eitaa logo
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
736 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
11 فایل
قرارگاه فرهنگی جهادی شهید حاج احمد کریمی(استان قم) فعالیت ها: راهیان نور🚌 اردوی جهادی✨ رسانه🎥 فرهنگی✨ اجتماعی✨ ✨برگزاری موکب برای ایام مختلف✨ https://eitaa.com/Shahidkarimi_ir @shahidkarimi1 آیدی ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین‌بار که مداحی کرد بیت اولِ شعرش این بود.. خِجالت می‌کشم که مَن سَرم رو تَنَمه حُسین از اون لَحظـه‌یِ آخری بـه تَنم کفنه حُسین..
«امام خامنه‌ای به ما در جنگ ۳۳روزه گفت ما پیروز می‌شویم و ما پیروز شدیم. چند روز پیش هم فرمودند غزه و مقاومت قطعا پیروز خواهد شد.»
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سی_و_یکم بدبادلش بازی کردم. نشست، سرش را زیر انداخت و روضه خوا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 کلا ن تنها مکه یا جاهای دیگر ، در خانه هم در صورتی همکاری می کرد که وصل شود به اهل بیت امام حسین (ع) . یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد بهش عشق و علاقه پیدا کنم ، همین کارهایش بود 😅 دیدم دیوانه وار هیئتی است . همه دوست دارند در هیئت شرکت کنند ، ولی اینکه چقدر مایه بگذارند ، مهم است ... اولین حقوقی که از سپاه گرفت ، ۲۵۰هزار تومن بود . رفت با همه آن کتیبه خرید برای هیئت . از پرده فروشی ، ریش ریش های پایین پرده را خرید و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد . پاتوقش پاساژ مهستان بود . روی شعر پیداکن برای امام حسین (ع) خیلی وقت می گذاشت . شعارش این بود :« ترک محرمات ، رعایت واجبات و توسل به اهل بیت (ع) .»🌿 موقع توسل ، شعر و روضه می خواند . گاهی واگویه می کرد . اگر دونفری بودیم که بلند بلند با امام حسین (ع) صحبت می کرد ، اگر کسی هم دور و برمان نشسته بود ، با نجوا توسلش را جلو می برد .. عاشق روضه های حاج منصور بود ، ولی درسبک سینه زنی ، بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد . نهم فروردین سال نود ، در تالار نور شهرک شهید محلاتی عروسی گرفتیم و ساکن تهران شدیم . خانواده ها پول گذاشتند روی هم و خانه خوب خریدند. با اینکه وضع مالی اش چنان تعریفی نداشت ، کلا آدم دست و دلبازی بود 🙃 اهل پس انداز و این چیزها نبود ، حتی بهش فکر نمی کرد و موقع خرید اگر از کارت بانکی استفاده میکرد رسید نمی گرفت و برایش عجیب بود که ملت می ایستند تا رسید خرید شان رانگاه کنند .. می خواست خانه را عوض کند ، ولی می گفت : «زیر بار قرض و وام نمی رم !» حتی به این فکر افتاده بود پژویی را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند ، وقتی دید پولش نمی رسد بی خیال شد . ادامه دارد...
ما باید قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. به شفاعت شهدا امیدوار نباشید. شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر. من از جانب خودم و دوستانم می گویم: از یکایک شما بازخواست می‌کنیم که با خون ما چه کردید، آیا در مقابل کفر، منکرات و فساد فاسدان ایستادید یا گذشتید و گفتید به ما چه؟ اگر بی تفاوت بودید منتظر غضب ما باشید. اگر اشکی دارید، بر مظلومیت خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام) و سالار شهیدان بریزید».
اسناد لانه جاسوسی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در هنگام اوج نهضت و پیروزی انقلاب، دائم در حال توطئه علیه جمهوری اسلامی بوده‌اند؛ آمریکا این است _حضرت‌آقا
بسیجی از مسجد به جبهه آوردن هنر نیست، از کوچه و خیابان به جبهه آوردن هنر است. _شهیدمرتضی‌زارع
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سی‌_و_دوم کلا ن تنها مکه یا جاهای دیگر ، در خانه هم در صورتی ه
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 محدودیت مالی نداشت . وقتی حقوق می گرفت ، مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزینش برمی داشت و کارت را می داد به من . اما قبول نمی کردم . می گفت : « تو منی ، من توام . فرقی نمی کنه !»☺️ البته من بیشتر دوست داشتم از جیپ پدرم خرج کنم و دلم نمی آمد از پول او خرید کنم 😅 از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد . بعد ازدواج همان روال ادامه داشت .. خیلی ها ایراد می گرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شم اقتصادی ندارد . اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بخوریم . از وضعیت اقتصادی اش با خبر بودم ، برای همین قید بعضی از تقاضا ها را می زدم . . جشن تولد و سالگرد ازدواج و این مراسم رسمی ها نمی گرفتیم ، اما بین خودمان شاد بودیم 😍 سرمان می رفت ، هیئتمان نمی رفت : رایة العباس چیذر ، دعای کمیل حاج منصور در شاه عبد العظیم (ع) ، غروب جمه ها هم می رفتیم طرف خیابون پیروزی هیئت گودال قتلگاه . حتی تنظیم می کردیم شب های عید در هیئتی که برنامه دارد ، سالمان را تحویل کنیم 😍 به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تورمان می خورد ، این سه تا هیئت را مقید بودیم . حاج منصور را خیلی دوست داشت ، تا اسمش می آمد می گفت : «اعلی الله مقامه و عظم شانه .» ردخور نداشت شب های جمعه نرویم شاه عبد العظیم (ع) ، برنامه ثابت هفتگی مان بود . حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح ، دعای کمیل می خواند . نماز صبح را که می خواندیم می رفتیم کله پاچه می خوردیم. تا قبل از ازدواج به کله پاچه لب نزده بودم 😬 کل خانواده می نشستند و به به و چه چه می کردند ، دیگه کله پاچه را که بار می گذاشتند ، عق می زدم و از بویش حالم بد می شد . تا همه ظرف هایش را نمی شستند ، به حالت طبیعی بر نمی گشتم ‌😖 ادامه دارد...
شهیدمحمدهادی‌امینی‌میگه: هر شــهید یک فانوس است میسوزد و نــــ✨ــــــور میدهد و از کنار او بودن تـــــــــــــــو هم نــــــ✨ـــــــــــورانی می شـــــــــوی با شهــــ🥀ــدا که رفیق شدی شهـــــــــ💔ــــــــــــــید می شوی !
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا مدفن کسی است که... شهیدطهرانی‌مقدم
شهادت به خون و تیر و ترکش نیست... آن روز که خدا را با همه چیز و در همه چیز دیدیم شهید شده ایم...
می‌خواست بیدارش کند؛ نمی‌گذاشتم. بحث‌مان گرفت. گفتم: مگه تو نمی‌دونی اون چقدر کم می‌خوابه؟ صدای محمود کاوه از توی اتاق بلند شد: اون بیرون چه خبره؟‌ به طرف گفتم: آخرش کار خودت رو کردی؟ در اتاق را باز کردم. گفتم: یه بسیجیه، می‌گه با شما کار داره. آمد دم در. گفت: من در خدمت‌ام. طرف، خیلی خون‌سرد گفت: راستش می‌خواستم با شما عکس بگیرم. محمود دمپایی پاش کرد. گفت: کجا می‌خوای عکس بگیری؟ گفت: توی محوطه. چهار_ پنج بار کشاندش این‌طرف و آن‌طرف تا سرانجام عکس‌اش را گرفت. محمود که برگشت، رفتم سراغ بسیجی. ناراحت و دمغ گفتم: ارزشش رو داشت برای یه عکس، فرمانده تیپ رو از خواب بیدار کنی و هی ببریش این‌ور و اون‌ور؟ سرش را انداخت پایین. گفت: راستش شنیده بودم آدم فروتنیه؛ ولی دوست داشتم از نزدیک ببینم.
حاج‌قاسم‌میگفت: ازخــــــــــــــدا‌یک‌چیز‌خواستم...!' خواستم‌که‌خدایا‌اگر‌بخواهم‌به انقـــــلاب‌اسلامی‌خدمت‌کنم.. بایدخودم‌راوقف‌انقــلاب‌کنم.. ازخـــــــداخواستم‌اینقدر‌ به‌من‌ مشغــــــــــــــــــــــــله‌بدهد که‌حتی فکرگناه‌هم‌نکنم. . 💔