eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
185 دنبال‌کننده
3هزار عکس
388 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سیره معلم شهید سید رضا مهدوی طبق بیان دختر شهید... ✅ پدر اخلاقی نیکو داشت او ما را که تازه به سنّ تکلیف رسیده بودیم با مهربانی و لطافت برای ادای نماز صبح بیدار می کرد گاهی وقتها نیم ساعت کنار بسترمان می نشست دست به سر و رویمان می کشید نوازشمان می کرد و با آرامش می گفت دخترم عزیزم وقت نماز است مگر نمی خواهی نماز بخوانی؟ ✖️او هیچ وقت ما را با خشونت مجبور به نماز خواندن نکرد! ❇️ رفتار زیبایش بهترین مشوّق برای علاقمند شدن ما به نماز بود. 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰می‌خواهم امام‌حسین(ع) شفیع من باشد ... فرزند آقاحسینعلی و ربابه‌‌خانم ۲۹ تیرماه ۱۳۴۸ در شهرستان ری به دنیا آمد. او تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. مدتی کارگر و فروشنده دوره‌گرد بود. سپس تعمیرکار خودرو شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. و در ۱۱ مردادماه ۱۳۶۷ با سِمتِ تک تیرانداز در پاسگاه زید عراق براثر اصابت گلوله توپ و سوختگی به درجه رفیع شهادت رسید. ✍ فرازی از وصیت‌نامه : یا الله خودت می‌دانی که از بچگی عاشق حسین بودم و زندگی‌ام را وقف حسین کردم و هر موقع که از حسین نامی به میان می‌آید بی‌اختیار به گریه می‌افتم و الان هم که در جبهه هستم صبح را به یادِ اباعبدالله شروع می‌کنم و شب‌ها را در اینجا به یاد اباعبدالله به صبح می‌رسانم. 🙏🏻خدایا؛ از همینجا آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) شفاعت‌ام را بکند و چون بدون شفاعت او نمی‌توانم پیش دوستان شهیدم بروم... 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 🌷نزدیک سحر بود.خواب دیدم رفتیم کربلا براى زیارت. محمد(صابری) هم با ما بود. همه ما دور ضریح می چرخیدیم اما ضریح دور سر محمد می چرخید!! همان لحظه از خواب پریدم بلند شدم دیدم محمد با آن حال خراب در گوشه ای از اردوگاه اسیران نشسته و مشغول نماز شب است. دستش به سوى آسمان بود و استغفار می كرد. همان لحظه اشک از چشمانم سرازیر شد. با خودم عهد بستم من هم مثل محمد به نماز شب مقید شوم. 🌷سال ٦٩ و يك ماه قبل از تبادل اسرا بود حال محمد بهتر از قبل بود. یک شب بی مقدمه گفت: هر وقت به ایران برگشتید سلام مرا به پدر و مادرم برسانید. قبر امام را هم از طرف من زیارت کنید. بعد ادامه داد: به پدر و مادرم بگویید همانطور که در شهادت برادرم صبر کردید در شهادت من هم صبور باشید. هرچند سخت است. می دانم که مدتها صبر کردید تا مرا ببینید اما مرا نخواهید دید!! 🌷 از صحبت های او تعجب کردیم گفتم: محمد این حرفها چیه؟خدا رو شكر تو حالت خوب شده، چند روز دیگه هم قراره آزاد بشیم. روز بعد در محوطه بودیم. ساعت ٣ عصر محمد گفت: سرم درد می کند چند قطره خون از بینی اش آمد و روى زمین افتاد او را به بهداری بردند. همه دلشان مى خواست اتفاقی نیوفتاده باشد اما .... 🌷.... محمد صابری دلاور خوب خیبری به شهادت رسیده بود. برای محمد تشیع باشکوهی برگزار شد. در کیسه شخصی محمد یک کاغد کوچک بود که حکم وصیت داشت. روی آن نوشته بود اسارت در راه عقیده عین آزادی است. 📚 کتاب خاطرات آزادگان 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰خدایا‌ازتو‌ممنونم‌بۍ‌اندازہ‌ڪہ‌در‌دل‌ما‌ محبت‌ سیدعلۍخامنہ‌ا؎را انداختۍ تابیاموزد درس‌ و ایستاگی را.. درس‌اینڪہ‌یزیدهاۍدوران‌ را بشناسیم‌ و جلو؎آنھا سرخم‌ نڪنیم..! ✨ 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💌 فرزند شهید نقل می‌کنند: یک روز با پدرم قدم می‌زدیم که پدر با خنده به من گفت: در مُخیّله‌ام هم نمی‌گنجد که با مرگ طبیعی از دنیا بروم یا در رختخواب بمیرم! از قبل چند مرتبه خواب دیده بود که سرش مجروح شده و همه می‌آیند سرش را می‌بوسند. واقعاً هم همین‌طور شد. پدرم در حلب سوریه از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و چندین روز به کما رفت و سپس به شهادت رسید. ✨بمناسبت 🕊شهیدمدافع‌حرم 🕊سردار حاج 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💌 همیشه سرش پایین بود و توی چشمای نامحرم نگاه نمی کرد. روز سوم شهادتش این عکس رو زدند، وقتی نگاهم افتاد گفتم دورت بگردم احمدجان! این عکس همه شخصیت توست! 🕊شهیدمدافع‌حرم 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔰 زائر دل‌شکسته ... با محسن رفته بودیم زیارت امام‌رضا(ع) محسن محو تماشای امام رضا(ع) بود و من غرق در آینه‌ کاری‌های حرم، بهش گفتم: ببین چقدر کار کردند! نگاهی کرد و گفت: آره! قشنگه، اما زیبایی‌اش برای این است که کسی نمی‌تواند خودش را تویِ این آئینه‌های شکسته ببیند. زائر اگر بخواهد سیمش به امام رضا(ع) وصل شود، باید دل شکسته باشد. بعد ادامه داد: من از امام رضا (ع) چیزی خواسته‌ام که ان‌شاءالله به زودی برآورده می کنند..! از زیارت که برگشتیم، یک‌ماه نشد که خواسته‌اش برآورده شد میلِ شهادت داشت...🕊 🎙 راوی: هم رزم شهید 📚 کتاب خط عاشقی۳ ص۲۳ ✍ نوشته حاج حسین کاجی 🕊شهیددفاع‌مقدس 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💌 🎙 خواهر شهید نقل می‌کند: تازه دیپلمشو گرفته بود و دنبال کار می‌گشت که هزینه ای به خانواده تحمیل نکنه، به هر دری زد تا بالاخره یه کار خوب براش جور شد. خیلی راضی بود و با شوق و ذوق کارشو شروع کرد. بعد از چند روز دیدم دیگه نمیره سر کار، گفتم مرتضی جان، کارتو نپسندیدی؟ چرا دیگه نمیری؟ لبخندحاکی از رضایت چاشنی نگاه نافذش کرد و گفت: چرا اتفاقا خیلی هم عالی بود، اما صلاح بود که دیگه نرم! بیشتر کنجکاو شدم که بدونم دلیلش چیه؟ کلی پرس و جو کردم تا اینکه گفت رفیقش بیکار بوده و هماهنگ کرده که اون بره... آخه اون زن و بچه داشته و سخته که یه مرد شرمنده ی زن و بچه اش باشه. 🕊شهیدمدافع‌حرم 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰حسین از همان نوجوانی یک پیراهن آبی یقه دیپلماتی داشت، دقیقا مثل لباس‌هایی که حالا می‌پوشید. این پیراهن آبی را حسین سالیان سال داشت و می‌پوشید. یکبار به او گفتم: حسین جان الان 15.16 سال هست که این پیراهن را داری و تنت می‌کنی، چرا دور نمی‌اندازی‌اش دیگر کهنه شده است؟ حسین چیزی گفت که جگرم را آتش زد، او گفت، من با این لباس خاطره روزهای سختی و تلاش را به یادم می‌اورم، باید این تنم باشد تا یادم بماند چه چیزها کشیدم و از کجا به کجا رسیدم ✨راوی : خاله ی شهید 🕊 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰از پنج سالگی حجاب داشت و حاضر نبود چادرش را جلوی نامحرم در آورد. حتی زمانیکه فاطمه در سال دوم دبستان بود مادرش خواست که او به علتی با چادر سفید به مدرسه برود، او حاضر نشد. کلاس اول دبستان را در خانه خواند و با موفقیت در امتحانات به کلاس دوم رفت. روحیه ای حساس و با گذشت داشت. اگر غذا در سفره کم بود فاطمه با تمام کودکیش به ملاحظه دیگران تا پایان وقت ناهار با غذا بازی می کرد ولادت : ۱۳۴۰/۸/۴ تهران شهادت : ۱۳۶۶/۱۲/۲۶ شمال غرب تهران علت شهادت: بمباران شهر توسط رژیم بعث عراق 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
سامرا از غم تو جامه دران است هنوز چشم نرگس به جمالت نگران است هنوز پسر حضرت هادی به فدایت پسرم پدر حضرت مهدی به فدایت پدرم 🏴 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰شهید پور جعفری میگفت: روزی در منطقه ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما!🥀 حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دیدبزنه که این بار گلوله ای نشست🥀 کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.🌺 بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست، به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند!🥀 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...🥀 🕊 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush