913.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببخشید سردار سلیمانی پشت خط هستند با شما کار مهمی دارند لطفاً گوشی را بردارید
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
....
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬شاه کلید قیامت...
🎙حجت الاسلام #انصاریان
...
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : یک قانون و قاعده قرآنی
حجت_الاسلام_والمسلمین_نظافت
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️سبک زندگی صحیح
🎥 مرحوم علامه رحمة الله علیه
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تحلیلی جالب؛ با خدا باش و پادشاهی کن...
👤 حجتالاسلام دانشمند
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه
داستان عجیب سید شفتی...
حجتالاسلام دکتر #عالی
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه
مواظب باشید دل کسی رو نشکنید
حجت الاسلام دکتر #رفیعی
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعا کنید برای طول عمر رهبری، ما هم سرباز نظام هستیم و خدمتگزار مردمیم...
دولت جمهور خادم تمامی مردم ،حتی مخالفینش
الحمدلله
نام نیک از تو به دلها مانده است
ستاری
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
22.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توی سه سالی که در حرم امام رضا علیهالسلام بود پول غذاهایی که خورده بود حساب کرد و از جیبش هزینهاش را پرداخت کرد!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
زمان:
حجم:
1.16M
آیت الله احدی: از یک سِرّ در خصوص شهادت آیت الله رئیسی گفت (من خبر داشتم)
خاکی و مهربان| سربرگ مجلس همرام نیست، آدرس خونه رو بده
مرحوم ابوترابیفرد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک مبارز انقلابی بود به طوری که در مسیر مبارزه با رژیم ستم شاهی از هیچ کوششی دریغ نمی کرد و نقش مهمی در اتفاقات کلیدی آن دوران داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم مرحوم ابوترابی در جبهه حق علیه باطل حاضر شد و در سال 1359 به اسارت دشمن بعثی درآمد و بیش از 10 سال سختی های اسارت را تحمل کرد و با وجود تمام سختی ها، در مقاومت به الگویی برای رزمندگان مبدل شد.
مرحوم ابوترابیفرد(سید آزادگان) با سعه صدر، بردباری بسیار بالا و با تمسک به اهل بیت (ع) شمعی در محفل رزمندگان ایرانی بود و امید و ایمان را در آنها تقویت می کرد.
علیرضا امیری در خاطرهای از ایشان روایت میکند: بعد از نماز سوار تاکسی شدیم. بین راه راننده که میدانست حاجآقا نمایندة مجلس است، سر صحبت را باز کرد، گفت: «توی اتحادیة تاکسیرانی یه مشکلی دارم که نمیدونم به کی باید بگم». حاجآقا گفت: «سربرگ مجلس همرام نیست، آدرس خونه رو بده، فردا میام همونجا نامهت رو مینویسم».
فردای آن روز زنگ خانهش را زد. از بالا نگاه کرد دید حاجآقا دم در ایستاده. تعجب کرد. با عجله آمد پایین. هر چه اصرار کرد که حاجآقا برود تو، قبول نکرد. دم در نامه را نوشت و رفت.
برگرفته از کتاب حجت اسلام
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷