فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎬مگس نباشیم!
.
کار نمیکنی فداسرت، اینا بجای تو هم کار میکنن! فقط #حرف_نزن_بزار_بیل_بزنیم 😑🌹
.
#طلبه_اصولطلب
برسد به دست #سلبریتی های #بیسواد
#آھ_ز_بےبصیرتی
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_کوتاھ_بر_زندگے_شھدا #شھیدمحمودرضابیضائی قسمت بیستم همه جا را سپردم دنبال وصیت نامه اش بگ
💔
#گذرے_کوتاھ_بر_زندگے_شھدا
#شھیدمحمودرضابیضائی
قسمت بیست و یکم
ما شهید بیضایی را حسین صدا می زدیم.
حسین کم سن وسال ترین اعضا بود.
آدم عجیبی بود و در کارهایش بسیار جدی بود.💪
بار اول در پرواز تهران به دمشق از صندلی جلویی بلند شد رو به من گفت :
"آقا سهیل ! برای ساخت مستند می روید سوریه"؟
گفتم : لو رفتم؟😅
گفت :
"در سالن ترانزیت دیدم تون."😉
این شروعی بود برای برادری من وحسین. من همه جا با حسین بودم. از این عملیات به آن عملیات ، از این شهر به آن شهر ، به نظر ما حسن باقری جمع ما بود.
ما یک گروهی داشتیم به نام #شانتورا و حسین مغز متفکرجمع ما بود .
من از قبل به همه دوستان گفته بودم که قطعا اگر حسین شهید نشود در آینده به فرمانده بزرگی در این عرصه تبدیل می شود.✌️
اگر بخواهم خود را جای حسین بگذارم ، نمی توانم.😔
خیلی سخت است که دختری دو ساله داشته باشم و از آن دل بکنم...💔
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
#اختصاصے_کانال_آھ...
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 52 گوشیو قطع کردم و انداختم رو صندلی ماشین! جواب سوالمو گرفتم... ارزش من برای مرجان..
💟فصل دوم💟
🔹 #او_را ... 53
افتادم رو زمین
و دیگه هیچی نفهمیدم ـــــــــ !
نیم ساعت بعد،
صداهای مبهمی میشنیدم...
نمیفهمیدم چی به چیه!
جون باز کردن چشمامو نداشتم.
تمام بدنم سِر شده بود!
دوباره بیهوش شدم...
احساس کردم زخمم داره میسوزه...
به زور لای چشمامو باز کردم،
داشتم دوباره به خواب عمیقی میرفتم
که درد شدیدی احساس کردم😣
شلنگی که به زور داشتن از توی بینیم رد میکردن ، باعث شد چشمامو باز کنم!
خیلی درد داشت...
از دردش بدنمو چنگ میزدم😭
تمام وجودم از درد جمع شد😖
دوباره چشمامو بستم
و بیهوش شدم...
دفعه ی بعد که چشمامو باز کردم
هنوز گیج و منگ بودم!
به دستم سرم وصل کرده بودن...
مامان و بابا...
وای...
تازه دارم میفهمم ...
من زنده ام😭
اه...
چرا تموم نشد؟؟😩
چرا نمردم؟؟!!
با این فکر اطرافمو نگاه کردم...
خبری از اون موجود سرتاپا سیاه نبود!
مامان اومد جلو،
به چشمام زل زد
-حیف اونهمه زحمت که برات کشیدیم...
بی لیاقت!!
بابا کشیدش عقب،
هیچی نمیگفت اما اخمی که رو صورتش بود پر از حرف بود...!
چشمامو بستم...
وای ...
اونی که نباید میشد، شد...!
کاش مرده بودم😭
در اتاق باز شد و یه نفر با روپوش سفید وارد شد!
قبل اینکه بیاد بالای سرم،
نگاهش چرخید سمت مامان و بابا...
چندثانیه با تعجب نگاه کرد!
-سلام آقای سمیعی!!!😳
بابا هم هاج و واج نگاه میکرد!
-سلام آقای رفیعی😒
وای...همکار بابا بود😭
منو میکشه...
آبروشو بردم!!
-شما؟ اینجا؟
برای ویزیت بیمار تشریف آوردین؟؟😳
بابا نگاهشو انداخت پایین!
-نه!
دکتر یکم مِن و مِن کرد و وقتی دوهزاریش افتاد،
سعی کرد مثلا جو رو عوض کنه و شروع به احوال پرسی و خوش و بش کرد...!
آخه کدوم احمقی منو رسونده بود بیمارستان؟؟😭
دکتر اومد بالای سرم...!
-سلام دخترم😊
بهتری؟
جوابشو ندادم و صورتمو برگردوندم...
-آخه چرا این کارو کردی؟؟
باز هیچی نگفتم
اما تو دلم جوابشو دادم!
اخه به تو چه؟؟
مگه تو از درد من خبر داری؟؟😒
-خودت قرصا رو خوردی یا به زور بهت خوروندن؟؟
این چه سوالی بود!!؟؟😒😏
چپ چپ نگاهش کردم و گفتم
-خودم 😒
-پس این زخم رو صورتت برای چیه؟؟
این که دیگه فکرنکنم کار خودت باشه!!
وااااای تازه یاد زخم صورتم افتادم😣
اگه سالمم پام برسه خونه،
بی برو برگرد بابا خودش خفم میکنه😭
خدا لعنتت کنه عرشیا😭
"محدثه افشاری"
@Aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 #شهدای_آینده از میان همین گِلها؛ گُل میکنند🌷 ✍ نمونه اش جواد... او هم پای ثابت اردوهای جہادی
💔
ما سبزپوش سیره ی صبح نجابتیم
ما پاسدار و پیرو خط ولایتیم
بی نام اگر به گوشه خلوت نشانده اند
ما زخمی هماره ی تیر شماتتیم
در جانمان که جاری است احلی من العسل
موجیم و خو گرفته ی این رسم و عادتیم
برتن لباس عزت و بر کف متاع جان
از تشنگان بارش فصل شهادتیم
پ.ن:
غصه ی مردم خوردن فقط به تایپ کردن و پُست گذاشتن توی اینستاگرام نیست!😏
اول بیل بزن بعد حرف بزن
#مناطق_سیل_زده
#آھ_اےشھادت...
💕 @aah3noghte💕
💔
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیدحاج_احمد_جلالی_نسب
شهادت در سوریه
تفحص پیکر مطهر پس از ۳سال
💕 @aah3noghte💕