eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 و گاه دل به دل #آھ دارد ... #پروفایل😍 #مدافعانه💪 #رفاقتانه #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 روایتی متفاوت از #شهیدسعید_چشم_براه #قسمت_ششم دیدار آخرش متفاوت بود "مامان! برای همیشه خداح
💔 روایتی متفاوت از مادر با خاطراتش به زمستان سال ۱۳۴۴ لحظه تولد سعید می‌رود. زمستون بود که به دنیا آمد. ساعت ۱۱ شب.😊 اون روزها توی خونه زایمان می‌کردند. وقتی بچه متولد شد، دیدم یکی از فامیل‌ها به طور عجیبی بابت این موضوع، شادی می‌کند.😳 با خودم گفتم مگر تولد یک پسر این همه شادی دارد که این بنده خدا اینگونه خوشحال شده است؟🤔... گذشت تا موقع ، وقتی با همان بنده خدا مواجه شدم دیدم دارد بلند بلند گریه می‌کند و می‌گوید: "آن روزی که قرار بود این بچه به دنیا بیاید، خواب دیدم یک سیدی آمد و گفت ”جلوی پای این مسافر بلند شو، او از سفر کربلا آمده است“😇 زنده بودن سعید در همه این سال ها پیداست و او هر لحظه همراه و کمک‌حالمان در زندگی بوده است. روز مراسم سعید هم از همه اقوام و آشنایان، خواستمـ که لباس مشکی نپوشند. حتی به پدر هم اجازه این کار را ندادم. خودم هم یک لباس رنگ روشن پوشیدم چرا که معتقد بوده و هستم که برای مرده مشکی می‌پوشند؛ نه برای شهدا که زنده‌اند و نزد خداوندشان روزی می‌خورند. ... ... 💕 @aah3noghte💕 📛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #امام_خامنه_ای خطاب به کسی که از او طلب شفاعت نموده بود چنین گفتند: این آقای حاج قاسم(سلیمانی) هم از آن‌هایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله. 📚 کتاب کریمانه #شهیدزنده #سردار_سلیمانی #سردار_قاسم_سلیمانی 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_سوم ✨ آرزوی بزرگ پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه ... دلش می خو
✨ اولیـــن روز مدرســـه روز اول مدرسه ... مادرم با بهترین تکه های پارچه ای که داشتیم برام لباس درست کرد 😢... پدرم فقط تونست برام چند تا مداد و دفتر بخره ... اونها رو توی یه کیسه پارچه ای ریختیم ... و قبل از طلوع خورشید از خونه اومدیم بیرون ... پدرم با شوق تمام، چند کیلومتر ... من رو تا مدرسه کول کرد🙃 ... کسی حاضر نمی شد دو تا بومی سیاه رو تا شهر سوار کنه😔 ... وارد دفتر مدرسه که شدیم ... پدرم در زد و سلام کنان وارد شد ... مدیر مدرسه نیم نگاهی کرد و بدون اینکه سرش رو درست بالا بیاره ... رو به یکی از اون مردها گفت ... آقای دنتون ... این بچه از امروز شاگرد شماست😒 ... . پدرم با شادی نگاهی بهم کرد ... و دستش رو به نشانه قدرت تکان داد💪 ... قوی باش کوین ... تو از پسش برمیای ... ✌️ دنبال معلم راه افتادم و وارد کلاس شدم ... همه با تعجب بهم نگاه می کردن 😳... تنها بچه سیاه ... توی یه مدرسه سفید ... معلم تمام مدت کلاس، حتی بهم نگاه هم نمی کرد😔 ... . من دیرتر از بقیه سر کلاس اومده بودم ... اونها حروف الفبا رو یاد داشتن ... من هیچی نمی فهمیدم ... فقط نگاه می کردم ... خیلی دلم سوخته بود😢 ... اما این تازه شروع ماجرا بود😰 زنگ تفریح، چند تا از بچه ها ریختن سرم ... "هی سیاه بو گندو ... کی به تو اجازه داده بیای اینجا؟" ... و تقریبا یه کتک حسابی خوردم😓 ... من به کتک خوردن از بزرگ تر ها عادت کرده بودم و کتک خوردن از دست چند تا بچه، چندان درد نداشت ... اما بدترین قسمت ماجرا زمانی بود که ... مداد و دفترم رو انداختن توی توالت ... دویدم که اونها رو در بیارم ... اما روی من و وسایلم دستشویی کردن 😫... . دفترم خیس شده بود ... لباس های نو و و سایلم بوی ادرار گرفته بود ... دلم می خواست لهشون کنم اما یاد پدرم افتادم ... اینکه چقدر به خاطر مدرسه رفتنم کتک خورد و تحقیر شد ... چقدر دلش می خواست من درس بخونم ... و اون روز، تمام مسیر رو تا مدرسه ... سفارش کرده بود با هیچ کسی درگیر نشم... تا بهانه ای برای اخراجم از مدرسه نشه ...😔😔 بدون اینکه کلمه ای بگم ... دست کردم و وسایلم رو از توی دستشویی در آوردم ... همون طور خیس، گذاشتم توی کیسه ... یه گوشه آویزون شون کردم و برگشتم توی کلاس ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدسیدمحمدرضاسعیدی 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔 همیشه قبل هر حرفی، برایت شعر مےخوانم قبولم کن! من آداب زیارت را نمیدانم #آھ_ڪربلا #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله
💔 شايسته‌ات نبود ڪه تسليم نان شوے غرق سڪوت شهر، اسير گمان شوے اين ڪوچه‌ها شبيه قفس بود و خواستے مانند آسـمان خــدا، بے‌ڪران شوے #نسئل_الله_منازل_الشهداء #شهیدجوادمحمدی #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موّجه ماست #فداےسیدعلےجانم❤️ #پروفایل😍 #آھ...
💔 #امام_خامنه_ای : شما اگر ندانی دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، توپخانه را که روشن کردی، به جای اینکه به دشمن بخورد، به دوست میخورد؛ 👈#بصیرت برای این است.👉 ۱۳۹۵/۱۰/۱۹ #سلامتی_فرمانده_صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد #سیدعلےجان❤️ 💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #اعتراف شب جمعه بود و داشتیم تو سنگر دعای کمیل می خوندیم. انصافا خیلی
💔 #لات_های_بهشتی داستان تحول #شهیدمجیدخدمت معروف به مجید سوزوکی را در پست بعد بخوانید 👇👇👇 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #اعتراف شب جمعه بود و داشتیم تو سنگر دعای کمیل می خوندیم. انصافا خیلی
🌸🕊🌸🕊🌸 🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸🕊 🌸🕊 اسمش مجید بود... کله اش پر از باد بود و اهل حرف گوش کردن، نبود. به خاطر موتورش، معروف شده بود به 😅... آمده بود جبهه تا وقتی برگشت، مردم رویش حساب باز کنند و بتواند ازدواج کند🙄 اما... در جبهه با مسئول گروهان، دعوایش شد و مےخواستند از جبهه کنند... با دوستانش آمده بود جبهه که همه شان مثل خودش بودند... ، یکی از رفقای مجید بود که از بس سیگار کشیده بود، سبیلش زرد شده بود...🚬 مصطفی بعدها در منطقه آنقدر آر پی جی شلیک کرد که از گوش هایش خون مےچکید و همان جا به رسید.... به مجید گفتم: "ما داریم مےریم جلو.. با ما میایی"؟؟🤔 قبول کرد.. حال و هوای جبهه ، را حسابی عوض کرده بود... اتفاقاتی که دیده بود، باعث شد مجید کند...🤗 گاهی وسط روز مےدیدمش که دارد نماز مےخواند، مےپرسیدم: "آقا مجید! الآن که وقت نماز نیست"!!! مےگفت: "نماز وقت نمےخاد"...😊 خلاصه مجید هم در منطقه شاخ شمیران، تیری به سفید رانش اصابت کرد و شد...😇 📚...تاشهادت 📛 💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #دلشڪستھ عکس اول، بابای من است سخت کوش و مجاهد عکس دوم هم بابای من است بعد از ۱۰ سال رفت و مج
💔 💔 سمت چپ: پسرکی ۱۰ساله در نـاز و نعمت و پول و ثروت... سمت راست: همان پسر که حالا ۲۰ ساله شده با ثروتی فراوان، نه BMWتوانست او را پابند دنیـا کند نه رتبه برتر دانشگـاه... به وظیفه اش عمل کرد و تمام آنها به جای زنجـیر شدن، بال پروازش شدند... ۱۰سال 💕 @aah3noghte💕