eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹کریم السجایا🔹 سلامٌ علی آل یاسین و طاها سلامٌ علی آل خیر البرایا سلام خدا و سلام رسولش به ماهی که همتا ندارد به دنیا اگر در فضائل... جمیل الثنایا اگر در خصائل... کریم السجایا به صورت حمید است و محمود و احمد به سیرت علی است و عالی و اعلی به هنگامۀ کارزار است حیدر به هنگام ذکر و مناجات، زهرا حسین است در علم و حلم و سیادت شده عین عباس ساقی و سقا که ساقی عشق است و مرد شهادت که سقای آب حیات است و یحیی خوشا آن اذانی که باران فیضش کند خاک دل‌مُرده را باز اِحیا فدای نمازی که وقت قیامش سراسر شود دشت چشم تماشا فدای قنوتی که پرواز داده به افلاک دل‌های دردآشنا را فدای سجودی که با اشتیاقش به خاک حرم سجده آورده طوبی فدای سلامی که گفته‌ست پاسخ به صد شوق آن را نبی البرایا خوشا آن جوانی که در خلق و خویش شود سورۀ حُسن یوسف سراپا برای پدر چیست زیباتر از این؟ جوانش شود سرو خوش قد و بالا برای حسین است از این چه خوشتر؟ که هر جا سخن گفت با ماه لیلا، به غیر از سَمِعتُ به غیر از اَطَعتُ نیاورد آن ماه حرفی به لب‌ها ببینید در این بیابان، چه ماهی مهیا شده تا زند دل به دریا که دریادل است و به لب دارد اینک: ألَسنا علی الحق؟ ألَسنا؟ ألَسنا؟ چه سخت است از او چنین دل بریدن مگر تاب می‌آوَرَد قلب بابا بپرسید از چشم یعقوب، مردم! از این هست جانکاه‌تر؟ هست آیا؟ نگاه حسین است حرزی به جانش به لب‌های زینب خدایا خدایا به بازی گرفته چنان مرگ را او که شد مست از آن رزم، شمشیر حتی گرفته‌ست در دست خود ذوالفقاری که برخاسته بانگ لا سیف الا... چه شوری‌ست در سر، چه شوقی‌ست در دل شگفتا از این جان‌فشانی شگفتا شهادت شده مست چشمان مستش که مشتاق‌تر پر گشوده‌ست حالا برای تماشای صبح نگاهش دل قدسیان است غرق تمنا ملائک همه صف به صف در طوافش بهشت است دلتنگ آن ماه‌سیما ببین کیست آغوش وا کرده سویش؟ ببین کیست کوثر به دست آمد اینجا؟ به بعثت رسیده مگر مصطفایی؟ و یا رفته تا آسمان‌ها مسیحا؟ ذبیح است سوی منا پر گشوده؟ و یا این بیابان شده طور سینا؟ رسیده‌ست دیگر زمان عروجش شنیده‌ست از سوی حق «ارجعی» را زبان لال مانده به توصیف ذاتش همان ذات ممسوس در ذات یکتا سلامٌ علی اهل بیت النبوه سلامٌ علی آل یاسین و طاها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4590@ShereHeyat
علیه‌ا‌لسلام 🔹یوسف لیلا🔹 در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام همه ته‌مانده‌های نور را بر سفرۀ صحرا میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها تعالی‌الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالی‌الله مویش را که «والیل اذا یغشا» ملاحت می‌چکد از ساحت پیشانی‌اش هر بار که در نزد پدر پایین می‌اندازد سر خود را کسی چون او پر از سُکر خدا گشته‌ست پا تا سر که نشناسد میان سجده‌های خویش سر از پا علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا علیّ‌بن‌ابی‌طالب مهیا گشته بر هیجا! که او تا بر زمین پا می‌گذارد، راه می‌افتد میان آسمان‌ها بر سر پابوسی‌اش دعوا «اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزه‌ها پروا بلاجوی و بلی‌گوی و عطش‌نوش و رجزخوان بود هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برق‌آسا «منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!» ولی نشناختند او را ولی‌نشناس‌ها... دردا! نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا... امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3216@ShereHeyat
علیه‌ا‌لسلام 🔹خورشید کربلا🔹 پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی هر شب نصیب سفرۀ شهر مدینه شد در کنج خانه، نان تنوری که داشتی شب‌زنده‌دار بودی و ذوب خدا شدی در بندگی گذشت حضوری که داشتی... خلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود در کوچه‌های شهر، عبوری که داشتی این آفتاب توست که خورشیدمان شده! یا که پیمبر است دوباره جوان شده؟... چشم تو ماه و تابش ماهت پیمبری‌ست روی سپید و خال سیاهت پیمبری‌ست گفتار و آفرینش و خُلق عظیم تو لحظه به لحظه، گاه به گاهت پیمبری‌ست... باید دوید پشت سر ردّ پای تو یعنی تویی همیشه که راهت پیمبری‌ست نامت علی‌ست جلوه رویت محمدی‌ست نامت علی‌ست طرز نگاهت پیمبری‌ست تو صاحب جلال علی و پیمبری آیینه جمال علی و پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا پیغمبر دوبارۀ صحرای کربلا ای از تمام عالمیان برگزیده‌تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا... ...هر چند دیدنی‌ست ولی دیدنی‌تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به محضر آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2210@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عطر نسیم🔹 عطر تنشان عطر نسیم است انگار بوی خوش قرآن کریم است انگار سیمای علی‌اکبر و پیغمبر سیبی‌ست که از وسط دو نیم است انگار 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹آفتاب حُسن🔹 محمد است و علی‌ست آری؛ به خُلق و خَلق و به قد و قامت چو سر زند آفتاب حُسنش، به پا کند در دلم قیامت چه محشر است این بلند بالا! دل حسین است و جان لیلا کجاست شبه پیمبر الّا علی اکبر؟... سرش سلامت... به برق شمشیر این شهنشه کدام رزمنده می‌برد رَه؟ به ضرب شصتش تبارک‌اللَه! چه با شجاعت چه با صلابت!... خدا کند روسفید باشد، پسر اگر شد رشید باشد ولادتش روز عید باشد، شده دعای حسین اجابت علی اکبر جوان که باشد، شبیه او در جهان که باشد؟ خدا کند دیده‌ای نباشد، نکرده روی تو را زیارت تو را که زیبایی تمامی، نمی‌شناسیم جز به نامی تو را که بالاتر از کلامی، چگونه شعرم کند روایت؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3786@ShereHeyat
علیه‌ا‌لسلام 🔹جوان حسین🔹 علی زره که بپوشد، همین‌که راه بیفتد عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد همین که اسم علی آمده‌ست در دل میدان بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد... علی‌ست، مثل علی می‌دهد پناه گدا را اگر به خانۀ او راه بی‌پناه بیفتد... جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی‌شود اصلا پی گناه بیفتد تمام ‌شب سر راهش نشسته‌ام به امیدی که راه دوست بر این عبد روسیاه بیفتد 📝 🌐shereheyat.ir/node/3788@ShereHeyat
🔹 با تورق آنچه به عنوان مطرح است؛ چه در اشعار گذشتگان و چه در اشعار شاعران امروز؛ موضوعی که بیش از همه به آن پرداخته شده، شِکوه از فراق یار است و متأسفانه آن‌گونه که شایسته است، موضوع در اشعار مطرح نشده است. 🔸 در چهارمین کنگره فصلی شعر کوتاه، برای شناخت و تبیین هرچه بیشتر موضوع انتظار (علیه‌السلام) و وظایف منتظران در راه تحقق ظهور، قدمی ولو کوچک برداشته شد. 📗 کتاب منتخبی است از آثار ارسال شده به دبیرخانه چهارمین کنگرۀ فصلی شعر کوتاه. 📬 خریداری نسخه مکتوب: heyat.co/p/2974 📥 دریافت نسخه الکترونیک: taaghche.ir/book/71657 🌐 shereheyat.ir/node/4593@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹لحظۀ دیدارِ تو🔹 سامرا امشب ز شب‌های دگر زیباتری در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری مهدی از تو، تو دل از خلق دو عالم می‌بری هست و بود کبریا را در بغل بگرفته‌ای جان ختم الانبیا را در بغل بگرفته‌ای کعبه را در بر گرفتی قبلۀ دل‌ها شدی با صفاتر از حرم خُرّم‌تر از سینا شدی روح‌بخش روح عیسی، طور صد موسی شدی نوربخش چشم خورشید جهان‌آرا شدی مهدی آمد تا جهان را جنّت اعلی کند مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند چشم وا کن نقش جاء الحق به بازویش ببین ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین یک جهان توحید در چشم خداجویش ببین صوت قرآن بشنو و لعل سخن‌گویش ببین اوست آقایی که بر عالم امامت می‌کند قائم است و با قیام خود قیامت می‌کند عاشقان با بذل جان گلبانگ جانان بشنوید بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید ذکر جاء الحق ز نخل و باغ و بستان بشنوید اهل قرآن از زبانش صوت قرآن بشنوید سورۀ قدر از دهان او طنین انداخته شورها در آسمان و در زمین انداخته او چراغ آرزوی دودمان آدم است او نه یک آیت که در معنی کتاب محکم است انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است او مسیحای عزیز یازده عیسی دم است او همه بود و همه هست امام عسکری‌ست همچو قرآن بر سر دست امام عسکری‌ست... ای کویر دل بهار از ابر رحمت‌بار تو ای چراغ آفرینش روشن از رخسار تو آفتاب آورده سر بر سایۀ دیوار تو عید ما یک لحظه، آن هم لحظۀ دیدار تو «یوسف گمگشته» تو، «کنعان» همه عالم، بیا ای یگانه منجی ذرّیه آدم بیا آفتاب کعبه! کعبه بی‌قرارت تا به کی؟ باغبانا! تشنه گل‌های بهارت تا به کی؟ چشم مظلومان عالم اشک‌بارت تا به کی؟ پرچم ثاراللّهی چشم انتظارت تا به کی؟ کی شود عدل تو در کلّ زمین کامل شود با ظهورت آیۀ اکمال دین کامل شود ای خدا را دست و بازو! دست بر شمشیر کن آیۀ فتحاً مبین را بر همه تفسیر کن آفرینش را پر از گلواژۀ تکبیر کن کلّ عالم را به تیغ عدل خود تسخیر کن ای خدا را دست قدرت! ای علی را نور عین! تا به کی فریاد ما اَین الحسن اَین الحسین؟... 📝 🌐shereheyat.ir/node/3827@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹متی ترانا و نراک🔹 گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور... آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف... آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند... چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد... پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود... او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او الهام، کم گرفتی از آن فاطمی‌نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یک‌بار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»... ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اختران درخشان و روشنی... دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع تر شده، باران گرفته است شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/253@ShereHeyat
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹بهار محمدی🔹 طلایه‌دار سحرگاه نور می‌آید امير قافلۀ شوق و شور می‌آید... امام يازدهم را به شادی و تبريک مَلَک ز هر طرفی در حضور می‌آید به منزل دل ویران ما بُوَد نزدیک طنین قافله کز راه دور می‌آید ز شوق تابش این آفتاب آزادی ز ذرّه ذرّه سرود سرور می‌آید پس از سه روز سفر در عوالم ملکوت ز ميهمانی ربِّ غفور می‌آید ز غیب یافته اَلواح مهدویّت را کَلیم عالَم رَجَعت ز طور می‌آید... بود کريم و همين بس کرامتش که مدام از او عنايت و از ما قصور می‌آید عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست نظام‌بخش جهان و جهانِ جان مهدی‌ست امام منتقم و صاحب‌الزمان مهدی‌ست کسی که عدل علی را به معنی اعلی برای نوع بشر آرَد ارمغان مهدی‌ست کسی که با کلماتش به ظاهر و باطن کتاب حُسن خدا راست ترجمان مهدی‌ست کسی که رجعت والای صالحان زمین برای یاری او می‌شود عیان مهدی‌ست کسی که فیض نگاه ولایتش امروز نگاهدار زمین است و آسمان مهدی‌ست وجود او همه لطف است و غیبتش همه لطف کمال لطف خدا بر جهانیان مهدی‌ست... کسی که زمزمۀ عاشقانه‌اش آرد نزول بارش رحمت به انس و جان مهدی‌ست... عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست... 📝 🌐shereheyat.ir/node/3819@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹موعود🔹 ...هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده... تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربه دری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/267@ShereHeyat
شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل پروانه‌تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود، ولی می‌بینند یک روز بهار می‌شود با یک گل 📝 @ShereHeyat