وقتی میانِ نَفس و هَوَس جنگ میشود
دِلَم به چَشم بَرهَم زَدَنی سَنگ میشود
آقا بِبَخش بَس که سَرَم گرمِ زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ میشود...💔😭
#العجلمولاییاصاحبالزمان
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شانزدهم می خواستم کم نیاورم، گفتم:((خب منم میام!))😁 منـبـر کا
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفدهم
گفتم:((خیلی!))
خودم را راحت کردم و گفتم:(( که نمی توانم بگویم چقدر))
زیرکی به خرج داد و گفت:((اگه اقا به شما بگوید مرا بکشید ، میکشید؟!))😁
گفتم:((اگه آقا بگن ، بله میکشمتون ..))
نتوانست جلوی خنده اش بگیرد😂
او که انگار از اول بله را شنیده، شروع کرد درباره آینده شغلی اش حرف زد.
گفت دوست دارد برود در تشکیلات سپاه، فقط هم سپاه قدس
روی گزینه های بعدی فکر کرده بود: طلبگی یا معلمی.🙃
هنوز دانشجوبود.
خندید وگفت که از دار دنیا فقط یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته وفعلا توقیف شده است
پررو پررو گفت:((اسم بچه هامونم انتخاب کردم:
امیرحسین،امیرعباس،زینب،زهرا.))😬
انگارکتری آبجوش ریختند روی سرم ..
کسی نبود بهش بگوید:((هنوز نه به باره نه به داره!))😐
یکی یکی درجیب های کتش دست می کرد.
یاد چراغ جادو افتادم. هرچه بیرون می آورد،تمامی نداشت.
باهمان هدیه ها جادویم کرد: تکه ای از کفن شهید گمنام که خودش تفحص کرده بود، پلاک شهید، مهر و تسبیح تربت با کلی خرت و پرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود.😍
مطمئن شده بود که جوابم مثبت است.تیر خلاص را زد.صدایش را پایین ترآورد وگفت:((دوتا نامه نوشتم براتون :یکی توی حرم امام رضا(ع)،یکی هم، کنار شهدای گمنام بهشت زهرا!))😊
ادامه دارد...
هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی
در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی
که خداوند نخواست در مقابلش بایستی!
_شهیدنویدصفری
آقامصطفیچمرانتومناجاتشمیگفت:
خدایا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس می گیرم...
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان
دلم گرفت از آدمهایت ،نگاهم به تو باشد..!
⭕️تــــــــــــــــــــوجـــــــــــــــــــه تــــــــــــــــــــوجـــــــــــــــــــه ⭕️
🌸انشالله قراره به مناسبت ورود حضرت معصومــــــــسلاماللهعلیهاــــــه یه مسابقه برگزارکنیم😉
باجوایز ارزنده تقریبا مثل جوایز مسابقه قبلی😁🎁
با این تفاوت که جوایز نصف میشه و بین آقایوندو خانوما جدا قرعه کشی میشه
همچنین به ۵ نفر از مخاطبامون که اسمشون فاطمه،معصومه،زهرا باشه یه هدیه کوچیک تعلق میگیره😬🌸
انشالله فردا سوال مسابقه گذاشته میشه و فقط تا دوشنبه شب میتونین پاسخشو ارسال کنید☺️
یاعلی
استادمون میگفت:
بعضی وقتا،تصمیم میگیرید مثلا فلان کار خوبو از فردا انجام بدین یا فلان کار زشتو از فردا انجام ندید
یه مدت هم واقعا بهش عمل می کنید
ولی یکم که میگذره همون آش و همون کاسه
اینجا مشکل از نمازته!
باید نمازتو درست کنی. . !
یا حاج احمد متوسلیانی که اومد با صلابت خاصی گفت:
با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد؛
هرکس مرد این راه است بسم الله
هرکس که نیست خداحافظ
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفدهم گفتم:((خیلی!)) خودم را راحت کردم و گفتم:(( که نمی توانم
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هجدهم
برگه هارا گذاشت جلوی رویم.
کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آن ها ..
درشت نوشته بود. ازهمان جا خواندم، زبانم قفل شد:
ت مرجانی،تو درجانی،تو مرواریدغلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی 💞
انگار در این عالم نبود، سرخوش!
مادر و خاله ام آمدند و به او گفتند:((هیچ کاری توی خونه بلد نیست، اصلا دور گاز پیداش نمی شه ..😐
یه پوست تخمه جابه جا نمی کنه!خیلی نازنازیه!))
خندیدوگفت:((من فکر کردم چه مسئله مهمی می خواین بگین!
اینا که مهم نیست!))😂
حرفی نمانده بود.
سه چهارساعتی صحبت هایمان طول کشید.
گیر داد اول شما از اتاق بروید بیرون .
پایم خواب رفته بود و نمی توانستم از جایم تکان بخورم😑
از بس به نقطه ای خیره مانده بودم، گردنم گرفته بود و صاف نمی شد.
التماس می کردم:((شما بفرمایین،من بعد از شام میام!))
ول کن نبود، مرغش یک پا داشت.
حرصم درآمده بود که چرا این قدر یک دندگی
می کند.😑
خجالت می کشیدم بگویم چرا بلند نمی شوم.
دیدم بیرون برو نیست، دل رو به دریا زدم و گفتم:((پام خواب رفته!))
گفت:((فکر می کردم عیبی دارین وقراره سر من کلاه بره!))😂
دلش روشن بود که این ازدواج سر می گیرد ..❤️
ادامه دارد
#شهیدانه
ازش پرسیـدن
چرا همیشه دست به سینه ای؟
گفت : نوکر امام حسین علیه السلام
باید همیشه دست به سینه باشه...
#شهیدعباسآسمیه
#شادی_روحش_صلوات