انشالله از امروز قراره روزی دوپارت از رمان #قصه_دلبری
در مورد شهید محمدحسین محمدخانی داخل کانال بارگذاری بشه.
اگه خوشتون اومد انشالله رمان شهدای دیگه هم بارگذاری میشه.
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_اول
حسابی کلافه شده بودم.
نمیفهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن.
از طرف خانمها چند تا خواستگار داشت، مستقیم بهش گفته بودن.
اون هم وسط دانشگاه😐
وقتی شنیدم گفتم چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه باهام ازدواج کن.😑
اونم با چه کسی!
اصلاً باورم نمیشد.
عجیبتر اینکه بعضی از آنها حتی مذهبی هم نبودند..☹️
به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمیشد..!
براش حرف و حدیث درست کرده بودند!
مسئول بسیج خواهران ، تأکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن رو بده😬
برام اتفاق افتاده بود که زنگ بزنه و جواب بدم باورم نمیشد این صدا صدای اون باشه بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش حرف میزد تن صداش موج خاصی داشت.
از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود.😒
شلوار شش جیب پلنگی گشاد میپوشید و پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ، که مینداخت روی شلوار.
توی فصل سرما با اورکت سپاهیش تابلو بود😑
یه کیف برزنتی کوله مانند یه وری مینداخت روی شونش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ میشد😂
راه که میرفت کفشش رو روی زمین میکشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
ادامه دارد...
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی نامردید🙂💔
خاطره ای از یک جوانی که تو اغتشاشات اخیر فریب میخوره
دستگیر میشه
بد عفو رهبری میخوره
بعدش میره راهیان نور نه بعنوان زیارت
بلکه برای گردش
اما ببینید اخرش چی میشه...
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
خیلی نامردید🙂💔 خاطره ای از یک جوانی که تو اغتشاشات اخیر فریب میخوره دستگیر میشه بد عفو رهبری میخوره
حضرت اقا تو سخنرانی دوسال پیششون
یه نکترو خیلی روش تاکید داشتن
جهاد تبیین
میدونید به خاطر چی انقد تاکید داشتن؟
به خاطر اینکه این سید میبینه
که جوون های دهه هشتادی
براشون واقعیت ها گفته نمیشه
و این جوون های دهه هشتادی
داخل همون ندونسته هاش میمونن.
#بسیجایتأمل
🔴نمـــایشگــــاه یـــاد یاران
🔹 ویژه برنامه هفته دفاع مقدس
▫️با ویژه برنامه های:
🎞 نمایش تئاتر خیابانی با به تصویر کشیدن جنایت های داعش و ایثار و فداکاری شهدای مدافع حرم
▫️ نمایش آزادی گروگان مختص نوجوانان
▫️ نمایشگاه دستاوردهای انقلاب اسلامی
🛳 نمایشگاه دستاوردهای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
📺 تونل روایت از جنگ دیروز تا جنگ امروز
🎞 رزمایش شبیه سازی عملیات والفجر ۱۰
🚀 غرفه بازی کودکان و شلیک با تانک به سمت هدف!!!
📚 پاتوق کتاب شهدا با حضور نویسندگان، راویان و خانواده های شهدا، سرود و تئاتر خیابانی
و کلی غرفه های متنوع دیگر.
منتظر حضور سبزتان هستیم...
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_دوم
از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر میدیدمش به دوستام میگفتم:
این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده😑
به خودشم گفتم..!
اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم😤
دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته😐
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچهها گفتم.
ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه😁
زور میزد جلوی خندش رو بگیره.
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع میرفتیم با دوستش اونجا میپلکیدند😒
زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم بچهها باز هم دار و دسته محمد خانی
بعضی از بچههای بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف.
بین مخالفان معروف بود به تندروی کردند اما همه ازش حساب میبردن ..
برای همین ازش بدم میومد فکر میکردم از این آدمهای خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است😖
اما طرفدارزیاد داشت.
خیلیها میگفتند: مداحی میکنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست!
اما توی چشم من اصلاً اینطور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آنها میخندیدنم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست 🙄
ادامه دارد...
#شب_جمعه
دوستدارمکهفقطغرقغمتباشموبس
یکشبجمعهیدیگرحـــــرمتباشموبس
انشالله یکشنبه به مناسبت آغاز امامت حضرت صاحب الزمان مسابقه داریم
حمایت کنید انشالله اعضا بیشتر بشن جوایز متنوع تر بدیم🙂🙏
یه نکته جالب تو دیدار دیروز حضرت اقا وجود داشـــ😊ــــت؛
میدونید چـــــ🤔ـــــی بود؟
۲۹ شهریور ۱۴۰۱ روی سربندی که بالای سر آقا بود با خط زیبا نوشته بود:
نَصرُمِنْ اللّٰه وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ
یاری از جانب خداوند است و پیروزی نزدیک است.
اما دقیقا دیروز یعنی ۳۰ شهریورماه۱۴۰۲
آقا تو سخنرانی با همون جمع این سربند بالاسرشون بود:
اِنا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبینا
ما تورا پیروز کردیم پیروزی آشکار
نمیدونم دیدین یا نه ولی امسال که حضرت آقا با فرماندهان نظامی کشور دیدار داشتن یه جمله گفتن که خیلی بازتاب داشت:
نا امید نشین، الان وقت خستگی نیست،ما به قله نزدیکیم✌️🇮🇷
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_دوم از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر میدیدمش به دوس
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سوم
کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار میشد.
دیدم فقط چند تا تکه موکت پهن کردن ب مسئول خواهران اعتراض کردم...
دانشگاه به این بزرگی فقط این چند تا تیکه موکت!!😐
در جواب حرفم گفت همیناهم پر نمیشه..
وقتی دیدم توجهی نمیکنه رفتم پیش آقای محمد خانی صداش زدم جواب نداد. چند بار داد زدم تا شنید سر به زیر اومد گفت «بفرمایید»
بدون مقدمه گفتم این موکتها کمه.
گفت قد همینشم نمیان
بهش توپیدم گفتم ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه😒
اونم با عصبانیت جواب داد این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟!😠
بعد رفت دنبال کارش..
همین که دعا شروع شد روی همه موکتها کیپ تا کیپ نشستند، همشون افتادن به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاریم😳
یه بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبههای مهمات را آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخانه ..
مقرر کرده بود برای جابجایی وسایل بسیج حتماً باید نامهنگاری شود همه کارها با مقررات و هماهنگی او بود
من که خودم رو قاطی این ضابطهها نمیکردم هر کاری به نظرم درست بود همونو انجام میدادم😁