#شعر_پایداری
#ایران_اسلامی
#مثنوی
🔹لالهزار غیرت🔹
وارث نور و غرورم، جذبهای عرفانیام
اهل فرهنگ و خرد، اسطورهٔ ایرانیام
جلوهجلوه، معنی باران و خورشیدم هنوز
کوه همّتِ، موج عزّت، برق امّیدم هنوز
از دیار آسمانخیز کیومرث آمدم
با سری سرخ و وجودی خالی از ترس آمدم
عزم پولادین البرز است در دستان من
گاه موشک گاه هم گُرز است در دستان من
داغدار ایرجم، مثل فریدونم هنوز
غرق زخمم، فاتح هنگامهٔ خونم هنوز
با دلم آمیختم اندیشهٔ زرتشت را
خم نکردم زیر بار زورگویان پشت را
چون سیاوش لالهزار غیرت آتش منم
خشم گیوم، عزم بیژن، زَهرهٔ آرش منم
زادهٔ تهمینهام، من از تبار رستمم
در دلیری روز و شب، آیینهدار رستمم
پوزهٔ اسکندران: بر خاک مالان دیدهام
قیصران را زیر پای خویش نالان دیدهام
::
بعد سلمان، نور را در جام باور ریختم
عشق ایران و محمد را به هم آمیختم
با علی در کارزار شوق، همراه آمدم
با حسن در روزهای صبر و غم راه آمدم
رگبهرگ خون حسینی جوش زد در سینهام
عکس اولاد علی تابیده در آیینهام
بارها با آل بوسفیان به هیجا رفتهام
گاه دستهدسته و گهگاه تنها رفتهام
بیرق عباسیان را بر زمین کوبیدهام
روزهایی تلخ... دورانهای شیرین دیدهام
رودکی در رودکی شعر است، سرتاپای من
عاشق فردوسیام، ایران من: دنیای من!
ننگ غوغای مغول را با خرد طی کردهام
با حماسه، اسب مست فتنه را پی کردهام
مثل شعر سعدی و حافظ، بهاری پر گُلم
چشمهساری پر تغزّل، کوهساری پر گُلم
اهل شیراز، اهل دزفول، اهل تهرانم اگر،
اهل ساری، اصفهان، از خاک گیلانم اگر،
زادهٔ قم، مرد خوزستان و یزد و ساوهام
هرکه هستم از تبار داستان کاوهام
کوسهٔ خشم خلیجم، شیر الوندم، ببین
من عقاب آسمانسیر دماوندم، ببین
::
هان بکش ما را حرامی! دشمن جانت منم!
ترسوی پستوگرفته...! مرد میدانت منم!
ای مصیبتزاده! از تیرت نمیترسم بزن!
دیگر از غوغای شمشیرت نمیترسم بزن..
از کفن، از چادر گلگون نمیترسیم ما
لالهزار غیرتیم از خون نمیترسیم ما
از خطر ما را مترسان باغ صدبرگیم ما
مرد داغیم و حماسه، عاشق مرگیم ما
📝 #محمد_مرادی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از انتشارات هیأت امروز
📕 بدمالحسین دفتر ششم
▫️مجموعه نوحههای محرم
🔖 ناشر: #هیأت_امروز
✏️بهاهتمام: دفتر شعر جامعهایمانیمشعر
📜 معرفی کتاب بدمالحسین:
هر سال چند ماه مانده به محرم، شاعران و ذاکران اهلبیت در تلاشاند آثاری تازه بیافرینند و به آستان رفیع سید و سالار شهیدان تقدیم کنند.
در بین آثار مختلفی که در این ایام تولید و ارائه میشود، بهترین آنها، آثاری است که تکبعدی نبوده و همزمان به ابعاد و جنبههای مختلفی توجه داشته باشد. اشعار و نوحههایی که هم شورانگیز باشد و هم شعورآفرین؛ هم حماسی باشد و هم معرفتافزا؛ هم بدیع باشد و هم پاسخگو به نیازهای روز جامعه.
رقم زدن چنین اتفاقی، ملزومات و مقدماتی میطلبد که شاید یک شاعر یا نغمهپرداز، به تنهایی از عهده خلق آن برنیاید.
بحمدالله برای تولید آثاری که در این مجموعه، پیش روی شما قرار دارد؛ این توفیق نصیب شد که با برگزاری جلسات متعدد با حضور کارشناسان، شاعران و نغمهپردازان گرامی؛ موضوعات مورد نیاز جامعه شناسایی و آثاری ارائه شود که بتواند چراغی پیش پای مخاطب روشن کند و او را یک قدم به خیمه سیدالشهدا علیهالسلام نزدیکتر نماید.
👇🏻خرید این محصول با تخفیف ۲۰٪ از طریق وبگاه:
▫️heyat.co/p/4893
👇🏻خرید بسته کتب شعر و مرثیه با تخفیف ۳۰٪ و ارسال رایگان:
▫️www.1542.org/l/dol
|#نوحه
|#محرم
|#شعر_هیأت
📕 انتشارات هیأتامروز
▫️@heyatemrooz_ir
#میثم_تمار
#رباعی
🔹علی علی گفتن🔹
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست
هر چند رطبهای تو شیرین باشد
شیرینتر از آن علی علی گفتن توست
::
آیینهاش از غبارها تار نبود
بر لوح دلش به غیر دلدار نبود
بر دار زبان او بریدند ولی
از گفتن عشق دست بردار نبود
📝 #میثم_مؤمنینژاد
🌐 shereheyat.ir/node/664
✅ @ShereHeyat
#میثم_تمار
#غزل
🔹شوق پرواز🔹
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
رطبش طعم نیشکر دارد، تا خدا نیت سفر دارد
از سرانجام خود خبر دارد، شوق پرواز او چه بسیار است!
زخمهای دلش نمک خورده، بارها این چنین محک خورده
از علی گفته و کتک خورده، این برای هزارمین بار است
یاد آن روزهای خوب به خیر! که علی بود و میثم و سلمان
جمعشان جمع بود و میگفتند، رطبت کو؟ که وقت افطار است
در طلوعش غروب پیدا بود، آخر قصه خوب پیدا بود
چوبۀ دار او همین نخل است، لیف خرما طناب این دار است
با زبان علی تکلم کرد، رو به جمع غریب مردم کرد
تا دم مرگ هم تبسم کرد، گفت: این آرزوی تمار است،
که بمیرد فقط به عشق علی «که علی دست قادر ازلیست
رشتۀ ماسوا به دست علیست» سر این رشته ناپدیدار است
رشتۀ اتصال محکم شد، کمر نخل ناگهان خم شد
لحظههای عروج میثم شد، که همان لحظههای دیدار است
📝 #احمد_حسینپور_علوی
🌐 shereheyat.ir/node/3823
✅ @ShereHeyat
#شعر_پایداری
#انتقام_ملی
#غزل
🔹قدرت خون شهیدان🔹
گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی
میرود تابوت روی دست مردم، چشم وا کن
تا که با چشم خودت فرش سلیمان را ببینی
پاشو از پای قمارت! روی دور باخت هستی
پاشو! باید آخرین اخبار تهران را ببینی
گوش کن! این بار حرف از مرگ شیطان بزرگ است
رو به خود آیینهای بگذار شیطان را ببینی
خواب را دیگر حرام خود کن از امشب که باید
باز هم کابوس موشکهای ایران را ببینی
رازها در ذکر بسم الله الرحمن الرحیم است
وعدهها داده خدا، باید که قرآن را ببینی
قول دادیم انتقامی سخت میگیریم، بنشین
تا که فرق قول کافر با مسلمان را ببینی
📝 #محمدحسین_ملکیان
✅ @ShereHeyat
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم
ای عشق دل افروز دل من به تو گرم است
📝 #فصیحالدین_هروی
✅ @ShereHeyat
#مباهله
#مثنوی
🔹مهر رسولانه🔹
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1583
✅ @ShereHeyat
#مباهله
#غزل
🔹آل عمران🔹
گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
محمد، اهلبیتش را به همراه خودش آورد
که رو در رو ببینند اهل نجران، اهل ایمان را
کسانی را به همراه خودش آورد پیغمبر
که بر هم میزند یک ذکرشان رؤیای شیطان را..
چه در این خاندان میدید آیا اسقف نجران؟
که وقتی دیدشان از دور، خالی کرد میدان را
هر آنکس شک به حقانیت این پنج تن دارد
بخواند آیهای از آیههای «آل عمران» را
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/5724
✅ @ShereHeyat
فرماندهِ جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آنروز
لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آنروز
📝 #احد_دهبزرگی
✅ @ShereHeyat