eitaa logo
شعر هیأت
10.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
180 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹وقت سفر🔹 دل من باز گرفته به حرم می‌آید درد دل‌هاست که از چشم ترم می‌آید باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک لطف تو باز فقط در نظرم می‌آید در همه زندگی از بی‌تو شدن می‌ترسم که اگر دست نگیری به سرم می‌آید کاش آن لحظۀ پر غصه به دادم برسی آه آن لحظه که وقت سفرم می‌آید... زائری بود که هر روز حرم می‌آمد چقدر پیش تو بوی پدرم می‌آید می‌روم از حرمت حس من این است انگار که کسی تا دم در پشت سرم می‌آید شعر می‌خواند و می‌گرید و می‌گریاند طبع من باز هم از سمت حرم می‌آید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1111@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹دلتنگ مادر🔹 نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد دو چشم محو در آیینه‌هایت، ناگهان تر شد سقوط اشک‌هایم بار بغضم را سبک‌تر کرد دلم بر سنگ‌فرش صحن تو افتاد و پرپر شد درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید نگاهم کردی و روح زمین‌گیرم کبوتر شد به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد مشامم پر شد از بویت، نفس‌هایم معطر شد دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد پدر، جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم چه در شأن تو گویم مادحت وقتی برادر شد به اشک چشم تو این خاک شوریده نمک‌گیر است و از شب‌زنده‌داری‌های تو قم بنده‌پرور شد به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد ضریحت التیام زخم بی‌تسکین هر شیعه‌ست پناهش می‌شوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد چه رؤیایی‌ست طوف آخرم دور ضریح تو خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4333@ShereHeyat
چرا و چرا و چرا می‌کشند؟ «به جرم صدا» بی‌صدا می‌کشند بگو تا به کی تا به کی تا به کی در این کربلا مصطفی می‌کشند؟ نمی‌میری ای نور! ای زندگی! اگر مرده ‌‌دل‌ها تو را می‌کشند اگر چه به اصرار و انکارشان تو را بارها بارها می‌کشند کنون بذر خورشیدها خون توست چه باکی اگر شعله را می‌کشند هوای نفس‌های مایی هنوز اگر چه تو را بی‌هوا می‌کشند چنین بوده آیین تاریکشان که خفاش‌ها روشنا می‌کشند شکستیم و آغاز روییدنیم که ما را برای بقا می‌کشند... شهادت چه جانی به ما داده است که ما زنده هستیم تا می‌کشند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1153@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹چهرۀ گلگون خوبان🔹 سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4885@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹آخرین مقصد🔹 فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست «پله پله تا ملاقات خدا» سهل است... لیک خواب می‌ماند هر آن‌کس شب، سرِ سجاده نیست حاج قاسم، شهریاری، احمدی روشن... بلی جز شهادت مقصدی در آخر این جاده نیست زادگاه رستم است اینجا به اهریمن بگو: کشور من خالی از امثال «فخری‌زاده» نیست از نگاه سر به‌زیرش در یگانه عکس او می‌توان فهمید او آقاست، آقازاده نیست!.. میهنم از اسب افتاده ولی از اصل، نه! میهنم زخمی‌ست، اما از نفس افتاده نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4886@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹ما زنده به عشقیم🔹 کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران! تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت ضحاکِ کمین‌کردۀ در کوه دماوند تو زادۀ فخری و یقین فخر فروشد ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند داغ تو گران است، ولی گریه از آن است: با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟ با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان وی خون تو آمیخته با خون خداوند آه ای گل گمنام! سرانجام شهادت عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم بگذار بگویند و بگویند و بگویند آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین صد ساقۀ سرزنده و صد شاخ برومند ایران من! امروز تو را صبر روا نیست این وازدگی تا کی و این حوصله تا چند؟ برخیز و ببین دخترکان تو چو یاقوت زین خون مقدس به گلو بسته گلوبند برخیز و ببین رزم‌کنان تو صفاصف خنجر به کمر بسته و بر سر زده سربند من بغض یتیمانم و هم گرز دلیران بگذار مرا بر سر ضحاک بکوبند! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4887@ShereHeyat
در سوگ نشسته‌ایم با رخت امید جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید هر داغ، برای شیعه جانی تازه‌ست از لشکر داغدار باید ترسید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4888@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹چشم تو روشن🔹 از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم... ما و بی‌قراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هرچند آزرده تو را این زخمِ کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟! هرگز او را به دست آورده‌ای امروز؛ آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4890@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹قربانگاه🔹 سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت غروب جمعه‌ای در ازدحام آه خواهد رفت خبر، بغض دماوند و خبر، سنگین‌تر از الوند خبر بر گُرده‌ام چون دشنه‌ای جانکاه خواهد رفت.. نخواهد کُشت یوسف را کمین گرگ‌ها اما به تلبیس برادرها به قعر چاه خواهد رفت اگر تدبیر شاه ما گرو در زلف سودابه‌ست سیاوش‌های بسیاری به قربانگاه خواهد رفت شغالان را بگو در بیشۀ شیران چه می‌خواهند که فردا نعششان با گلۀ روباه خواهد رفت پس از تو می‌برد بی شک به بام آسمان پرچم سپاه فخرزاد ما که از این راه خواهد رفت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4892@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹داغ تازه🔹 غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانۀ مرگ سفید، مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پرشرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حَرا شدی کم‌کم دهان گشوده به «إقرأ وَ ربک الأکرم» «اُحد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش... به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4893@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹شهید میهن🔹 خبر دهید به کفتارهای این وادی گلوله خورده پلنگِ غیور آبادی گلوله خورده همان مهربانِ ناآرام همان شهیدِ مجسم، یگانۀ گمنام درخت پر بر و بار فضیلت و نیکی گلوله خورده چو ماهی میان تاریکی گلوله خورده همان بی‌بدیلِ بی‌تکرار همان درخت تناور درخت پر بر و بار بهار را به زمین زد خزان زرد و گریخت انار جان تو را دانه دانه کرد و گریخت خبر دهید! ذلیلان بهار را کشتند! پلنگ زخمی این کوهسار را کشتند تو مرد وادی گمنام زیستن بودی تو اهل سوختن، اهل گریستن بودی چه شد که نام تو اینگونه منفجر شده است؟ شمیم نام تو در شهر منتشر شده است؟ بهشت بر تو مبارک شهید میهن ما نثار راه تو فریادهای روشن ما عقیق خونی دور از یمن خداحافظ شهید عارف گلگون‌کفن خداحافظ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4899@ShereHeyat
فرازی از یک 🔹مردان خدا🔹 ..این عطر دل‌انگیز که از راه رسیده بخشیده طراوات به دل و نور به دیده شب رفت و نوشتند به دامان سپیده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» با همت و جانبازی و ایثار دلیران مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران ما روی سخن، با دل بی‌درد نداریم ما واهمه از مردم نامرد نداریم ما فرصت تردید و عقب‌گرد نداریم ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم با همت ما می‌شکند پای اجانب ما دین نفروشیم به دنیای اجانب زنهار که گل دستخوش خار نگردد تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد اغیار به گِرد حرم یار نگردد با ساده‌دلی بار کسی بار نگردد عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟ آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست افزود به قدر وطن از هستی خود کاست وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مردانه به جان‌ها هیجان داد «مُدرّس» تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس» مردان خدا پاک‌دل و پاک‌سرشتند در مزرع دل بذر محبت همه کشتند یاران شهیدی که خریدار بهشتند رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3809@ShereHeyat