شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_نود بچه های آشنا (حاج اکبر رضا
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_نود_و_یک محفظه های شیشه ای آخرین دیدار (غلامحسین یوسف اللهی) وقتی پسرم خبر داد که محمدحسین در بیمارستان خاتم الانبیا بستری است، خانه، برایم مثل زندان شد. مادرش هم اصرار داشت که همین امروز برای دیدن محمدحسین به تهران برویم. این شد که با حاج خانم و دو پسرم ، محمدعلی و محمدشریف، به طرف تهران حرکت کردیم. این قدر نگران بودیم که نفهمیدیم مسیر راه کرمان تا تهران را چطور سپری کردیم. دلم هزار راه می رفت و افکار ناجور، ذهنم را خسته کرده بود. از طرفی نگران همسرم بودم، چون او بیماری قلبی داشت و بی تابی هایش بیشتر نگرانم می مرد. نزدیک بیمارستان که رسیدیم، تصمیم گرفتم طوری برنامه ریزی کنم تا خودم محمدحسین را ندیدم، مادرش را بالای سرش نبرم، چون حدس می زدم حالش خیلی وخیم باشد. به او گفتم :«حاج خانم! شما خسته اید و این بیمارستان بزرگ است و ما نمی دانیم او دقیقا کجا بستری شده، ما می رویم داخل، اتاقش را که پیدا کردیم، محمدعلی را می فرستم دنبال شما.» او قبول کرد. من و برادر بزرگش رفتیم داخل پرس و جویی کردیم و خودمان را معرفی نمودیم. آن ها ما را به یک اتاق که مجروحان شیمیایی در آن بستری بودند، راهنمایی کردند. از دور دیدم که محمدحسین درون محفظه ای شیشه ای روی تخت خوابیده. سر و صورتش به خاطر مواد شیمیایی سوخته بود. نزدیک که شدم فقط با اشاره سلام و علیکی کرد و با برق چشمان نیمه بازش محبتش را به ما رساند. معلوم بود که دیگر رمقی برایش نمانده. اشک از چشمان من و برادرش سرازیر شد و ما بیشتر از او بی رمق شدیم. کمی بالای سرش ایستادیم که متوجه شدیم او دیگر نفس نمی کشد و با آرامش خاصی، جان به جان آفرین تسلیم کرد. او منتظر بود تا ما را ببیند و برود. اول گمان کردیم اشتباه می کنیم، پرستار ها را صدا زدیم و همه دورش جمع شدند و بعد از معاینه، شهادت او را تایید کردند، روپوش سفیدی روی او کشیدند و ما را هم به بیرون هدایت کردند. دیگر قدرت راه رفتن نداشتیم. کنار دیواری نشستیم تا حالمان جا بیاید. یک لحظه یادمان آمد که مادرش بیرون منتظر دیدن فرزندش است. نمی توانستیم این خبر را اینجا به او بدهیم. مطمئن بودیم بی تابی هایش در طول مسیر، هم برای خودش خطرساز است و هم حال ما را دگرگون می کند. از بیمارستان که بیرون آمدیم، به او گفتم :«محمدحسین را برای مداوا به خارج از کشور فرستادند.» قرار شد او به همراه محمدعلی به کرمان برگردد. من و محمدشریف برای پیگیری کارهای مربوط به انتقال پیکر محمدحسین در تهران ماندیم. پیکر مطهر محمدحسین را با هواپیما به کرمان منتقل کردیم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 #فقطفرواردکنید #کپےپیگردالهےدارد
💔
#قرار_عاشقی
خبر داری تو از اوضاع و حالم
سپردم به نگاهت، قلب خود را...
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
از آن زمان که #آب روی آب ریخت،
آب گرداگرد قبر مطهر #علمدار به التماس آمد،
تا #شرمندگی را از شریعه ی #فرات بردارد
و #تشنگی را از لبههای خشک و #عطشان_ساقی برطرف کند.
#یا_ساقی_العطاشا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
4_5859495324971704575.mp3
5.36M
💔
سیدرضانریمانی
🔊شور
کِیمیشِهیِکیاَزاینشَبایِهشَب
باشَمنَجَفیِهشَبکَربَلا..؛😭💔•~
#انشاءاللهاربعینپیادهکربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 جــواد جان... گفتی ڪه حاجاتمان را از مادرمان زهرا بگیریم... اما رفیق ما ڪه آبرویی پیش مادر نداریم
💔
سهم ما در وسط معرکهی عشق
چه بود؟
غم و
دلتنگی و
حسرت
همه یکجا با هم!؟
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
به او گفتند:
چهره ات به ریاست جمهوری نمیخورد!
گفت:
بله میدانم ،اما به درد نوکری مردم میخورد...
{هفته دولت گرامی باد}
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
...🌹🕊هر بار ڪہ رفت
با #شهـیدی برگشت
این بار #شهـیدی آمد و او را برد
#شهید_علیرضا_شمسیپور
#شهید_تفحص
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ ناآرام ها را جز نام حسیـــن هیچ ارام ڪننده اے نیست... اے طبیب قلب های بی قرار بحق #بےقرار
💔
#آھ ...
یکی از #فانتزی هام اینه
میشود پیکر ما هم #نرسد دست کسی؟!!!
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#اربعین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
*۹ توصیه شیخ رجبعلی خیاط*
*نكته ۱ :*
اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح می شود.
*نكته ۲ :*
تو برای خدا باش، خدا و همه ملائكه اش برای تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
*نكته ۳ :*
سعی كنيد صفات خدايی در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
*نكته ۴ :*
دل جای خداست، صاحب اين خانه خداست آن را اجاره ندهيد.
*نكته ۵ :*
كار را فقط برای رضای خدا انجام دهيد، نه برای ثواب يا ترس از جهنّم.
*نكته ۶ :*
اگر انسان علاقه ای به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمی رسد.
*نكته ۷ :*
اگر كسی براي خدا كار كند، چشم دلش باز می شود.
*نكته ۸ :*
اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمی بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمی شنوند، شما می شنويد.
*نكته ۹ :*
هركاري می كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست» همه را از او بدانید.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞