می نویسم تا یادم نرود:
با شهداء بودن سخت نیست، با شهداء ماندن سخت است . .
🔻یادواره سردار شهید احمد کریمی و شهدای عملیات کربلای ۴ و ۵ در مسجد محمد رسول الله(ص) بنیاد برگزار گردید:
🔹سخنران:استاد پناهیان
🔸روایتگری: حاج علی مالکی نژاد
🔹مداح: حاج حسن شالبافان
🔸همراه با تجلیل از همرزمان شهید کریمی
با حضور :
🔅فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس سردار غلامرضا جعفری
🔅جانشین سپاه علی ابن ابیطالب سردار کبیری پور
🔅فرمانده لشکر عملیاتی ۱۷ علی ابن ابیطالب سردار تناور
🔅مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه علی ابن ابیطالب حجت الاسلام والمسلمین اکبری
🔅مدیر کل بنیاد شهید وامور ایثارگران استان قم حجت الاسلام والمسلمین هنرمند
🔅مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان قم حجت الاسلام والمسلمین لقمانپور
🔅خانواده معظم شهدا و ایثارگران
🔅 ستاد کنگره شهدای استان قم
🔻در آخر تقدیر و تشکر از همه عزیزانی که خالصانه در برگزاری این محفل تلاش کردند.
اجر همگی با شهداء🌱
| @Shahidkarimi_ir |
#مناسبتانه
|•به وقت ۲۷ دی ماه سالروز شهادت
روحانی مبارز
شهیدسیدمجتبینوابصفوی•|
#شادیروحشصلوات
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
#مناسبتانه |•به وقت ۲۷ دی ماه سالروز شهادت روحانی مبارز شهیدسیدمجتبینوابصفوی•| #شادیروحشصلوات
#شهیدامروزوچقدمیشناسیم؟
🔻سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی، طلبۀ ایرانی بود.
▫️او بنیانگذار و رهبر تشکیلات بنیادگرای فدائیان اسلام بود و از پیشتازان مبارزات مسلحانه اسلامی بهشمار میرفت.
🔸او در ترور عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزم آرا، حسین علاء و احمد کسروی نقش داشت.
▪️نواب صفوی در سال ۱۳۲۹ کتابی بهنام راهنمای حقایق را به چاپ رساند که در آن یک «حکومت اسلامی» ترسیم شده بود. این کتاب به اعتقاد حمید علوی در بیبیسی فارسی، سلف نظریۀ جمهوری اسلامی بود.
#شهیدانه
|•هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید
به برکت ماه رجب است.
ماه رجب را خیلی دوست داشت.
میگفت: هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید به برکتماهرجب است.
+شهیدمجیدپازوکی
#شادیروحشصلوات
✨ از فضیلت های خیلی خاصِشبلیله الرغایب:✨
روزه گرفتن در پنجشنبه اول ماه رجب (فردا)
خواندن دوازده رکعت نماز بعد بین نماز مغرب و عشاء
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_هفتم درمجالسی که می رفتیم و او نبود ، باز دلتنگی خودش
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کندرچون خوب می شود ، اما زخم زبان ها را نه ..💔
زخم زبان به این زودی ها تسکین پیدا نمی کند.
برای همین افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی ..
فکر می کرد با این کارها نگاهم مثبت می شود.
وضعیت مالی اش اجازه نمی داد ، ولی می رفت کیف و کفش مارک دار و لباس های یکدست برام می خرید ، اما فایده ای نداشت..
خیلی بله قربان گو شده بود😐
می دانست که من باهیچ کدام از این ها قرار نیست تسلیم شوم..
دیدم دست بردارنیست ، فکری کردم وگفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند...
خیلی بالا پایین کردم ، فهمیدم نمی تواند به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی اش سفر خارجی برود.
خیلی که پاپی شد ، گفتم:((به شرطی که من رو ببری کربلا!))☺️
شاید خودش هم باورش نمی شد محل کارش اجازه بدهند ، اما آن قدر رفت وامد که بلاخره ویزا گرفت.
مدتی باهم خوش بودیم.
باهم نشستیم از مفاتیح ، آداب زیارت کربلا را دراوردیم.
دفعه اولم بود می رفتم کربلا😍
خودش قبلا رفته بود.
آنجا خوردن گوشت را مراعات می کرد ونمی خورد.
بیشتر با ماست سالادوبرنج واین ها خودش را سیر می کرد.
تبرکی های سنگ حرم را خریدیم.❤️
برخلاف مکه ، نه رفتیم بازار و نه خرید ..
وقت نداشتیم و حیف مان می امد برای بازار وقت بگذاریم .
می گفت:((حاج منصور گفته توی کربلا خرید نکنید.اگه خواستین برین نجف!))
از طرفی هم می گفت:
((اکثر این اجناس تهران هم پیدا می شه ، چرا بارمون رو سنگین کنیم؟))
حتی مشهد هم که می رفتیم ، تنها چیزی که دوست داشت بخریم ، انگشتر و عطر بود.
زرشک و زعفران هم می آمد تهران می خرید.
ادامه دارد...