قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجم اصلا ب ذهنم خطور نمیکرد مجرد باشه😐 قیافه جا افتاده ای داش
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_ششم
کسی که حتی کارهای معمولی و عرف جامعه را انجام نمی داد و خیلی مراعات می کرد ، دلش گیر کرده و حالا گیر داده به یک نفر و طوری رفتار می کرد که همه متوجه شده بودند 😐
گاهی بعدازجلسه که کلی آدم نشسته بودند ، به من خسته نباشید می گفت یا بعد از مراسم های دانشگاه که بچه ها با ماشین های مختلف می رفتند بین این همه آدم از من می پرسید :«باچی و کی بر میگردید ؟»
یک بار گفتم :«به شما ربطی نداره که من با کی میرم !»😒
اصرار می کرد حتماً باید با ماشین بسیج بروید یا برایتان ماشین بگیرم .
می گفتم :«اینجا شهرستانه . شما اینجارو با شهر خودتون اشتباه گرفتین ، قرار نیست اتفاقی بیفته »
گاهی هم که پدرم منتظرم بود ، تا جلوی در دانشگاه می آمد که مطمئن شود😡
در اردوی مشهد ، سینی سبک کوکو دست من بود و دست دوستم هم جعبهٔ سنگین نوشابه.
عز و التماس کرد که «سینی رو بدید به من سنگینه !»
گفتم :«ممنون ، خودم میبرم !» و رفتم ..
از پشت سرم گفت :«مگه من فرمانده نیستم؟! دارم می گم بدین به من !»
چادرم را کشیدم جلوتر و گفتم :«فرمانده بسیج هستین نه فرمانده آشپزخونه!»😒😖
گاهی چشم غره ای هم می رفتم بلکه سر عقل بیاید ، ولی انگار نه انگار..💔
ادامه دارد...
شهیدحسن مختار زاده می گفت :
" فقط تهش حواست باشه سربلند باشی
پیش اون کسی که باید، جوابی برای گفتن داشته باشی . "
#طنز
ترکش خمپاره پیشونیشو چاک داده بود خون از سرش جاری و از دستش میاومد روی زمین، ازش پرسیدم چه حرفی برای مردم داری؟
با لبخند گفت: از مردم کشورم می خواهم وقتی برای خط کمپوت می فرستن، عکس روی کمپوتها رو نکنن!
گفتم داره ضبط میشه برادر ی حرف بهتری بگو!
با همون طنازی گفت: اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده😂😂
نیستی و بیاد چشمانت از خوشی ها بی تو بیزارم
چشم به راهم تا تو آیی...
#العجلمولاییاصاحبالزمان
به خاطر اصرار بیش از حد بعضی از دوستان نتایج همین امشب اعلام میشه😁
قرعه کشی انجام شد و نتایج مسابقه از این قراره:
نفراول:آقای محمدصالح مطهری
نفر دوم: آقای محمدامین مقیسه
نفرسوم:آقای محمد مهدی ابراهیمی
نفرچهارم:آقای سیدمهدی موسوی
به هر چهار عزیز تبریک میگم😍🎈