eitaa logo
شعر هیأت
10.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هرکس میان صحن حرم راه می‌رود از هرچه غصه دارد و غم، می‌شود رها هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنی‌ست هر شب به پای‌بوسی آن ماه می‌رود باب‌الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/575@ShereHeyat
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹امام‌نامه🔹 به سویت آمده‌ام جذبه‌ای نهان با من چه کرده‌ای مگر ای شور ناگهان! با من؟.. به سویت آمده‌ام از هوای شاهچراغ نوای هوهوی خیل کبوتران با من به سویت آمده‌ام از مسیر جادۀ ابر کویرها به هوایت نفس‌زنان، با من از این طرف غم شاه شهید در جگرم از آن طرف عطشِ ماه جمکران با من از این طرف شعفی سبز در منازل دل از آن طرف خبر شوق دوستان با من به مشهد آمده‌ام، نبض‌نبض شاعرخیز کمیت و دعبل و حَسّان، دوان دوان با من.. هزار حافظ و سعدی غزل‌سُرای دلت هزار فردوسی، شاهنامه‌خوان با من ولی به وصف تو باید امام‌نامه سرود اگر که بار معانی کشد بیان با من.. به یک قدم منم و شاعری که کهنه‌سراست به یک قدم عطش شاعری جوان با من.. به پیشت آمده‌ام، با لبان مضمون‌ساز کلیم و صائب و بیدل نقاره‌خوان، با من شبیه شعر، تو را بیت بیت خواهم یافت اگر که صبر کند، لفظ ناتوان با من مگر ستارۀ مهرت طلوع کرده به دل که در مدار تو افتاده کهکشان با من؟ نه من به پای زیارت دویده‌ام تنها که رو به توست: زمین با من و زمان با من به سمت مبدأ تو ذهن بادها جاری به سوی مقصد تو رودها روان با من درخت‌ها به تولای مشرقت پر گل بهارها به تمنات، گل‌فشان با من.. من از مکان تحیر رسیده‌ام اینجا به جستجوی تو جان‌های لامکان با من من از زمین محبت به سویت آمده‌ام اگر چه در سفر توست، آسمان با من به دستگیر ملائک رسیده‌ام اینجا صدای ممتد بال فرشتگان با من من ایستاده‌ام اینک میان حیرت خلق جهانیان همه انگشت بر دهان با من من ایستاده‌ام اینجا کنار ثقل جهان ملال‌نامۀ تقدیر اِنس و جان با من من ایستاده‌ام اینجا میان گوهرشاد طنین لحظۀ گلدسته و اذان با من به خلسه دست رساندم به نقره‌کوب ضریح خروش و غلغل انبوه زائران با من درود! ای نفست روح‌بخش سینۀ ما! سلام! ضامن نام تو بی‌امان با من! تو شاهراه یقین منی اگر یک روز به جنگ، صد تنه رو آورد گمان با من تو یار و حافظ دین و دل منی حتی اگر که دشمن خونی شود جهان با من.. ببین بدون تو و سفرۀ ولایت تو چه کرده است غم آبرو و نان با من؟.. ولی چه جای شکایت؟ که اینک اینجایم مقابل تو و خورشید خاوران با من.. به خود می‌آیم و یک بغض... آب می‌نوشم هزار چشمه عطش می‌زند فغان با من زمان به ساعت آخر رسیده، باید رفت ببار اشک خوش آخرالزمان با من بخوان صداقت پندار، جاودان در جان بمان سعادت دیدار، همچنان با من درود حس شفاعت، مرا ببر با خود سلام حال زیارت، کمی بمان با من سفر تمام شد و در کنار سفرۀ صبح نشسته‌ام من و یک داغ بی‌نشان با من.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5255@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یا امان الخائفین🔹 سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم می‌کشد آن‌که مرا هر صبح تا مشهد تویی صبح مشهد زندگی تازه‌ای در من دمید حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی ای نگاه لطف تو بی‌ابتدا بی‌انتها من چه می‌فهمم، گمانم معنی سرمد تویی یا امان الخائفین! آیا امانم می‌دهی؟ آن‌که نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی آمدم از خویش تا تو ای نگاه بی‌کران سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عشق‌آباد🔹 یک نفر پیدا کند اینجا مسیر باد را باد بهتر می‌شناسد راه عشق‌آباد را باد اگر هر روز از سمت موافق می‌وزید می‌فرستادم برایش این‌همه فریاد را بهتر است این دفعه از غم‌ها نگویم، یک پدر تا به کی باید ببیند هی غم اولاد را؟ او که هم لبخندهای زائران را دیده است هم شنیده ناله‌های تک‌تک افراد را هم شفا داده‌ست ظاهربین دنیادوست را هم شفا داده‌ست بی‌شک کور مادرزاد را ما چرا وقتی به مشهد می‌رویم، از شهرمان غصه‌ها را می‌بریم و مشکلات حاد را؟ من ولی شاید به این خاطر میان صحن‌ها دوست دارم خاطرات صحن گوهرشاد را گرچه وقتی هم که می‌گیرد دلم وا می‌کنم در خیالم قفل‌های پنجره فولاد را... 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هوای زیارت🔹 چشمم به هیچ پنجره رغبت نمی‌کند جز با ضریح پاک تو صحبت نمی‌کند شاید هنوز بندۀ خاکم که گنبدت من را به آستان تو دعوت نمی‌کند مولا نگو که این پر و بال شکسته را باران مرهم تو شفاعت نمی‌کند دیگر کبوتر دل من آب و دانه را جز با کبوتران تو قسمت نمی‌کند آخر بدون مرحمت چشم‌های تو این خسته را خدا هم اجابت نمی‌کند خواندی مرا، وگرنه بدون اشاره‌ات قلبم چنین هوای زیارت نمی‌کند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3973@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خاک‌بوسی کوثر🔹 حسی زلال داری و حالی زلال‌تر چشمان تو شده‌ست از این حس و حال، تر آری به خاک‌بوسی کوثر نشسته‌ای اشکی بریز از دل زمزم زلال‌تر آیینۀ نگاه تو تصدیق می‌کند در روشنی ندیده از او بی‌مثال‌تر لطفش به مرز معجزه نزدیک‌تر شده‌ست هر قدر آرزوی تو بوده محال‌تر دستان گرم او شده پاسخ‌ترین جواب وقتی که دست توست ز پرسش، سؤال‌تر :: پر می‌زند دلم به هوای زیارتش هر روز خسته‌حال‌ترم، خسته‌حال‌تر خود را کبوتر حرمش فرض می‌کنم هرگز ندیده‌ام ز خودم خوش‌خیال‌تر من نیز می‌روم که ببینم به چشم خود حسی زلال دارم و حالی زلال‌تر 📝 @ShereHeyat
قبولم کن.mp3
3.4M
علیه‌السلام 🔹قبولم کن🔹 همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4698@ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ با زبان خودتان با امام رضا(علیه‌السلام) حرف بزنيد ✏️ رهبر انقلاب: سعی کنید درحرم امام رضا ولو دو دقیقه، ولو پنج دقیقه، دل را فارغ کنید از بقیّه‌ی شاغلها و متّصل کنید به معنویّتی که در آن‌جا حضور دارد و حرفتان را بزنید. ✏️ به زبان خودتان هم با امام رضا حرف بزنید. اشکال ندارد. گفت: گوش کن با لبِ خاموش سخن میگویم‌ / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست 🗓 ٢٣ ذی‌القعده؛ روز زيارت مخصوص امام رضا(علیه‌السلام) 💻 Farsi.Khamenei.ir
هنوز این کوچه‌ها این کوچه‌ها بوی پدر دارد نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد هنوز ای مهربان! در ماتمت هر تار جان من نیستان در نیستان، زخمه‌های شعله‌ور دارد نمی‌گویم تو پایان بهاری؛ بعد تو امّا بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد اگر خورشید رفت، این آسمان خورشید می‌زاید اگر خورشید رفت، این آسمان قرص قمر دارد در این بازار، عاشق‌تر کسی کز خود نمی‌گوید همیشه مرد کم‌گو دردهای بیشتر دارد مخواه از نابرادرها که یار و مونست باشند عزیز مصر بودن، یوسف من! دردسر دارد دو روزی مهربانا! غربت ما را تحمّل کن می‌آید آن که از درد تمام ما خبر دارد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/284@ShereHeyat
قدس‌سره 🔹روح خدا🔹 در جام دیده اشک عزا موج می‌زند در صحن سینه شور و نوا موج می‌زند یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا در دشت‌های خاطرِ ما موج می‌زند تا چشم کار می‌کند اندوه و انتظار با یاد یار در همه جا موج می‌زند در گوشه و کنار حسینیه‌های شهر صد‌ها هزار دست دعا موج می‌زند هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش فر‌یاد خلق نوحه‌سُرا موج می‌زند حسرت نگر که در عطش بوسۀ وداع دریا جدا و دشت جدا موج می‌زند در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر شوق حضور «روح‌ خدا» موج می‌زند در کوچه‌باغ‌های جماران نگر هنوز انوار سیدالشهدا موج می‌زند در ماتم حسین زمان هر کجا رویم حال و هوای کرب‌و‌بلا موج می‌زند موج بلند ناله، خروشید وای وای طوفان گریه آمد و جوشید وای وای :: رفت آن‌که بود، میکده مست و خراب از او شیرینی پیاله و شور شراب از او برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی یک شب نرفت دیدۀ دشمن به خواب از او با پا بر‌هنگان زمین بس که داشت مهر در آسمان شکفت گل آفتاب از او در پهن‌دشت پاک هویز‌‌ه گرفته است گیسوی نخل‌های جوان پیچ و تاب از او روحی دوباره یافت از او نهضت حسین جانی دوباره یافته اسلام ناب از او یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود زان رو گرفت چهرۀ گل رنگ و آ‌ب از او دستی به ذیل آیۀ «أمن یجیب» داشت پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او تا واپسین نفس به مناجات میل داشت عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت :: رفتی و سر به سینۀ سینا گذاشتی رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز رفتی و سر به دامن گل‌ها گذاشتی از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمی‌رود داغ غمی که بر جگر ما گذاشتی تا شهپر ملائکه شد فرش راه تو بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی صف بسته‌اند امت مظلومت ای امام از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی ما از تو انتظار ملاقات داشتیم واحسرتا که وعدۀ فردا گذاشتی دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟ داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز باور نمی‌کنیم غروب تو را هنوز :: واحسرتا که بعد تو ماندیم و زنده‌ایم با هم سرود هجر تو خواندیم و زنده‌ایم بعد از تو ای امید دل، ای آرزوی جان باور نمی‌کنیم که ماندیم و زنده‌ایم بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما سیل سرشک از مژه راندیم و زنده‌ایم دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب یک آسمان ستاره فشاندیم و زنده‌ایم ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما «شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم» «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود» این قدر چشم یاری از این نیمه‌جان نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/283@ShereHeyat
قدس‌سره 🔹قصیدۀ ناتمام🔹 خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم دوباره خواب شب شوم را بیاشوبیم به رغم خوف و خطر جاده را ادامه دهیم بیا به سنّت پیشینیان کمر بندیم که یا ز پای در آییم؛ یا ادامه دهیم شکست کشتی دریادلان اگر در موج از آن کرانه که ماندند؛ ما ادامه دهیم اگر ز مرز زمین و زمان فرا رفتی تو را در آن سوی جغرافیا ادامه دهیم اگرچه عکس تو در قاب تنگ دیده شکست تو را به وسعت آیینه‌ها ادامه دهیم تو آن قصیدۀ شیوای ناتمامی، کاش به شیوه‌ای که بشاید؛ تو را ادامه دهیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5289@ShereHeyat
قدس‌سره 🔹حرف عشق🔹 پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت 📝 @ShereHeyat
قدس‌سره 🔹امام نمرده‌ست🔹 جاری شده‌ست نغمۀ بدرود اما تب سلام نمرده‌ست رفت آن بزرگوار و پس از او آن رسم و آن مرام نمرده‌ست آن مرد بی‌نمونۀ دوران از خاطر خواص نرفته لبخندهای پیر جماران در سینۀ عوام نمرده‌ست ما نسل لحظه‌های حضوریم در روزگار بی تو صبوریم چشم‌انتظار صبح ظهوریم خون در رگ قیام نمرده‌ست زنده‌ست آنکه نام نکویش در ذهن روزگار بماند آری چنان‌که شیخ اجل گفت آن مرد نیک‌نام نمرده‌ست ای ابرهای بغض! ببارید خود را به گریه‌ها بسپارید ای گریه‌های تلخ! بشورید باور کنید امام نمرده‌ست 📝 @ShereHeyat
قدس‌سره 🔹نشان تو🔹 راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود كوه بیداد ز بنیاد نمی‌‏شد ویران اگر از خشم، نهیب تو، تكان تو نبود ریشۀ آنچه نباید، كه ز جا بر می‏‌كند؟ اگر امید، به بازوی توان تو نبود چه كسی راه، به دنیای كرامت می‏‌جست اگر انوار دل فیض‌رسان تو نبود؟ جامهٔ نو، كه بر این ملک كهن می‏‌پوشید؟ آه... ای پیر، اگر بخت جوان تو نبود پای تردید به دل‌های كسان وا می‌‏شد نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود مأمنی یافت سخن‌های خوش اهل طریق كه در اظهار، به جز طرز بیان تو نبود آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود هستی‏‌ات بود برازندۀ سیر ملكوت این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/175@ShereHeyat
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو بدی‎ها دور بادا از وجود خیرخواه تو نگاه ما به لب‎های تو خشکیده‌ست، لب تر کن که بر لب‎های خشکیده‌ست -می‎دانم- نگاه تو به پرچم‌دارِ حق، داری شباهت‌های بسیاری به راه کربلا آری چه نزدیک است راه تو اگر این غصه‎ها در کوه بود آتشفشان می‌شد چگونه مانده بعد از سال‎ها در سینه آه تو؟! غضب‎های تو با دشمن، دلی داده به من امّا دلم را برده آن لبخندهای گاه گاه تو سیادت هم دلیل دیگری بر این ارادت‎هاست که ما پیوندها داریم با شال سیاه تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5023@ShereHeyat
| 💠 (علیه‌السلام) «كَفَى‏ بِالْمَرْءِ خِيَانَةً أَنْ‏ يَكُونَ أَمِيناً لِلْخَوَنَةِ» برای خیانتکار بودن انسان، همین بس که مورد اعتماد خیانتکاران قرار گیرد. 📗 الدرة الباهرة، ص۴۱؛ نزهة الناظر، ص۱۳۷ 🔹مورد اعتماد دشمن!🔹 لب باز نکرده از زبان می‌افتی می‌بینم از اوج، ناگهان می‌افتی گر مورد اعتماد دشمن باشی از چشم تمام دوستان می‌افتی 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آستان وفا🔹 کبوترانه بیا در هوا پری بزنیم به آستان بلند وفا سری بزنیم بیا به خانۀ فیض جواد اهل‌البیت به این امید که در وا کند، دری بزنیم سفر کنیم به پابوس چشمۀ خورشید نفس در آینۀ ذره‌پروری بزنیم به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم ز کوثر کرمش نیز ساغری بزنیم به پیشگاه گل زود پرپر زهرا ز اشک دیده گلاب معطری بزنیم به آستانۀ باب‌المراد آن معصوم سرشک عاطفه از دیدۀ تری بزنیم صدای زمزمه آمد، چه می‌شود آبی بر آتش دلِ سوزانِ مادری بزنیم به بوی آن که شود سایه‌بان پیکر ماه گلی به گوشۀ بال کبوتری بزنیم 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹شوقِ سفر🔹 شب‌نشینانِ فلک چشم ترش را دیدند همه‌شب راز و نیاز سحرش را دیدند تا خدا سیر و سفر داشت همه‌شب، وَز اشک غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند... هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند... همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند... عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود در جوانی همه شوق سفرش را دیدند دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم شعله‌های جگر شعله‌ورش را دیدند هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2881@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بیداد آشنا🔹 میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد... صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3915@ShereHeyat
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3980@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹این نوحۀ غریب🔹 تاریخ سرخ خون جگری‌ها را می‌آورد چقدر به یاد امشب این نوحۀ غریب که می‌آید با های‌های گریۀ باد امشب این نوحۀ غریب چرا لحنی چون روضۀ امام حسن دارد ای سینه‌های سوخته یاد آرید! از غربت بقیع، زیاد امشب این نوحۀ غریب که بر قلبش تیغ غلیظ هلهله می‌بارد مثل کدام صحنۀ عاشوراست؟ این قصه آشناست، مباد امشب... اعماق عمر زخمی کوتاهش سیراب کرده جنگل و صحرا را دلتنگ بازگشت به سوی اوست رودی که می‌رسد به مراد امشب دنبال خود کشیده و آورده‌ست تا کاظمین جان و جهانم را آن نوحه، آن غم عربی در باد دست مرا به دست که داد امشب؟ این خودنویس و جوهر داغش را این چند بیت و شمع و چراغش را دارم - نه این‌که لایقشان باشم - از رأفت امام جواد امشب 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹امام غریب🔹 شکسته‌اند قلم‌ها و بسته‌اند دهان‌ها نشسته‌اند قدم‌ها و خسته‌اند توان‌ها نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آن‌ها کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو چشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت به ما نگاه بینداز در هجوم گمان‌ها همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال درست لحظۀ آخر بریده است امان‌ها رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد پر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها غریب‌زاده! قریبِ به اتفاق سپردند که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1542@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹برای بار نهم🔹 آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد.. آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/609@ShereHeyat
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی سایه‌سار خلقی اما پیکرت در آفتاب... سرپناه عالمی و بی‌پناه عالمی در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری تشنه‌ای اما نداری غیر اشکت زمزمی خط به خط روضه‌ها در بیت بیت نوحه‌ها گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر بر تمام زخم‌هایت می‌گذارد مرهمی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3985@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عجب غروب غریبی🔹 شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته‌اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته‌اند به باب المراد جودِ تمامی شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم چه سفره‌دار کریمی، چه خوانی و چه طعامی سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3984@ShereHeyat