eitaa logo
شعر هیأت
10.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹یدالله فوق ایدیهم🔹 میان کوفه قدم می‌زند دل‌آگاهی دوباره آه نه همدردی و نه همراهی شبانه می‌گذرد از میان نخلستان چنان که از دل انبوه ابرها ماهی! چگونه می‌شود آیا که هرشب این بشکوه دهان شکوه نهد بر دهانۀ چاهی؟ همان بزرگ که جز در عزای آینه‌اش کسی ندید که از دل بر آورد آهی مجاهدی که در سخت خیبر از جا کند دلاورانه به آسانی پر کاهی! شکافت لشکر کفر از هم آنچنان که خدا سپاه ابرهه را در مجال کوتاهی ببین به دوست چه میزان کرم روا دارد ندارد او که از اکرام قاتل اکراهی... تویی گواه یدالله فوق ایدیهم که نیست غیر تو مولای من! یداللهی به ذوالفقار تو سوگند تا ابد نرسد به آستان رفیع تو هیچ درگاهی به غیرملک تو رسم است در کدام اقلیم که نان سفرۀ درویش را دهد شاهی عجب بهانۀ نابی شد این غزل که به شوق شبی کنم سپری با تو تا سحرگاهی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2576@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بهشت چیست؟🔹 مگر چه کیسه‌ای از نور داشت بر دوشش؟ که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش نیافتند یتیمان هنوز هم، وطنی یتیم‌خانه‌تر از سرزمین آغوشش هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو پیداست میان هر نخی از وصله‌های تن‌پوشش امیر زهد و قناعت به گوش این دنیا چقدر خطبه که خواند و نرفت در گوشش زمانه می‌برد او را ز خاطرش؟ آری! زمانه‌ای که خدا می‌شود فراموشش تمام هستی‌ات ای دل، محبت مولاست بهشت چیست؟ چنین کودکانه مفروشش! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3750@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹علی تنهاست🔹 بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم بیا دوباره به شب‌های کوفه برگردیم نفاق ما به مرور زمانه محکم شد برنده‌تر ز دم تیغ ابن‌ملجم شد تمام روز فرو برده سر به زاویه‌ایم ولی چو شب رسد آلودۀ معاویه‌ایم خدای من! چه شد آن عهدها و پیمان‌ها چرا هنوز سرِ نیزه‌هاست قرآن‌ها؟ هنوز در دل این کوچه‌ها علی تنهاست هنوز تیغِ به زهر آب داده در کف ماست من و تو نیز در آن جبهه با علی بودیم امید جاه نبود از علی، ولی بودیم هر آسمان ز بدن‌های پاره‌پاره نبود در آن میانه نیازی به استخاره نبود چه شد که روز جمل دوستدار غیر شدیم؟ اسیر وسوسۀ طلحه و زبیر شدیم؟ نسوج بیعت ما، حیف! انسجام نداشت به قدر پینۀ کفش علی دوام نداشت میان معرکه سردرگمیم، ای مردم! چه نارفیق و چه نامردمیم، ای مردم! علی ز همسفر نیمه‌راه می‌گوید علی شکایت ما را به چاه می‌گوید «بیا دلا که ز مردم به خود پناه بریم ز دست مردم نااهل سر به چاه بریم» چه در طبیعت ما مردمان فراهم بود؟ که ما شفیق نبودیم و چاه مَحرم بود؟ رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم میان برکۀ مال و منال، غرق شدیم به ما که مرد خداییم، کفر چیره‌تر است قلوب خلق ز «لیل‌المبیت» تیره‌تر است در این میانه یکی پاک و رستگار نماند به جز پلیدیِ مشتی گناهکار نماند مکن شفاعت آنان که رستگارانند «که مستحق کرامت، گناهکارانند» به سر به راهی ما احتیاجی آیا هست؟ سیاهی دل ما را علاجی آیا هست؟ نشانی خَتَمَ‌الله‌مان مجازی نیست به نقش مُهر جبین‌هایمان نیازی نیست خدا گواست که من بوی یار می‌شنوم صدای صیقلِ بر ذوالفقار می‌شنوم میان باطل و حق چند استخاره کُنَد؟ مگر که فکرِ مرا ذوالفقار چاره کند میان سینۀ ما قلب بی‌وفا، افسوس برای حضرت مولا نمانده جا، افسوس علی علی‌ست به لب‌هایمان ولی پیداست هنوز در شب دل‌هایمان علی تنهاست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2313@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹کدام کوچه؟🔹 هنوز می‌شنوم هق‌هق صدایت را صدای آن نفس درد آشنایت را نبرده‌اند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین هنوز بغض نفس‌گیر ناله‌هایت را هنوز هم شب و ماه و ستاره می‌گردند به کوچه‌کوچۀ تاریخ، ردّ پایت را هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگ‌اند شمیم عطر دل‌انگیز ربّنایت را کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید به دوش خستۀ تو کیسۀ غذایت را... تو ناشناس‌ترین آیه‌ای که دست خدا فراتر از ابدیّت نهاد پایت را تو آن نماز پذیرفته‌ای به درگه دوست که ناامید نکردی ز خود گدایت را کدام قلّۀ سرکش به سجده سر ننهاد شکوه جذبۀ پیچیده در ردایت را در این غروب مه آلودِ بی‌خدایی و کفر بپاش بر تن سرد زمین، دعایت را بیا کمیل بخوان تا دمی دَهَم پرواز کبوتر دل سرگشته در هوایت را در این همیشه که پابند توست هستی من به عالمی ندهم عشق بی‌فنایت را... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2504@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جهان نگران🔹 آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را انگار که می‌دید نماز پس از آن را قد قامت...قد قامت... قد قامت دیدار در حی علی خیرِ عمل دید نهان را تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست آماده که تسلیم نماید سر و جان را این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است خوشبو به گل نام نبی کرد دهان را! اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد انگار که در دست گرفته‌ست زمان را آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟ این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید از قدر تو لبریز نماید رمضان را محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه از حادثه‌ای سرخ خبر داد جهان را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2632@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق سفر🔹 امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی... نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند داغ‌هایی کز مدینه بر جگر دارد علی بازتاب خاطرات آشیانی سوخته‌ست گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی... لاله‌زار سینۀ او چون نسوزد از فراق وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی... بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی با نگاهی می‌نوازد عاشقان خسته را با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3897@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹إنا لله...🔹 گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1455@ShereHeyat
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
30.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️مجموعه مستند ستایشگران خورشید ❇️ نگاهی ویژه به زندگانی پیشکسوتان عرصه مدح و ستایشگری آستان مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 🔸دفتر اول: روایتی از زندگی پیرغلام اهل‌بیت(ع)، زنده‌یاد در ۴قسمت 🔹زمان پخش: ۳۱ فروردین(امروز) تا ۳ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱(مقارن با ایام بافضیلت قدر) ساعت ۱۸:۱۵ از شبکه سوم سیما 🔻برای مشاهده خبر در خبرگزاری فارس، بر روی لینک زیر کلیک کنید: http://fna.ir/1ob7ys 💠 جامعه ایمانی مشعر ✅ @www1542org
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat
🔹خانه‌تکانی🔹 تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2683@ShereHeyat
🔹یا مفتّح الابواب🔹 روزه‌هایم اگرچه معیوب است رمضان است و حال من خوب است رمضان است و من زلالم باز صاحب روزی حلالم باز می‌زند موج بی‌کران در من پهنه در پهنه آسمان در من چشم‌هایم ندیدنی را دید رمضان است و من پر از خورشید الفتی پاک با سحر دارم تشنهٔ لحظه‌های افطارم... رمضان است و ماه نیمهٔ بدر شب تقسیم زندگی، شب قدر شب قدر است و من همان تنها دورم از هی‌هی و هیاهوها نیست قرآن برابرم امشب دست مولاست بر سرم امشب ای خدای بزرگ بنده‌نواز خالق لحظه‌های راز و نیاز می‌چکد شور تو در آوایم می‌زنی موج در دعاهایم شب قدر است و می‌کنی تقسیم برسان سهم دوستان یتیم سهم من چیست؟ بندگی کردن پاک و پاکیزه زندگی کردن بار من ای یگانه سنگین است سبُکم کن که سهمِ من این است لطف داری به دست کوتاهم می‌دهی آنچه را که می‌خواهم... ای سؤالِ مرا همیشه جواب ای سبب! ای مسبِّب! ای اسباب! با من ای مهربان، مدارا کن گره از کار بسته‌ام وا کن... ای خدا، ای خدای نومیدان زندهٔ تا همیشه جاویدان ای سزاوار گریه و خنده مهربانِ هماره بخشنده پاکبازم اگرچه گم‌راهم از تو غیر از تو را نمی‌خواهم بار تشویش از دلم بردار وَ قِنا ربّنا عذاب النّار شب قدر است و من چنین بی‌تاب اِفتَتِح یا مفتّح الابواب... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/405@ShereHeyat
ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و در کوفه زبان شد که مرو امّا چه کنم فاطمه می‌گفت بیا 📝 @ShereHeyat