تقلـبفقطیکجـاجایزهداره!
اونهـمسرامتحـاناتخُـدا
بایـدسرتوبگیـریبـالا،
ازرویبرگهشهدا
تـقلبکنی،،،♥️
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_چهارم حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادت
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_بیست_و_پنجم
مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد ، شکر که همونی که میخواستم شد ، شکر که همه چیز طبق میلم جلو می ره ، شکر ..»❤️
موقع امضای سند ازدواج دستم می لرزید، مگر تمامی داشت
شنیده بودم باید خیلی امضا بزنی ، ولی باورم نمی شد تا این حد
امضاها مثل هم در نمی آمد . زیر زیرکی می خندید :« چرا دستت می لرزه؟!
نگاه کن! همه امضاها کج و کوله شده !»😂
بعد از مراسم عقد رفتیم آرایشگاه ، قرار شد خودش بیاید دنبالم .
دهان خانواده اش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه اصلأ خوشش نمی آمد ، وقتی دید من دوست دارم ، کوتاه آمد 😁
ولی وقتی آمد آنجا ، قصه عوض شد .
سه چهار ساعت بیشتر نبود باهم محرم شده بودیم .
یخم باز نشده بود ، راحت نبودم ...
خانم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی با آن ظاهر ، این قدر مسخره بازی در می آورد که در عکس ها بخندم 😂
همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد ..
پشت فرمان بلند بلند می خواند :« دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم / خیلی حسین زحمت مارا کشیده است!» 😍
کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل .
یاد روز هایی افتادم که با بچه ها می آمدیم اینجا و او همیشه خدا اینجا پلاس بود .
بودنش بساط شوخی را فراهم می کرد که« این بار اومده سراغ ارث پدرش!»😂
سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پای کارش باشد ..
حتی آمده و از آنها خواسته بود که بتوانند مرا راضی کنند به ازدواج 😕
می گفت قبل از اینکه قضیه ازدواج مطرح شود ، خیلی از دوستانش می آمدند و درباره من از او مشورت می خواستند
حتی به او گفته بود برایشان از من خواستگاری کند،
و غش غش میخندید که :«اگر میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا به خودم میگفتند پس چرا خودت گرفتیش؟!😂
ادامه دارد...
#شهیدانه
روزهایی که از محل کار به خانه می آمد با همه ی خستگی سعی می کرد با لبخندی بر لب وارد شود. در حالی که چشمانش از فرط بی خوابی و خستگی سرخ شده بود، اما همچنان گرم و صمیمی صحبت می کرد. بعد شروع به احوال پرسی و خنده می کرد. فضای بیرون را کاملا از یاد می برد.
#شهیدمحمدغفاری
#شادی_روحش_صلوات
بعضیها فکر میکنند
اگر ظاهرشان را شبیه شهدا کنند
کار تمام است؛
نه، باید مانند شهدا زندگی کرد. . !
شهیدحاجابراهیمهمت
ای خــــــــــــــــــــــــــــواهر دینی من!
دوست دارم وقتی در خیابان؛
راه میرویسنگینی تابوت مرا
برروی شانههایخودحسکنی. . !
_شهیدمرتضیصالحی
حاج حسین همدانی
بهدخترشمیگفت:وقتیگرههاے
بزرگبهکارتونافتاداز خانمفاطِمه
زهرا{س}کمکبخواید،گرههاےکوچک
روهمازشهدابخوایدبراتونبازکنند..
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
یکم آبان ماه سالروز شهادت شهید سیدمصطفی خمینی پسر امام خمینی می باشد.🥀
وقتی خبر شهادت اقامصطفی رو به امام میدن
امام سه بار زیر لب میگن :
اِنالِلّٰه و اِنااِلَیهِ راجِعُون
و بعدش گفتن سعی کنید مستحبات را درمورد ایشان انجام دهید...
سید رضا نریمانیenc_1636761307813027449513 (1).mp3
زمان:
حجم:
5.8M
#مولودی
شب میلاد امام حسن عسگری(علیه السلام)
مولودی خونتون نیوفته😅❤️
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالگرد شهید مصطفی صدرزاده
#استوری
﷽
🏴 مراسم عزاداری رحلت شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
✅ گرامیداشت یاد و خاطره ۱۹۵ شهید گرانقدر گردان حضرت معصومه (سلام الله علیها)
☑️ شب اول چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲
◾️ تلاوت قرآن کریم:
استاد علیزاده
◾️ بیان خاطرات:
حاج حسین یکتا
◾️سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین تویسرکانی
◾️مداحان:
حاج مهدی رسولی
حاج سید مهدی میرداماد
☑️ شب دوم پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲
◾️ تلاوت قرآن کریم:
استاد علیزاده
◾️ بیان خاطرات:
حاج عباس ایرانی
◾️ سخنران:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی
◾️ مداح:
حاج سید مهدی میرداماد
🕣 ساعت ۱۹:۳۰
🕌گلزار شهدای امامزاده علی ابن جعفر (علیه السلام)
مجتمع فرهنگی امام خمینی (رحمه الله علیه)
شهـــید آقا مهدی باکری:
دنیا مثل شیشهای میماند،که یک دفعه
میبینی؛ از دستت افتاد و شکست…