم‌ می‌خواست خم شوم و دستاتش را ببوسم اما احساس کوچکی در مقابل بزرگی‌‌اش اجازه نداد ، هرچند حسرت آن بوسه هم‌چنان در دلم مانده! می‌گوید، با خوشه رطب که از نخل‌ خونه‌ام می‌کنم و مقداری شکر و چای که از پول کارگری خودم در طول سال پس‌انداز کردم، می‌آییم این‌جا تا ما هم در عزای امام حسین و عباس شریک باشیم. پسرم چون نابیناست برای این که میزان چای لیوان‌ها را بفهمد و سرریز نشود انگشتش را داخل لیوان می‌کند. پسر حواسش را به گفت و گوی من و پدرش داده است. پدر با انگشت می‌فهماند که آرام صحبت کنم تا حرف‌های‌مان را نشنود! اشکم جاریست و پرسیدم چطور با چای داغ انگشتش نمی‌سوزد؟ گفت ببین چقدر سرخ شده اما به برکت عباس نمی‌سوزد حتی آخ هم نمی‌گوید و ندیدم چند سالی که می‌آییم حتی از درد و سوزش انگشتش هم چیزی بگوید. خیلی خوشحال که میاد به زوار خدمتی می‌کند. من هم خوشحالم و سپردمش به‌مادرش ام‌البنین! روایتی از اربعین 🌸جابر🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹🌹