#لیلة_الرغائب
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹شب وصل ياران🔹
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جاننثاران
شب انس و آشنايىست، شب عاشقان مهدىست
شب وصل هر جدايىست، شب اشک رازداران
شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينههاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلبهاى لرزان، شب چشمهاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران
شب نغمههاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران
چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران
چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى
ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران
تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران
تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبيب چارهسازى، تو كريم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
به خداییات خدايا، به مقام اوليايت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران
شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا
ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران
📝 #جواد_محدثی
🌐 shereheyat.ir/node/225
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#غزل
🔹همه هست آرزویم...🔹
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتوگویی...
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی...
📝 #فصیح_الزمان_شیرازی
🌐 shereheyat.ir/node/1322
✅ @ShereHeyat
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون»
پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است
📝 #رضا_اسماعیلی
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مریع_ترکیب
🔹هر روز عاشوراست🔹
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
خون میچکد از شاخۀ زیتون در این ایام
حرفی نمانده بین ما و قوم خونآشام
جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام
شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام
این موج، شور بادها را با خودش دارد
نابودی جلادها را با خودش دارد
در چشم ما بار امانت بار سنگینیست
کاری که از دستت برآید واجب دینیست
شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینیست
بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینیست
هستیم ما از کودکیها پای پیمانش
بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
با دست خود حکمی به او دادهست فرمانده
او که تمام آیههای فتح را خوانده
تکفیریان را از عراق و سوریه رانده
هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده
یک روز پایان میدهد راه درازش را
میخواند او در مسجدالاقصی نمازش را
📝 #فاطمه_عارفنژاد
🌐 shereheyat.ir/node/5041
✅ @ShereHeyat
این جلوۀ ناب، جلوهای دلخواه است
بر شمس شموس بهتر از هر ماه است
سوگند به نص آیۀ «اعطینا»
او کوثر دوم رسولالله است
📝 #سیدهاشم_وفایی
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#شعر_تعلیمی
#قصیده
🔹خورشیدِ ذرهپرور🔹
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
راحتِ شاه و گدا را زین توان معلوم کرد
کو به صد گنج است محتاج، این به نانی پادشاست
پادشاهان را اگرچه چتر دولت بر سر است
بینوایان را ولیکن آسمانها زیر پاست
نیست گر درویش را بر خاتم زر دسترس
کُنج گمنامی نگینْ دان، خود نگینِ پُربهاست...
جود حاتم، گنج قارون، داغ استغنای اوست
گر چه جاهل معنی «درویش» پندارد «گدا»ست...
نیست درویش آنکه پایش ره به درها میبرد
نیست درویش آنکه چشمش با کف خلق آشناست...
وقت خفتن دست از فرش حصیرش کوته است
شب چو برخیزد به پا، دست دعایش بر سماست
کس نبیند هرگزش از تنگدستی تنگدل
دست امیدش چو در گنجینۀ لطف خداست
از جفای سنگ طفلان حوادث فارغ است
از تهیدستی به خود چون بید اگر بالد بهجاست
گر بود مفلس ز مُلک و مال از آنش باک نیست
خلعتِ «اَلفقرُ فخری» از برش زینتفزاست
مفلس ننگین که باشد؟ آنکه دامان دلش
خالی از نقد ولای سرور اهل سخاست
آفتاب عالم آرای سپهر دین «تقی»
آنکه از نورش جهانِ علم و دانش را ضیاست
مهر تابان رو از آن دارد برِ هر خشک و تر
کو به خاک درگه آن ذرّهپرور آشناست
در تلاش اینکه ساید بر ضریحش روی زرد
آفتاب از صبح تا شب بر درش در دست و پاست...
از حریمش رفتن و گِردش نگشتن مشکل است
گر شط بغداد را چین بر جبین باشد، رواست...
تا نگردد خواهش سائل مکرّر پیش او
از بزرگی، کوهسارِ همّتِ او بیصداست...
زندگی تا هست و عالَم هست، وِردم مدح اوست
حیف امّا زندگی کوتاه و عالَم بیبقاست...
📝 #واعظ_قزوینی
🌐 shereheyat.ir/node/3700
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#قصیده
🔹جگرگوشۀ رضا🔹
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
با موکب معطّر خود این مسیحدم
یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد
در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا
سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد
این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است
کز هر گذر که میگذرد گل برآورد
آری نسیم چون طربانگیز میشود
گلهای باغ را به ترنّم درآورد
گلهای باغ را به ارادت نثار کن
در پای آنکه مژدۀ آن دلبر آورد
آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان
حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد
شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد
کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد..
این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست
این است آن صدف که مِهین گوهر آورد
تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد
جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد
دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا
با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد
شبهای انتظار پدر را به راستی
صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد
آن نازنینپدر که فروغ هدایتش
اندیشه را به وادی حیرت درآورد
همراه با ترنّمِ لالایی جواد
اشک از غم فراق به چشم تر آورد
شبها کنار بستر نازش به ارمغان
چشمی پرآب و چشمهای از کوثر آورد
جای شگفت نیست که افلاک سر فرود
پیش جلال و شوکت این رهبر آورد
ابر عنایت و کرم و التفات او
آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4966
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد(علیهالسلام)
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی غِناهُ عَنِ النَّاسِ»
سرافرازی مؤمن، در بینیازی از مردم است.
📗 أعلام الدين، ص۳۰۹؛ بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۱۰
🔹سرفرازی مؤمن🔹
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
برخیز و دل از عطای مردم بردار
حالا که تو را چشم حقیقتبین است
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹خیر کثیر🔹
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما
مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما
که بهر دلشکستگان در امید باز شد
هزار قفل غم ببین که بیکلید باز شد...
شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش
بود طلوع این قمر تجلّی دوبارهاش
تا که نگاه میکند بر رُخ ماهپارهاش
غرق ستاره میشود کنار گاهوارهاش
نهم امام را به بر، امام هشتم آورد
بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد
خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی
شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا
حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا
کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود...
فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی
مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی
خدای را امین تویی جهات را امان تویی
تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی
تو وارث پیمبری شافع روز محشری
قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده
به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده
به قلههای مکرمت، کرامتت علم زده
اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده
تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکتترین کسی که آمدهست در جهان
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/2144
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب المراد🔹
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی میرسد تا یک نفر بابا شود...
ای زمین از عرش، بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوهٔ قلبت، دل آرامت، جوادت آمده
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
میشود طفلی که از او نیست طفلی خوبتر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی
بیعصا هم معجزه مانند موسی میکنی
دیدهٔ کور «موفق» را تو بینا میکنی
بر حقیری بنیعباس دامن میزنی
پور اکثم را به تیغ علم گردن میزنی...
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌐 shereheyat.ir/node/1324
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹پرواز بهار🔹
جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد
عشق، بیحُسن تو در خاطره، ناپیدا شد
چون «یدالله» که شد جلوهگر از آیۀ عشق
باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد
ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل!
نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد
مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل میریخت
آن که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد...
ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود
آفتاب رخ تو در همهجا پیدا شد
در دل، ای روشنیِ عاطفههای ابدی!
آنچه گم بود، ز انوار شما پیدا شد
در کلام دل ما رایحۀ عشق نبود
عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد...
سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور
آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/3678
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹طلَعَ البَدرُ عَلَینا🔹
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/2145
✅ @ShereHeyat