🔰مادر شــهـید نوری✨:
همیشہ گوشیش رو می گذاشت روی ایوان.
با اهنگ زینب زینب مرحوم
موذن زاده ورزش می کرد.
می گفتم:بابڪ✨مگه تو جوون نیستی؟ آهنگ شاد بزار
می گفت: مامان اینجوری نگو
من نمی تونم،من این آهنگ رو خیلی دوست دارم.🌹
🕊️#شهید بابک نوری🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰#خاطرات_شهید
●بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد و آموزش ها و ماموریت هایش فشرده. هر چه یاد مے گرفت به من هم یاد مے داد. بار اولے ڪه اسلحه اش را آورد خانه، صدایم ڪرد ڪه بیا بشین. ریز و درشت و زیر و زبرش را مثل استادے ماهر نشانم داد، نحوه دست گرفتن، ماشه ڪشے و ...
●دفاع شخصے را هم از عبدالله یادگرفتم. به همین ها اڪتفا نڪرد. جمعه ها با چند تا از دوستانش مے رفتیم خارج از شهر و تمرین مے ڪردیم، همه فنون رزمے و حفاظت، حتے راپل و چتربازی.
●از سپاه انصار نامه زده بودند ڪه اگر نیایید درجه هایتان را بگیرید توبیخ مے شوید. یک سرے ڪارهاے قانونے داشت. نامه را دید ولے باز هم نرفت. تا اینڪه بعد از شهادتش رفتم دنبال ڪارهاے ترفیع درجه اش. با شهادتش شد ستوان دوم.
●نمے دانم عبدالله رفیقم بود یا برادر، یا رفیقے ڪه از برادر نزدیڪتر است. فقط این را مے دانم ڪه توے این دنیاے به این بزرگے هیچ ڪس براے من عبدالله نمے شود.
✍️ راوے: برادرشهید
🕊️#شهید_عبدالله_باقرے🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰#یک_جرعه_خاطره🌿
✨مقنعه ( خاطره ای از شهید )
حمید به این چیزها خیلی حساس بود.
به من میگفت
« فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند ؟ »
میگفتم « مقنعه را میگویی ؟ »
میگفت : « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و
روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست .
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی . »
گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟
خندید گفت « هر دوش »
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده .
🕊️#شهید_حمید_باکری🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠 #سیره_شهدا
✨همسر شهید :
✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا حقش بود.
✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان راضی نباشید من هیچ وقت #شهید نمیشم.
✨وقتی که میرفت بهش گفتم من نگران محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد!
گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم خدا سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش معنوی پیدا میکنه ...
🕊️#شهید_علیرضا_بریری🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🥀 آخرین خداحافظی سجاد...
گريه ميكرد و ميگفت: "سعيده جان خيلی دلم برايت تنگ ميشود بدان هميشه كنارت هستم. برايم دعا كن اگر ته دلت راضی شود همه چيز درست ميشود."
پدر و مادرش قرآن را گرفته بودند و من كاسه آب دستم بود.
جلوی در پوتينش را محكم بست. گفت: "خيلی به تو اطمينان دارم واقعاً لياقتش را داری."
رفت تا سركوچه و دوباره برگشت مرا نگاه كرد و آب را پشت سرش ريختم. قرار بود برويم مشهد كه رفت سوريه.
يك شب قبل از #شهادت خواب ديدم در مشهد بعد از زيارت، يك آقای نورانی در دست چپم جای حلقه انگشتر عقيق و در دست راستم انگشتری با نگين فيروزه و كف دستم چند تا مرواريد انداخت. وقتی برای سجاد تعريف كردم گفت تعبيرش اينكه سعادت بزرگی نصيبت ميشود. گفت: بی بی امضا كرده و كارمان درست ميشود.
🕊️شهید مدافع حرم #سجاد_عفتی🕊️
✨#سالروز_شهادت🥀
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✍ #وصیت_نامه_شهید
«خداوند را شاکرم و خوشحالم که مرگم را اینگونه رقم زد و تنها خواسته من این بود و از خانواده ام میخواهم که نگران و ناراحت نباشند، زیرا میدانم که اینگونه برایم بهتر است و خوشحالترم.... در طی سالها زندگی، بهترین دوران را در سپاه داشتم و بهترین دوستان را در #سپاه انتخاب کردم و بهترین آدمها در روی زمین پاسداران میباشند و امیدوارم در جمع شهدای پاسداران قرار بگیرم.
افتخار میکنم که #سربازی_کوچک برای حرمین خانم #حضرت_زینب(س) و خانم #حضرت_رقیه(س) اگر قبول کنند باشم و از هیچ کسی دلخوری ندارم. اما آنچه همیشه باعث رنج من میشد اینکه، #ای_مسئولین! قدر مردم ایران زمین را بدانید، قدر جوانان را بدانید که هر چه دارید و هستید از همین مردم است.
و توصیه دوم اینکه رهبر فرزانه را تنها نگذارید که این روزها میدانم که چه به او میگذرد و از خانواده ام میخواهم که هیچ وقت در هیچ زمانی خدایی ناکرده حرفی بر زبان نیاورند تا من یا کسی دلخور و رنجیده شود. قدر و منزلت خود را مثل همیشه بدانید که خداوند #رحیم و #بخشنده است.»
🕊️#شهید_مصطفی_تاش_موسی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰#سیره تربیتی شهدا
📝 راوی: همسر #شهید نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 کتاب قرمز رنگ خون بابا
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰ناراحتبود،
بهشگفتممحمدحسینچراناراحتۍ؟
گفت:خیلۍجامعه خرابشده،
آدمبه گناهمۍافته.
رفیقشگفت:خداتوبہروبراۍهمینگذاشته
وگفتہڪہمنگناهاتونرومیبخشم.
محمدحسینقانعنشدوگفت:
وقتۍیہقطرھجوهرمۍافتہ
روآینہ،
شایددستمالبردارۍوقطره روپاڪکنۍ،ولۍآینہکدرمیشه..
🕊️#شهیدمحمدحسینمحمدخانی🕊️
🌷هدیه به روح پاکش #صلوات
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰#شهید مدافع حرمی که حضرت زهرا (س) شرکت در مراسم تدفینش را سفارش کرد!
روزی که قرار بود
🕊️ #محمد تقی را در امامزاده عقیل(ع) اسلامشهر دفن کنند، خانمی همراه همسر خود وارد امامزاده شد و پرسید این قبر را برای چه کسی آماده می کنید؟ به او گفتند در این قبر قرار است شهیدی را دفن شود.
با شنیدن این سخن آنها شروع به بی قراری و گریه کردند علت را که جویا شدند یکی از آنها جواب داد دیشب خواب حضرت زهرا(س) را دیدم که می فرمود : فردا شهیدی را که برای دفاع از دخترم به شهادت رسید به امامزاده عقیل خواهند آورد ، حتما به پیشوازش برو!
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌗خیلی فرق هست بین تفکر “بچم فدای ملت” و “ملت فدای بچم”
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📜 #تصویرسازی
🌷 شب یلدا و یاد شهدا
🕊🥀#شهید_آرمان_علیوردی
📸🖥اثر هنرمند: سید محمدرضا موسوی
#یلدا #شب_یلدا
#برای_ایران
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📸 یلدایِ مادر #شهید_عجمیان
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰اون شب ابراهیم عصبانی بود و گفت :
من مهم نیستم ، اینا مجلسِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها رو به شوخی گرفتن .
برای همین دیگه مداحی نمیکنم !🚶🏿♂
ساعت یک نیمهشب خسته و کوفته خوابیدیم ، قبل از اذان بچهها رو بیدار کرد ، اذان گفت و نماز جماعت رو برپا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خوندن و روضه خوانـے حضرت زهرا سلاماللهعلیها کرد .
اشعار زیبای ابراهیم اشک همه رو جاری کرده بود ، بعد از خوردن صبحانه برگشتیم . گفتم : دیشب قسم خوردی دیگھ مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح ..؟!
گفت : دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها تشریف اوردند و گفتند :
نگو نمیخوانم ،
ما تو را دوست داریم .
هر کس گفت بخوان توهم بخوان :)♥
🕊️#شهیدابراهیمهادی 🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰آخرین باری که مهدی به ایران اومد با هم به مشهد رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم تو صحن سقاخونه دیدم وایساده و می خنده به مهدی گفتم:
چیه مادر، چرا می خندی؟!
گفت:
مادر امضای شهادتم رو از آقا #امام_رضا علیه السلام گرفتم!
🕊️#شهید_مهدی_صابری🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
❣مادرش خيلي ناراحت بود و ميگفت شما سال 91 جانباز شدي، نبايد بدوي، نبايد كار سنگين انجام بدهي اما اكبر گفت:
مادر اگر بگويي از رفتنم ناراحتي، نميروم ولي شما دوست داري داعش وارد ايران شود و لب مرز با ايران مقابله كند.
من يك نظاميام بايد بروم؛ من حس ميكنم مرگ خيلي به من نزديك است.
حال شما دوست داري من با تصادف يا بيماري از دنيا بروم يا ميپسندي با شهادت از دنيا بروم؟ بالاخره مادرش راضي شد و گفت برو خدا پشت و پناهت، دعا ميكنم به سلامت برگردي.
اكبر از قبل ميدانست كه شهيد ميشود و حتي خوابش را ديده بود...
🕊️سالروز #شهید_اکبر_ملکشاهی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰#چه خبر از برزخ ( از خاطرات شهید)
👈 آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:
“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که ( از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
👈 رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
🕊️#شهید احمدعلی نیری🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰«آقا حجت» هدیه امام زمان(عج) به من بود. زمانی که در دوران پیش دانشگاهی مشغول تحصیل بودم یک روز صبح مادر و پدرم برای خرید به بازار رفتند (به دلیل جمعیت خانواده و رفت و آمدهای بسیارمان این امر معمول هر روزمان بود) و دو سه ساعت بعد با یک نیسان اسباب و اثاثیه به منزل بازگشتند و وقتی علت را جویا شدیم مادرم لبخند زد و به من و خواهرم که دو سال از من بزرگ تر بود، گفت: پدرم (ایشان روحانی است) شب قبل امام زمان(عج) را خواب دیده و ایشان به پدرم فرموده اند که به زودی دو داماد خوب نصیب اش می شود و این رویا به قدری برای پدرم صادقه بود که مقداری از جهزیه ما را خریداری کرد.
نظری اضافه کرد: بعد از آن ماجرا خواهرم نامزد کرد و بعد از سه چهار ماه هم آقاحجت به خواستگاری من آمد که ابتدای امر تردیدهایی داشتم چون با زندگی طلبگی به دلیل روحانی بودن پدرم آشنایی داشتم برای مثال می دیدم که به روحانیون بعضاً توهین و جسارت می شد اما نهایتاً با عنایت امام عصر(عج) با ایشان ازدواج کردم.
🌸همسر شهید مدافع حرم «حجت اسدی» درباره برکات انس با امام زمان(عج) در زندگی مشترک شان، بیان کرد: زندگی طلبه ها با شهریه منتسب به امام زمان(عج) می گذرد ما هم بدون آنکه حمایت و پشتوانه ای داشته باشیم با همین شهریه زندگی مشترک مان را آغاز کردیم و علیرغم کم بودن این شهریه که پس از پرداخت اجاره بهای منزل مبلغ ناچیزی از آن باقی می ماند، اما هرگز کم نیاوردیم و محتاج کسی نشدیم.
شهید طی 15 سال مداحی هرگز صله ای دریافت نکرد و فقط یک بار خارج از قزوین (خرمدره) دعوت شد که مبلغ 80 هزار تومانی را که برای مداحی صله داده بودند به راننده داد. همیشه می گفت اجرم را از دست حضرت زهرا(س) می گیرم و بی بی(س) ایشان را خوب خرید؛باتلاش فراوان راهی سوریه شد و درنزدیکی حرم حضرت زینب(س)اتاق گرفته بودندومنتظربود به مناطق عملیاتی اعزامش کنند.
همراهانش میگویند: صبح شهادت اش بعد از نماز صبح پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم بی بی(س) گفت: 15 سال برای تان نوکری کردم مزدی نگرفتم امروز مزد من رابدهیدتامن در شب شهادت مادرتان شهید شوم ... و همان روز مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در عملیاتی انتحاری به شهادت رسیدند و دقیقاً از ناحیه بازو و پهلو دچار جراحت شده و نیمی از صورت شان هم کبود بود...
✨راوی:همسرشهید
🕊️#شهیدحجتاسدی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰۱۰ سال در انتظار جنازه اصغرم بودم...
اصغر من ۵ سال در جبهه ماند تا اینکه آخرین بار در #شب_یلدا خواهرش او را به خانه شان میهمان دعوت کرد؛
اصغر دانه های هندوانه را با حالت خاصی مثل گلوله پرتاب می کرد و خوش حال بود...☺️
دامادم گفت: اصغر حال دیگری دارد، اجازه ندهید بار دیگر به جبهه برگردد.
اصغر فردای آن شب رفت و دیگر برنگشت و ۱۰ سال منتظر جنازه اش نشستم تا جنازه ی او را در بیست و یکم ماه رمضان آوردند....🕊💔
.
🕊️#سردار_شهید
🕊️#اصغر_قصاب_عبدالهی
✨لشکرآسمانی۳۱عاشورا
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✍ راوی : #همرزم_شهیـد
می گفت :
در سال ۶۱ هجری
حضرت عبـاس علیه السلام
برای دفاع از خیمه حضرتزینب(س)
دو دست و چشمانش را از دست داد
اڪنـون نوبت مـن است ڪہ
برای دفاع از حرم حضرتزینب (س)
دست و چشمانم را از دست بدهم ...
زمانیکه به بالینش رسیدم دیدم ؛
همانطور ڪہ می خواست ...
دستش از بدنش جدا و چشمانش را هم
فدای حرم بیبی زینب (س) کرده بود.
✍الله اکبر از این شباهت از #کربلا تا #حرم_حضرت_زینب سلام الله
🕊️#جانبـاز_دفاع_مقدس
🕊️#سردار_مدافع_حرم_شهید
🕊️#محمدرضا_علیخانی
◽️تاریخ ولادت : ۱۳۴۴/۳/۳
◽️محل ولادت : روستای طلاور از توابع بخش صیدون
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲
( #سالروز_شهادت)
◽️محل شهادت: #حلب_سوریه
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 #شهیدی که ولادتش مصادف با ولادت حضرت زهرا(س)وشهادتش باشهادت ان حضرت مصادف بود!
از ازدواج پدر و مادر علی، چند سال گذشته بود و آنان هنوز فرزندی نداشتند. روزی خدمت مرجع عالیقدر، آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی رسیدند و موضوع را با آن عالم ربانی مطرح کردند؛ معظم له توصیه فرمود که در شب ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)، جمعی از طلاب علوم دینی را به سفرهای فراخوانند؛ آنان را اطعام کنند و سپس به حضرت صدیقه طاهره(س) متوسل شوند.
حدود یک سال بعد و در روز میلاد حضرت برترین بانوی جهان، علی بیطرفان به دنیا آمد و سالهابعدکه راهی جبهه هاشد در سالروز شهادت حضرت سیده نساء العالمین (س) هم به شهادت رسید..
🕊️#شهیدعلیبیطرفان🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 #خداوندا!
پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد.
من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرندهتر؛
اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم
و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم
و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.
امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی...
✨ فرازی ازوصیت نامه
🕊️#سرداردلهاشهیدحاج قاسم سلیمانی🕊️
♥️¦↬ #جان_فدا
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💞رضا جان و آقا روحالله
💛رضاجان و آقا روحالله و چند نفر از دوستانشون، رفقای صمیمی هم بودند. قبل از اینکه وارد سپاه بشوند، با هم دوست بودند؛ طوری که در غمها و شادیهایشان شریک همدیگر بودند...
🎀رفاقتشون خیلی با صفا و ساده بود و این صمیمیّت رو به خانوادههای خود نیز کشانده بودند...
📚در حین مأموریتهایی که میرفتند، درسهایشان را هم ادامه میدادند و با همدیگر به دانشگاه میرفتند...
👨🎓آنها در دانشگاه آزاد فرهنگ و هنر علمیكاربردی آمل، در رشتهی حقوق تحصیل میکردند که مدرک لیسانسشون را بعد از شهادتشون برایمان آوردند...
🎓در حین مأموریت، به دانشگاه هم میرفتند ولی در دانشگاه نبودند و فقط تو امتحانات حضور داشتند. اساتید دانشگاه وقتی سوال میکردند که "آقای حاجیزاده کجاست؟"، همه میگفتند رفته ماموریت؛ چون به کرمانشاه و پیرانشهر و... هم میرفتند، دیگه نمیتونستند به دانشگاه برن...
🎙راوی:مادر شهید
🕊️#شهید_رضا_حاجی_زاده🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📄بخشی از وصیت شهید مدافع حرم "علیرضا قلی پور "به دختر شش ساله:
♥️ #فاطمه جان سلام
بابا جان! خیلی دوست دارم،
درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن.
نماز و حجاب یادت نره،
یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی،
همیشه به یادت هستم،
تو هم به یاد من باش باباجونی.
🌹هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰امضای حضرت زهرا (س) پای نامه ی شهادت نوجوان لبنانی
یکی از دوستان صمیمی این شهید در خاطره ای از وی تعریف کرد: دوستم 🕊️ #شهید علی الهادی🕊️
علاقه ی زیادی به #شهید «احمد مشلب» داشت. این شهید اهل شهر نبطیه لبنان بود.
علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و این طور تعریف کرد: یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم. از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی؟ گفت: بله، گفتم از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم من را نیز جزو شهدا در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسد و شما را گلچین می کند بنویسی.
🥀شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟! گفتم:علی الهادی!
شهید احمد مشلب گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد.
🌹اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد به شهادت رسید.
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..!
✨باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم.
🕊️ #فرازی از وصیتنامه شهید کاظم مهدیزاده🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🕊️#شهید مدافعحرم محمدحسین محمدخانی🕊️
▪️شهید محمدحسین_محمدخانی عاشق حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود. روضههای فاطمیه را خیلی با سوز میخواند. یک وقتهایی هم آخر شب زنگ میزد و میگفت: «باهات کار دارم». با اینکه دوتا هیئت رفته، هم مداحی کرده، هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
▪️اما آخر شب میگفت:«بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم! هرچی برای مادر گریه کنیم، کمه». محمدحسین خط خوبی هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوهاش اسماء متبرّک اهلبیت را با خط خوش مینوشت و زیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
🎙راوے: دوست شهید
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰خداوندا!
ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع،
عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علیبن ابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛
چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛
نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.
✨فرازی ازوصیت نامه
🕊️#سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی
♥️¦↬ #جان_فدا🥺
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🕊️شهید مدافعحرم #جواد_محمدی🕊️
🎙راوے: همسر شهید
💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گلدار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار بهمرور با چادر سر کردن آشنا شود.»
🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر میخواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد میگفت: «نمیخواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه میدوید و چادر سر میکرد و میدوید جلوی بابا و میگفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربانصدقهاش میرفت که خوشگل بودی، خوشگلتر شدی عزیزم. فاطمه ذوق میکرد.
💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت میشود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.
🌻وقتی آقا جواد نماز میخواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن میکرد و همان چادر را سَر میکرد و به بابایش اقتدا میکرد و هر کاری بابایش میکرد، او هم انجام میداد.
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush