شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت211 تقریبا هر ر
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت212 - سیگاری بودن من برات عجیبه؟ میمانم چه جوابی بدهم که نه ناراحت بشود نه من دروغ بگویم. دنبال حرفی برای عوض کردن بحث هستم. دود سیگارش را فوت میکند به سمت بیرون؛ اما فایده ندارد و بوی سیگار به مشامم رسیده و مرا به سرفه انداخته. میگوید: - ریهت هنوزم حساسه؟ جواب نمیدهم. انقدر جواب نمیدهم که خودش همه آنچه از من میداند را به زبان بیاورد. دوباره از دهانش دود بیرون میدهد و دوباه سرفه میکنم. از بچگی از بوی سیگار تنفر داشتم؛ شاید چون پدر را به سرفه میانداخت. سینهام از فشار سرفه میسوزد. احساس میکنم الان است که ریههایم از هم بپاشد. - از وقتی جانباز شدی، ریههات خیلی حساس شدن. بالاخره نگاهش را از پنجره میچرخاند به سمت من که سعی دارم جلوی سرفه کردنم را بگیرم. نمیخواهم بفهمد درد میکشم؛ اما وقتی از زخمِ ریههایم خبر داشته باشد، فهمیدنش چندان سخت نیست. انگار میخواهد بخاطر دانستنش، به من فخر بفروشد: - درد داری؟ برای فرار از زیر نگاه خیره و سبزرنگ و صدای کلفتش، فرار میکنم به سمت آشپزخانه؛ بدون هدف. یک لیوان آب برای خودم میریزم و تا آخر سر میکشم. بوی سیگار هنوز هم در تمام مجراهای تنفسیام پیچیده و اذیتم میکند. بدتر شد.🙄 حالا مسعود فکر میکند چقدر حال من بد است! از گوشه چشم، میبینمش که سیگارِ نیمهسوختهاش را میاندازد توی تراس و با پا له میکند. باید بسپارم برایش یک زیرسیگاری بیاورند که تراس را کثیف نکند! با همان نیشخند عجیبش، نگاهم میکند و میگوید: - شماها زیادی بچه مثبتین! یکم منفی بودن هم ایرادی نداره.😒 دوست دارم خیره بشوم به چشمان سبزش و بگویم مشکل تو دقیقاً چیست؟ اما نمیگویم. شاید غرورم اجازه نمیدهد. حرفش را نشنیده میگیرم و بحث را عوض میکنم: - با توجه به گرایشهای فکری صالح و رفتار این مدتش، احتمالا فقط یه تامینکننده مالیه نه بیشتر. وضع مالیش خوبه، توی قشر روحانیهای مخالف نظام هم آشنا زیاد داره. مسعود سرش را تکان میدهد و پنجره را میبندد: - از اون طرف هم پولش رو میگیره. گردش حسابش رو بررسی کردم. نذوراتی که از مردم میگیره خیلی کمه. بیشتر پولی که میگیره از یکی دوتا حساب خارجی براش واریز میشه. از کویت و امارات. - خب پس. چیزی که تا اینجا مشخص شد، اینه که مهره اصلی صالح نیست. احسان هم... در اتاق استراحت با شتاب باز میشود و محسن میدود بیرون. مسعود میغرد: - چه خبرته؟🤨 در دل میگویم همین یک ربع پیش خودت هم همینطوری در را باز کردی و پابرهنه دویدی وسط افکار من! محسن که دهان باز کرده بود تا حرفی بزند، دهانش را آرام میبندد و شوقی که در چهرهاش بود هم رنگ میبازد. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞@istadegi قسمت اول
💔
کدام #شهید؟
...
هرشهیدی را که دوستش داری...
کوچه دلت را به نامش کن....
یقین بدان
در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا
تنهایت نمےگذارد!!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
شهید شو 🌷
💔 #امیرالمؤمنین #آھ... باید فرقش را میشکافتید؟! آن آقایی که برایتان چاه میکند و نخلستان هایتان
💔
#آھ...
#شهادتــ🌹
همین است دیگر
بہ ناگہ پنجره ای باز مےشود
بہ سمتِ بهشتــــ ...
مهم تویے!
ڪہ چقدر
از دلبستگےهایِ این طرفِ پنجره
دل ڪَنــده ای ...
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_گمنام
💞 @shahiidsho💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
#تباه!
میگفت:وایباورتنمیشهخیلـیجذابه؛توهیئتدیدمش..پرسیدم:توهیئت؟!
چشماتوچطورۍڪنترلڪردۍ
کهتوهیئتعاشقشدۍ!
حقیقتاچطورۍهیئتمیرید
ڪهعاشقبرمیگردید؟!ناموصابهفکردلآقامونهستید؟!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
Man-bandeye-abdo-sharmandeat-hastam.mp3
7.01M
💔
چند تا سحر بیشتر نمونده
بکوبیم در رحمت الهی رو به برکت نام #الرئوف
یاامام رضا جان
داریم پر پر میزنیم از دوری حرم🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#سحر_بیست_و_پنجم
ما را که یا مُجیر و اَجِرنا عوض نکرد...
دلتنگ "گریه های محرم" شده دلم....
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
هر سحر
صدای پرنده ی کوجکی ،درست به وقت نماز صبح، جهانم را به خویش میخواند.
و هر صبح شگفت زده تسبیحگویی او و خاموشی خویش...
بخوان پرنده روح
بخوان نمازت را...
#به_وقت_سحر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
شهید شو 🌷
💔 بےخیال نسخه های بیخودی!✋🏻 درد بےدرمان علاجش مشهد است... " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ م
💔
«| دیــــدم همـــــه جـا
بر در و دیوار حریمت
جـــایی ننوشته اسـت
گنه کــار نیـاید 💛 |»
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِینَ
#سوره_مبارکه_دخان/ 40
#روز_جدایی
همه این باطلهایی که گاه در لباس حق نمایاندهایم، همه این نفاقهای نهانشده،
این لباسهای اخلاصِ بر تنِ ریا پوشانیده شده،
این هزاررنگهای در پسِ یکرنگی پنهانشده،
این مسلمانیهای آمیخته با شرک و کفر و نفاق،
این نفاقهای آمیخته با ایمان و شرک،
این اختلاطها، همه این صفوف در هم آمیخته حق و باطل، راست و ناراست، پاک و ناپاک، یک روز از هم جدا خواهد شد.
غربال آن روز آنقدر هست که ذرهای حق و ناحقی، پاکی و ناپاکی، خالصی و ناخالصی را بههمآمیخته برنتابد.
آن روز، روز جداییست. روز فاصله،
روزِ فصل.
#روز_بيستوپنجم_جزء_بیستوپنجم
#آیه_های_نور
#مریم_روستا
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
بهش گفته بود ...
من یک بار تو کربلا #شرمنده برادرم شدم که نتونستم برای رباب و بچه ش آب بیارم تو دیگه گله منو به مادرم نکن.... لقب #باب_الحوائج رو مادرم (حضرت_زهرا سلام الله علیها) بهم داده (نگو دروغه)....🥀
#من_اباالفضل_عباسم
#اباالفضل
#ابوفاضل
#زندگی_پس_از_زندگی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه