eitaa logo
اولین شهید آزاده و جانباز کشور شهید والامقام شهید ترکاشوند
299 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
50 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه عملیات 🌺بدر🌺 صفحه سه ولی دیگه فایده ای نداشت،آخرین رمقهای ما بود،عطش و تشنگی وعدم مهمات کافی،عرصه را بر ما تنگ و تنگ تر کرده بود،دشمن هم ماموریت داشت هر طور شده این گوشه وپیشانی خط را از ما بگیرد،چندین شهید و زخمی و مجروح داشتیم تقریبا بجز سه یا چار نفر بقیه با بدن های زخمی وخون الود مقاومت میکردند، وباتوجه به اصابت خمپاره بیسیم و بیسیم چی هردو ازبین رفتند وهیچ گونه ارنباطی نداشتیم ،دیگه واقعا از کمک لشکر نا امید شده بودیم وخود را واسه اسارت ویا شهادت اماده کرده بودیم، به یکباره بارقه امیدی بر ما ظاهر شد،زیر اتش سنگین و مسافت نسبتا زیاد، با عقبه لشگر، شهید فتح الله فراهانی خودش را به ما رساند که سریعا باید هرچی نیرو برات مونده را به عقب هدایت کنید، دشمن ازهمه سوی محور پاتک زده ودیوانه وار داره میاد جلو ودر بعضی نقاط وارد خط خودی شده،وچند ساعتی میشه لشکر دستور عقب نشینی داده که یک خط به عقب بیایید تقریبا همه رفتند،و فقط شما ماندید،ما از شما قطع امید کرده بودیم و فکر نمیکردیم که تا الان تونسته باشید مقاومت کنید،من قبول نمیکردم که عقب بریم، اندک نیروی باقی مانده هم حرف منو تایید کردند،من گفتم حاج سعید مهتدی موقعیت واهمیت این نقطه را برای من توضیح داده و تا خودش نگه بیایید عقب نمی آییم،شهید فراهانی خدا بیامرز خیلی تلاش کرد به من بفهمونه که اوضاع خرابتر از اونیی است که ما فکر میکنیم،هر لحظه ممکن است همه شما اسیر شوید،اطرافتون را نگاه کن،دشمن از سه طرف محاصرتون کرده،سریع تصمیم بگیر،در همون لحظه چندین نیروی عراقی وارد مثلثی شدند، حالا دیگه باید وارد جنگ تن به تن شویم و صحبتم با برادر فراهانی قطع کردم وبا چند نفر از بچه ها هر طور بود باهجوم به عراقی ها اونها را عقب راندیم،و در اون گیر و دار شهید فراهانی میخاست به من بهمونه که اکثر کادر لشکر مجروح وشهید شدند،ولی نمیگفت وبالاخره منو مجاب کرد که عقب بکشیم ،حالا چندین شهید و زخمی داریم ویک قایقی که واسه یه ماموریت دیگه ای اومده بود و اون هم گیج ومنگ شده بود،تعدادی شهید و زخمی را با قایق فرستادیم ولی بازهم شهید ومجروح داشتیم، بالاجبار وبا هر زحمتی بود وبا کمک برادر فراهانی به این طرف سیل بند اومدیم،یعنی مثلثی را ترک کردیم وهمزمان دشمن وارد مثلثی شد وسریع خودش را به چند متری ما رسوند وما هم هر چه داشتیم رها کردیم وسریعتر به عقبه میاومدیم،تو راه برگشت چند تا زخمی از جمله عباس شریفی از بچه های خوب سی متری جی ،که زانوش تقریبا قطع شده بود فقط به پوست بند بود مقداری کشان کشان اوردیم، وخودش هم مقداری لی لی کنان اومد ولی نتونست دیگه بیاد ،عراقیها هم که به چند متری ما رسیده بودند وما را دنبال میکردند عباس وچندین نفر دیگه را گرفتند،عراقیها همینطور که مارا دنبال میکردند بدون اینکه تیراندازی کنن هلهله وشادی میکردن واون شعر معروفشون یاصدام شی رییده را میخوندن واین واسه ما عذاب اور بود،تا اینکه رسیدیم به یه نقطه که چندین نیروی خودی بودند،عراقی ها که تا اینجا بدون هیچ مقاومتی باهلهله وشادی دنبال ما بودند،دیگه برگشتن تو مثلثی،تعدادی از نیروهای تخریب مشغول منفجر کردن سیل بند بودند تا با این کار اب فراوان ودریایی هور را واسه جلوی گیری از پیشروی عراقی ها وتانک هاشونو بگیرند وموفق هم شده بودند، وما حالا با یک مانع دیگر، یعنی گذر از آب، روبرو بودیم وممکن بود هرلحظه نیروها را آب با خودش به سمت دشمن ببرد، با سر هم کردن چوبهای برانکاردها وبستن با چفیه ها، وبا کمک همدیگر از محل بریدگی سیل بند که حجم بسیار زیاد اب وارد خشکی میکرد،با زحمت رد شدیم، وناراحت وخسته وکوفته ودلشکسته از فراغ عزیزانمون،رسیدیم به پد اصلی لشکر که صبح اونجا بودیم، ساعت ۴ عصر بود، تمام محور زیر آتش سنگین وپاتک عراق بود،اندکی استراحت ، ونماز را هم نشسته تو چاله چوله ها خوندیم، ما دیگه رمقی برامون نمونده بود ،با اندک نیروی باقی مانده از مقاومت مثلثی، شهید نصرلله مزدارانی، محمد طاهری مداح معروف،وسید محمد مجتهدی معاونت گردان، وبرادر فرهادی وچندین نفر دیگه به استقبال ما اومدند وما را درآغوش گرفتند وخیلی از مقاومت ما تعریف میکردند،درهمین حین ،با درخواست داوطلبانه به جهت جلوگیری از پیشروی تانکها ،باید از گوشه دیگر به عمق دشمن میزدیم، باتمام خستگی ولی به هر کدام از این چند نفر گفتیم به خوبی استقبال کردند،وسریع رفتیم به استقبال تانکهای دشمن، دشمن هم تقریبا از تمام نقاط خط مقدم ،پاتک هاشو شروع کرده بود، وماجرای زخمی شدن من را هم برادر دلاورم فرهادی زحمتش را کشید،وتعریف کرد،
ادامه عملیات 🍀بدر🍀صفحه ۴ البته بعد از زخمی شدن من وبا اصرار افا سید محمد مجتهدی که منو بازحمت زیاد،زیر شلیک دوشکاهای دشمن که مثل بلبل همینطور چه چه زنان ،(اصطلاح )تیر تراش میزدند وغیر ممکن بود کسی سالم عبور کند،به( پد )اصلی گردان رسوند، البته دیگه رمقی برایم نمونده بود، وخوندن فاتحه از سوی حاج محمد طاهری، یادمه منوگذاشتن تو ی قایق که بیارن عقب وقایق ما وهمه فایق ها که در آبراهه در تردد بودند، را هوا پیماهای دشمن به رگبار بستند وتمام مجروحین به داخل اب افتادن، وآبراه پر از زخمی وشهیدی بود که بر اثر رگبارهوایی دشمن به داخل آب افتاده بودند ،به طوری که جنازه ها وزخمی ها مثل ماهی روی اب شناور بودند وتردد قایق ها را با مشکل مواجه کرده بود وصحنه های دلخراشی را بوجود آورده بود،مجسم کنید مجروحان دست و پا قطع شده ویا دل و روده آنان بیرون ریخته وحتی من که از حنجره وگلو ،گلوله خورده بودم، وتوسط امداد گر فقط اندکی باند پیچی شده،وآب شور هور العظیم با این زخمها چه ها میکرد،از اینجا به بعد را دیگه تو عالم دیگه ای بودم ونقل قول از دوستان است، وظاهرا تو کما وبی هوش بودم، وآب تمام ریه و روده را پر کرده بود، وبه پست امداد وبعد هم بیمارستان شهید بقایی اهواز ،که چندین عمل انجام داده بودند ولی نا امید از زنده بودن من،
ادامه عملیات💐بدر💐صفحه ۵ و خودش یک داستان جداگانه دارد وهمینطور که قبلا گفتم بعد از عملیات وبازگشت گردان به دوکوهه، واسه من ودیگر شهدای گردان که مرسوم بود، تو دوکوهه بالای ساختمان ۵ طبقه ، ختم گرفتند،واصلا فکر نمیکردند که من زنده باشم، ومنو که از بیمارستان شهید بقایی اهواز بعد از چندین عمل، به تهران انتقال دادند وماجرای سرد خانه وآسایشگاه شهید مفتح روبروی حسینیه ارشاد ، وسفر به آلمان غربی جهت مداوا ودرمان، را قبلا براتون گفتم، واگر عمری باقی وحالم مساعد بود، مجددا خواهم گفت، لازم میدانم از اون کارزار وصحنه های خونین وجهنمی عملیات بدر و محدوده ،مثلثی ، یادی کنم از دوستان شهید،محسن شیرازی اهل پیشوا وهمشهری خودم،که شیر دلی بود ،روحش شاد ،شهیدنصرالله مزدارانی ایشون هم از ورامین بود ودلاوری بود،،عباس شریفی از بچه های سی متری جی،ومسجد جواد الائمه بود ،خوش خنده وخوش برخورد وبا جنم بود،برادران ابراهیمی،حسن علیخانی،اصغر عرب عامری همگی از دوستان وهمشهری های خوبم هستند والان درصحت وسلامت هستند وانشالله عاقبت بخیر شوند،در ضمن من فقط یک گوشه ازدلاور مردیهای رزمندگان گردان کمیل در محور عملیاتی بدر را که مشاهدات خودم بود باز گو کردم، ویقینا در قسمتهای دیگر بقیه دلاوران گردان رشادتها آفریدند، که جا دارد از انان قدردانی نمایم، وهمینطور یاد دیگر شهدا را که مردی و مردانگی را معنا بخشیدند، گرامی بداریم، دوستان از آن ماجرا حدود ۴۰ سال میگذرد اگر بعضا اسامی دوستان وشهدا رایادم رفته و فراموش کردم ویا کلماتی پس و پیش گفته شد،به بزرگواری خوتون ببخشید، شادی روح همه شهدا بویژه شهدای عملیات بدر صلوات بر محمد و آل محمد ص، ارادتمند، 🌺جابر اردستانی 🌺
شب سوم رمضان الکریم،،،مراسم افطاری درمعیت دکتر فرهاد بشیری نماینده محترم پاکدشت و دکتر امینی قاضی عالی رتبه قوه قضائیه و جناب آقای بختیاری ذاکر اهل بیت و حاج بهزاد ترکاشوند اخوی اولین شهید آزاده کشور /چهارشنبه ۲۳ اسفند//🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده را تا زنده است باید بفریادش رسید... ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود!! شادی روح رفتگان صلوت🥀 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💠 توسط امام جمعه ، فرماندار ، شهردار و جمعی از مسئولان‌ در آخرین پنج شنبه سال ۱۴۰۲ مزار شهدای انقلاب اسلامی گلباران شد ♦️ ظهر امروز ۲۴ اسفندماه ۱۴۰۲ و همزمان با پنجشنبه آخر سال ۱۴۰۲ ، با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمودی امام جمعه موقت شهرستان ورامین و به اتفاق مهندس درویشی فرماندار ، معاون سیاسی و امنیتی فرمانداری ، شهردار ، رئیس شورای اسلامی شهرستان ، رییس بنیاد شهید و ایثارگران ، فرماندهی نیروی انتظامی و جمعی دیگر از مسئولان ؛ گلزار شهدای گمنام و مزار شهدای آستان سید فتح الله را گلباران کردند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صادق آهنگران: من و حسین پناهی با هم وارد تئاتر شدیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴خدابخشی از معاونت سیاسی صداوسیما برکنار شد 🔹علیرضا خدابخشی معاون سیاسی صداوسیما از سِمت خود برکنار شده و قرار است محمدعلی صائب رئیس خبرگزاری صداوسیما با حفظ مسئولیت خود، سرپرستی معاونت سیاسی را نیز برعهده بگیرد.