eitaa logo
محمد ثاقبی✔️
293 دنبال‌کننده
8 عکس
2 ویدیو
0 فایل
آثار محمد ثاقبی(ثاقب) ارتباط با شاعر:@Saghebii
مشاهده در ایتا
دانلود
بسوزید ای عزیزان در غمِ دوست بریزید اشک خون،در ماتمِ دوست چه داغی مثل تابستان،گدازان! چه آهی چون زمستان سرد و بی جان ببار ای ابر پایان بر سرِ ما که جانی نیست اندر پیکرِ ما چرا انوار غم اینطور تابید چرا چرخ زمان اینگونه چرخید بگو ای دوست،از دنیا چه دیدی که مشتاقانه از آن دل بریدی امید از بین ما رفته ست،دنیا چه بیرحمانه تا کردی تو با ما تو اما بی گمان خوشحال هستی که مهمانِ خدا امسال هستی تو تنها بین رویا می درخشی چه زیبا و چه زیبا می درخشی تو یادت تا ابد بر دل عیان است تو نامت تا ابد بر لب روان است خداواندا به حقِّ اشک هامان! ببخش او را،گناهانش بسوزان! خدایا با خودت،محشور سازش بهشتی،همنشینِ نور سازش خدایا صبر ده،بر مادرِ او ز کوثر مِی بده،بر ساغرِ او خدایا بر پدر،بر خواهرانش خدایا هر که در غم،سوخت جانش شکیبایی شکیبایی عطا کن دلی پر نور و دریایی عطا کن ✍محمد ثاقبی -در سوگ جوان ناکام
بر گرده ی اندوه سواریم بیا سرگشته و بی تاب و قراریم،بیا هیچیم به جایی نرسیدیم هنوز قالیچه ی بی نقش و نگاریم،بیا ✍محمد ثاقبی
شنیدم از تباری غرق در خون شنیدم از شقایق های گلگون تو گفتی عاشقان ایثار کردند به خون پاکشان هستیم مدیون ✍محمد ثاقبی
وفادارانِ پیمانِ شماییم تهیدستانِ احسانِ شماییم اگرچه از سرِ ما هم زیاد است غلامانِ غلامانِ شماییم.. ✍محمد ثاقبی
الا ای ماهیِ دیوانه دوری کن ز توفان ها الا ای تشنه لب آبی نیابی در بیابان ها! سحر در کار دنیا نیست اینجا شب فقط شاه است! سحر بیهوده سرگردان مچرخ اندر خیابان ها! مسلمانان مسلمانان زمانِ خوابِ راحت نیست مسلمانان دوباره بر سرِ نیزه ست،قرآن ها! ز *ثاقب* انتظاری نیست بی دین است و بی آیین! زمانی که دمادم رنگ میبازند ایمان ها! خدایا مرگ در راه است،با ما مهربانی کن! الا ای مرگ،ای پایان،شکیبا باش با جان ها! :: :: :: سرودم طرفه شعری ناز و پرمفهوم و خوش آهنگ ولی اشعار بی مضمون مرا بخشیده دیوان ها! ✍محمد ثاقبی
عشق یک حنجره شور است که تفسیر ندارد عشق یک خواب قشنگ است که تعبیر ندارد مست مستم من از آن روز که هستم پیِ دلدار! عشق میخانه ی دل هاست که تحریر ندارد! ما گرفتار نبردیم میانِ دل و افکار دلمان فاتحِ جنگی ست که شمشیر ندارد هر چه انسان به ریا کرده جهان را شبِ مبهم! عشق یک صبح زلال است که تزویر ندارد هر چه در آینه جستم به نشانی نرسیدم! عشق یک حسِّ درونی ست،که تصویر ندارد عشق زندانِ زلیخاست که آسیب ندارد! عشق زندانِ عجیبی ست که زنجیر ندارد! عشق ما را ز اذان دور نموده ست بدانید! عشق یک نام بزرگ است که تکبیر ندارد! عشق،آری نرسد هیچ زمانی به رسیدن! عشق یک داغ مدام است که تفسیر ندارد هجر،صیاد درنده ست که رگبار به دست است عشق یک آهویِ ناز است که یک تیر ندارد! آه بدنامی مان در همه دنیا شده شهره! عشق،خود کرده ی ماها ست،که تدبیر ندارد! هر چه گفتند شنیدیم ولی هیچ نگفتیم حرفِ مردم جَرَیانی ست که تاثیر ندارد! ✍محمد ثاقبی
چشم هایش همیشه بارانی ست اشک هایش همیشه پنهانی ست چه غریب است بین امتِ خویش! مکر شیطان،چو ابرِ بارانی ست!! مرد جنگ است،مرد،مردِ عمل! او گریزانِ از رجز خوانی ست! دشمنانش چو بید میلرزند کار آنان فقط پشیمانی ست ذوالفقارش همیشه برّنده ست خطبه هایش رسا و توفانی ست مطلع الفجرِ عاشقانه علی ست حاصلِ شب،فقط گریزانی ست! او شکستی نخورده،بی همتاست سرعتِ فتح لشکرش آنی ست!. من ز نفسم سوال کردم و گفت حافظِ من همان که میدانی ست! او دلیل نجیب بودنم است! ای بنازم که باعث و بانی ست خواستم بیشتر بگویم از او! ای دریغا که ذهن،یارا نیست.. لایقِ وصف او نه من هستم! لایقش آیه های قرآنی ست آه نشناختیم قدر تو را! درک ما ها حقیقتا فانی ست ✍محمد ثاقبی
دل،دست به دامانِ رباعی شده است آشفته ی توفانِ رباعی شده است آری به غزل کار ندارد،به بهار.! پا بست زمستانِ رباعی شده است ✍محمد ثاقبی
ما سوره ی دردیم که تفسیر شدیم آماجِ غمیم و هدفِ تیر شدیم گویای غمِ ماست همین یک مصراع ما اهل بهشتیم و زمین گیر شدیم!.. ✍محمد ثاقبی
انگشترِ اسلام نگینش رفته ست دردا که زمین خوب ترینش رفته ست!. ما چنگ به تاریکی و پوچی زده ایم واویلا دین، حبلِ متینش رفته ست ✍محمد ثاقبی
ما غرق،به آهیم،عمو برگردد آسیمه نگاهیم،عمو برگردد رفته ست سوی علقمه این ماه منیر ما چشم به راهیم عمو برگردد ✍محمد ثاقبی