#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹شکسته باش...🔹
اینجا طلسم گنج خدایی شکسته باش
پابوس لحظههای رضایی شکسته باش...
وقتی به گریه میگذری در رواقها
سهم تمام آینههایی شکسته باش
هر پارهات در آینهای سیر میکند
یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش
اینجا درستی همگان در شکستگیست
تا از شکستگی به درآیی شکسته باش
در انحنای روشن ایوان کنایتیست
یعنی اگرچه غرق طلایی شکسته باش
آنجا شکستی و طلبیدند و آمدی
اینجا که در مقام فنایی شکسته باش
📝 #حسن_دلبری
🌐 shereheyat.ir/node/1522
✅ @ShereHeyat
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشتهای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است
اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!
حتی اگر به آخر خط هم رسیدهای
اینجا برای عشق، شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل میشود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد است
هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید
اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است
📝 #رضا_عابدین_زاده
🌐 shereheyat.ir/node/594
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹به شوق خراسان🔹
در مشت خاک ریشۀ شمشاد میدود
همچون نسیم در قفس آزاد میدود
جسم مرا نگاه مکن، بیتو روح من،
آتش گرفتهایست که در باد میدود
ما را به سرزمین دگرگون خود ببر
آنجا که صید در پی صیاد میدود
آنجا که با عبور تو از روی قبرها
خون دوباره در رگ اجساد میدود
آنجا که کوچه کوچه خراسان شبیه رود
پای پیاده سمت سناباد میدود
میایستم کمی به تماشای کودکیم
دارد میان صحن گهرشاد میدود
گویا شفا گرفته کسی باز در حرم
عالم به سوی پنجره فولاد میدود
من آمدم تو نیز میآیی، به این امید
عمرم به سوی لحظۀ میعاد میدود
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1524
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹بوی بهاران🔹
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
میتابد از تمام زوایا بر این دیار
میآید و به پیکر ما جان میآورد
جغرافیای شرق به هم میخورد، ببین
دارد نسیم، بوی بهاران میآورد
آه ای کویرهای ترکخورده، از عطش!
او چشمۀ کرامت و احسان میآورد
رو میکند به جانب آفاق بیکران
یک آسمان ترنّم باران میآورد
این سرزمین، بهار قدمگاه سبز اوست
او هر دلی که هست به فرمان میآورد
بر دوش خود ردای پیمبر نهاده است
در دست خود نگین سلیمان میآورد...
قرآن ناطق است که لب باز میکند
او از کتاب، مدرک و برهان میآورد...
ای آسمان بگو که ندیدهست چشم تو
ابری که با خود اینهمه باران میآورد...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2517
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«اَفضَلُ اَعْمَالِ شِيعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»
برترین اعمال پیروان ما، انتظار فرج است.
📗کمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۷
🔹چشم به راه🔹
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
گفتیم که دور از تو چه باید کردن
گفتند همه چشم به راهت باشیم
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹بیداد آشنا🔹
میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا میزد
شرار زهر ز یکسو، لهیب غم یکسوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا میزد...
صدای نالۀ وِی هی ضعیفتر میشد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا میزد
برون حجره همه پایکوب و دستافشان
درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
ستاده بود و جواد الائمّه جان میداد
از او بپرس که زخم زبان چرا میزد
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/3915
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹شوق دیدار پدر🔹
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
📝 #فاطمه_معصومی
🌐 shereheyat.ir/node/3985
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹شوقِ سفر🔹
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
تا خدا سیر و سفر داشت همهشب، وَز اشک
غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند...
هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس
او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند...
همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند
سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند...
عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود
در جوانی همه شوق سفرش را دیدند
دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم
شعلههای جگر شعلهورش را دیدند
هر که پروانۀ شمع غم او شد، هر شب
عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند...
📝 #سیدهاشم_وفایی
🌐 shereheyat.ir/node/2881
✅ @ShereHeyat
#شعر_توحیدی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«اَلْقَصْدُ إلَی اللهِ تَعَالَی بِالْقُلُوبِ أبْلَغُ مِنْ إتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأعْمَالِ»
توجه قلبی به سوی خداوند متعال، سودمندتر است از به زحمت انداختن اعضا و جوارح برای انجام اعمال.
📗نزهة الناظر، ص۱۳۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۶۳
🔹توجه قلب🔹
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
اعضای وجود خویش را رنجه مکن
دل را به حریم کبریا بند بزن
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹امام غریب🔹
شکستهاند قلمها و بستهاند دهانها
نشستهاند قدمها و خستهاند توانها
نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن
چه ساکناند زمانها، چه الکناند زبانها
چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است
که شرح عمر کمت نیست در توان بیانها
کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث
نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آنها
کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو
کشیده خط سیاهی به دور خط و نشانها
یکیست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو
چشیده است بلاها و دیده است زیانها
تویی که مرجع حلُالمسائل است نگاهت
به ما نگاه بینداز در هجوم گمانها
همیشه قصۀ تو میخورد گریز به گودال
درست لحظۀ آخر بریده است امانها
رضا شدهست علیاکبر و شدی تو حسینش
عوض شدهست فقط جای پیرها و جوانها
دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد
پر از عریضۀ حاجت شبیه نامهرسانها
غریبزاده! قریبِ به اتفاق سپردند
که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوانها!
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/1542
✅ @ShereHeyat
💠 یک پله سقوط
«نقدی بر سوگسرودههای شاعران برای #امام_جواد علیهالسلام»
🔹شیخ طوسی از ابوطالب قمی نقل کرده است: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ اِبْنِ اَلرِّضَا علیهالسَّلام: فَأَذِنَ لِی أَنْ أَرْثِىَ أَبَا اَلْحَسَنِ أَعْنِی أَبَاهُ! قَالَ: فَكَتَبَ إِلَی اُنْدُبْنِی وَ اُنْدُبْ أَبِی؛ نامهای به امام جواد علیهالسلام نوشتم و از ایشان خواستم تا اجازه دهند برای پدرشان مرثیهای بسرایم، آن حضرت در پاسخم نوشتند: برای من و پدرم ندبه کن.» اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۵۶۷، ح۱۰۷۴.
🔸بیشک مرثیهسرایی برای مصیبات وارده بر اهلبیت علیهمالسلام امر مقدسی است که در روایات متعددی به آن اشاره شده است. همچنین اشک ریختن در عزای معصومین علیهمالسلام و گریاندن دیگران با ذکر مصیبت، از اموری است که ثواب کثیری برای آنها قرار داده شده است. اما باید توجه داشت که هر امر مقدسی میتواند بهمرور دچار آسیب شود که با تشخیص بهموقع میتوان از گسترش آن پیشگیری کرد و جلوی آسیبهای بعدی را گرفت.
🔹دو آسیب جدی که در مرثیهپردازی با آن مواجهیم «ترجیح اشک بدون در نظر گرفتن اندیشه» و «شاخ و برگ دادن به مرثیه» است که طبق آن، مرثیه از یک روایت چند سطری به یک داستان چند صفحهای با ذکر جزئیات تبدیل میشود.
بیتردید اشک اصل و اساس است اما چه اشکی؟
🔸گاه یک شعر یا یک بیت معرفتی یا مرثیه آنقدر عواطف انسان را تحت تاثیر قرار میدهد که انسان ناخودآگاه اشکش جاری میشود. اشکی که برخاسته از معرفت است و انسان را به حقیقت محض نزدیک میکند. این اشک ممکن است در خلوت ریخته شود، ممکن است به اندازه خیس شدن گوشه چشم باشد، ممکن است اصلا کسی متوجه اشک ریختن انسان نشود، ممکن هم هست که وسط مجلس و پا به پای دیگر مستمعین و با صدای بلند باشد. مهم نیست نمودش به چهصورت باشد، مهم این است که برخاسته از حقیقت و برای رسیدن به حقیقت باشد.
🔹گاهی نیز اشک میریزیم یا بهتر بگویم اشک میگیریم تا نکند یک وقت جلسه ساکت بماند و به اصطلاح سرد شود. بهگونهای روضه میخوانیم که به هر ترفندی شده اشک مستمع را دربیاوریم تا خدایی نکرده جلسه سرد نشود. انگار تنها جلسهای مورد عنایت است که حتما صدای مستمع در آن بلند باشد. گویا اهلبیت علیهمالسلام با جلساتی که به ظاهر سرد باشد کاری ندارند.
🔸اشک اساس است اما نه اشکی که برای اداره کردن یک جلسه ریخته میشود، بلکه اشکی اصل و مبنای عزاداری است که برای اداره کردن دل مستمع و نزدیک کردن او به حقایق ریخته شود.
اگر خدای نکرده نگاه ما به مرثیه از جنس نگاه اول باشد، خدا میداند که ستایشگر و شاعر برای گرم نگه داشتن تنور مجلس دست به چه مضمونپردازیهایی میزنند تا هرطور شده غرض حاصل شود؛ داستانپردازیهای نامتعارف، روضههای غیرمستند، زبانحالهای خلاف شأن و هزار و یک حرفی که تنها به ذهن خیالباف شاعر و ستایشگر مستند میشود.
🔹ای کاش به جای ساختن مضمونهای غیرواقعی بیشتر به کتب و منابع رجوع میکردیم و به اصول زبانحالسرایی توجه بیشتری داشتیم تا به تاریخ مستند مطلبی اضافه نشود و اصل واقعه در نقل تغییر نکند. بزرگی میگفت: کسانی که به دنبال روضه جدید هستند اگر همین منابع موجود را مطالعه کنند، میبینند که پر است از روضه جدید.
چه شده است؟ چرا اشکی که آنقدر در نگاه اهلبیت علیهمالسلام تقدس دارد را حاضر میشویم خرج مسیری کنیم که در ظاهر به اسم اهلبیت علیهمالسلام است اما واقعبینانه که مینگریم فرسنگها با مشی و مرام اهلبیت علیهمالسلام فاصله دارد. چرا باید به بهانه روضه جدید چیزهایی را وارد مرثیه کنیم که حکماندازی صِرف است.
🔸متأسفانه اخیرا در روضه امام جواد علیهالسلام به چنین مرثیه نوظهوری برمیخوریم:
۱
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راهپله کمی احتیاط کن
۲
حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است
۳
نکشیدش که تنش لطمهی دیگر نخورد
یا سرش با لبهی تیز دری بر نخورد
كمی آرام كه دارد كمرش میشكند
آخر از تیزی این پله سرش میشكند
۴
در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پلهها افتاده باشد
۵
خون گریه میکند لبهی تخته سنگها
از بَس که خورد بر لبهی پلهها سرش
۶
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
۷
می کشد جسم تو را تا بام خانه پیکرت
میخورد بر کنج پله بیهوا از یک طرف
...
🔹باید از شاعر سؤال کرد که این مرثیه در کدام منبع ذکر شده است؟ اگر مستندی ندارد چرا شاعر باید به چنین مضمونی بپردازد؟ سؤال دیگر این است که کجای این ابیات اساسا شعر است؟ گویا شاعر کشف شاعرانه را در مکشوف کردن روضه میبیند! هرچه مکشوفتر جانگدازتر!
آیا مرثیهپرداز به چیزی غیر از اشک گرفتن از مستمع میاندیشد؟ بهتر نیست به جای مکشوف کردن روضه و بیان مطالب غیرمستند، به شیوه ستایشگران قدیم عمل کنیم و با همان مضامین تکراری اما با اجرای هنرمندانه از مستمع اشک بگیریم؟
🔸تکرار این مضمون غیرمستند در اشعار چند شاعر از این نکته پرده برمیدارد که گویا شاعران عزیز بهجای رجوع به منابع معتبر، مضامین را از روی دست یکدیگر مینویسند. کافی است شاعری حرف جدیدی بزند، به سرعت میبینیم همان حرف در اشعار برخی دیگر عینا تکرار میشود، همانطور که در این نمونه شاهد آن هستیم. خوب است این سؤال را از خود بپرسیم که هدف اشک گرفتن، مرثیهخوانی و نزدیک کردن دلها به امام معصوم علیهالسلام است یا برای اداره کردن شعرخوانی و گرم نگه داشتن جلسه خود؟ اگر هم واقعا نیت مرثیه نوشتن داریم اما متوجه این آسیب نبودهایم، بدانیم به کار بردن مضامین اینچنینی که هیچ استنادی ندارند، شاید باعث شود جلسه یا جلساتی را به ظاهر متحول کنیم اما جریانی را در شعر آیینی به وجود آوردهایم که مطمئنا این جریان به دریای معارف منتهی نمیشود، به کجا منتهی میشود خدا میداند.
🔹اگر قبول ندارید باید بگویم که شاعر یکی از همین ابیات چند سال بعد روضه دیگری را در امتداد همین مرثیه ادامه میدهد و میگوید که بدن حضرت لگدمال شده است:
کشیدهاند ز پا با سرت چه بد خوردی
میان راه بگو چندتا لگد خوردی؟
به روی بام ولی مثل اینکه پامالی
به روی بام ولی نه میان گودالی
باید جلوی جریاناتی از این دست ایستاد و به شاعر آن تذکر داد.
🌐 shereheyat.ir/node/5065
✅ @ShereHeyat