✍حاجقاسممیگفت:
ازخــــــــــــــدایکچیزخواستم...!'
خواستمکهخدایااگربخواهمبه
انقـــــلاباسلامیخدمتکنم..
بایدخودمراوقفانقــلابکنم..
ازخـــــــداخواستماینقدر بهمن
مشغــــــــــــــــــــــــلهبدهد کهحتی
فکرگناههمنکنم. . 💔
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سی_و_سوم محدودیت مالی نداشت . وقتی حقوق می گرفت ، مقداری بابت
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سی_و_چهارم
دوسه هفته می رفتم و فقط تماشایش می کردم ، چنان با ولع میخورد، که انگار از قحطی برگشته 😐
با اصرارش حاضر شدم فقط یه لقمه امتحان کنم ، مزه اش که رفت زیر زبانم ، کله پاچه خور حرفه ای شدم .
به هر کس می گفتم کله پاچه خوردم و خیلی خوشمزه بود و پشیمان هستم که چرا تا به حال نخورده ام ، باور نمی کرد .
می گفتند :« تو؟ تو با این همه ادا و اطوار ؟» 😑
قبل از ازدواج خیلی پاستوریزه بودم ، همه چیز باید تمیز می بود ، سرم می رفت ، دهن زده کسی را نمی خوردم .
بعد از ازدواج به خاطر حشر و نشر با محمد حسین خیلی تغییر کردم .
کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شد هیچ ، دهنی اقا رو هم میخوردم😐
اگر سردردی ، مریضی یا هر مشکلی داشتیم ، معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم..
می گفت :« می شه توشه تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی !»
در محرم بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند بس است ، ولی او از این هیئت بیرون می آمد می رفت هیئت بعدی😂
یک سال روز عاشورا از شدت عزاداری ، چند بار آمپول دگزا زد .
بهش می گفتم :« این آمپول ضرر داره !»
ولی او کار خودش را می کرد .
آخر سر که دیدم حریف نیستم ، به پدر و مادرم گفتم :« شما بهش بگین!»
ولی باز گوشش یه این حرفا بدهکار نبود . خیلی به هم ریخته می شد .
ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه، هم برای خودش بهتر بود ، و هم برای بقیه .
می دانستم دست خودش نیست ، بیشتر وقت ها با سر و صورت زخم و زیلی از هیئت می آمد بیرون.
هر وقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین می شد ، دلم هری می ریخت 😢
دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند ، معمولا شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش را نبیند ، مادرم می گفت :
« هروقت از هیئت برمی گرده ، مثل گلیه که شکفته !»
داخل ماشین مداحی می گذاشت .
با مداح همراهی می کرد و یک وقت هایی پشت فرمان سینه می زد.
شیشه ها را می داد بالا ، صدا را زیاد می کرد ، آن قدر که صدای زنگ گوشیمان را نمی شنیدیم😅
ادامه دارد...
بسمه تعالی
فردا قرارهدرمسیر طریقالمهدی یه کار فرهنگیتمیز و قشنگ انجام بدیم😊❤️
ما ۵۰ تا تسبیــــ📿ــــح تدارک دیدیم و انشالله قرارهبه نیت سلامتی و تعجیلدر ظهورحضرتصاحبالزمان(عج)پخشکنیم
انشالله که اول مورد قبول خدا باشه و دوم مورد قبول حضرتصاحبالزمان(عج)
ودر اخر خورد رضایت شهدا الخصوص حاج احمد کریمی قرار بگیره.
#صلاللهعلیکیامولاییاصاحبالزمان
شهیدمحمدحسینحدادیان میگه:
وعدهخداستکهحقالناسرانمیبخشند!
خونِشهداحقالناساست. .🥀
بااینحقالناسبزرگیکهبهگردنماست؛
چه خواهیم کرد؟!
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
بسمه تعالی فردا قرارهدرمسیر طریقالمهدی یه کار فرهنگیتمیز و قشنگ انجام بدیم😊❤️ ما ۵۰ تا تسبیــــ📿
تسبیح های تهیه شده
الحمدلله بین زائرا پخش شد.
انشالله که مورد قبول حضرت صاحب الزمان قرار بگیره...🌸
امروز۱۷ آبان ماه سالروز شهادت شهید محمد حسین محمدخانی می باشد.
رمان #قصه_دلبری که داخل کانال براتون بارگذاری میکنیم درمورد همین شهید بزرگوار می باشد.
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی بعداز شهادتش میگه:
او مثل همت و باکری برای من بود...
#شادی_روحش_صلوات
#شهیدانه
هر كدام از دوستانش شهيد مىشدند يك نكته از زندگىشان مىشد سرلوحه كارهاى مرتضى. مثلاً شهيد نجفى كه در عمليات تلقرين شهيد شد، سفارشش شده بود برنامه هر روز مرتضى. شهيد نجفى گفته بود حتى اگر شده روزى چند دقيقه براى خودتان روضه امام حسين عليهالسلام بخوانيد. نجفى اولين دوستِ شهيدِ مرتضى بود. شهادتش بدجور مرتضى را به هم ريخت.
#شهیدمرتضیعطایی
#ابوعلی
#شادی_روحش_صلوات
#شهیدانه
خدايا! از آنچه كردهام اجر نمیخواهم و به خاطر فداكاریهای خود بر تو فخر نمیفروشم. آنچه داشتهام تو دادهای، و آنچه كردهام تو ميسر نمودهای، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده توست، من از خود چيزی ندارم كه ارائه دهم، از خود كاری نكردهام كه پاداشی بخواهم.
#شادیروحشصلوات