#شعر_توحیدی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«اَلْقَصْدُ إلَی اللهِ تَعَالَی بِالْقُلُوبِ أبْلَغُ مِنْ إتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأعْمَالِ»
توجه قلبی به سوی خداوند متعال، سودمندتر است از به زحمت انداختن اعضا و جوارح برای انجام اعمال.
📗نزهة الناظر، ص۱۳۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۶۳
🔹توجه قلب🔹
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
اعضای وجود خویش را رنجه مکن
دل را به حریم کبریا بند بزن
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹امام غریب🔹
شکستهاند قلمها و بستهاند دهانها
نشستهاند قدمها و خستهاند توانها
نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن
چه ساکناند زمانها، چه الکناند زبانها
چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است
که شرح عمر کمت نیست در توان بیانها
کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث
نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آنها
کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو
کشیده خط سیاهی به دور خط و نشانها
یکیست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو
چشیده است بلاها و دیده است زیانها
تویی که مرجع حلُالمسائل است نگاهت
به ما نگاه بینداز در هجوم گمانها
همیشه قصۀ تو میخورد گریز به گودال
درست لحظۀ آخر بریده است امانها
رضا شدهست علیاکبر و شدی تو حسینش
عوض شدهست فقط جای پیرها و جوانها
دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد
پر از عریضۀ حاجت شبیه نامهرسانها
غریبزاده! قریبِ به اتفاق سپردند
که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوانها!
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/1542
✅ @ShereHeyat
💠 یک پله سقوط
«نقدی بر سوگسرودههای شاعران برای #امام_جواد علیهالسلام»
🔹شیخ طوسی از ابوطالب قمی نقل کرده است: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ اِبْنِ اَلرِّضَا علیهالسَّلام: فَأَذِنَ لِی أَنْ أَرْثِىَ أَبَا اَلْحَسَنِ أَعْنِی أَبَاهُ! قَالَ: فَكَتَبَ إِلَی اُنْدُبْنِی وَ اُنْدُبْ أَبِی؛ نامهای به امام جواد علیهالسلام نوشتم و از ایشان خواستم تا اجازه دهند برای پدرشان مرثیهای بسرایم، آن حضرت در پاسخم نوشتند: برای من و پدرم ندبه کن.» اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۵۶۷، ح۱۰۷۴.
🔸بیشک مرثیهسرایی برای مصیبات وارده بر اهلبیت علیهمالسلام امر مقدسی است که در روایات متعددی به آن اشاره شده است. همچنین اشک ریختن در عزای معصومین علیهمالسلام و گریاندن دیگران با ذکر مصیبت، از اموری است که ثواب کثیری برای آنها قرار داده شده است. اما باید توجه داشت که هر امر مقدسی میتواند بهمرور دچار آسیب شود که با تشخیص بهموقع میتوان از گسترش آن پیشگیری کرد و جلوی آسیبهای بعدی را گرفت.
🔹دو آسیب جدی که در مرثیهپردازی با آن مواجهیم «ترجیح اشک بدون در نظر گرفتن اندیشه» و «شاخ و برگ دادن به مرثیه» است که طبق آن، مرثیه از یک روایت چند سطری به یک داستان چند صفحهای با ذکر جزئیات تبدیل میشود.
بیتردید اشک اصل و اساس است اما چه اشکی؟
🔸گاه یک شعر یا یک بیت معرفتی یا مرثیه آنقدر عواطف انسان را تحت تاثیر قرار میدهد که انسان ناخودآگاه اشکش جاری میشود. اشکی که برخاسته از معرفت است و انسان را به حقیقت محض نزدیک میکند. این اشک ممکن است در خلوت ریخته شود، ممکن است به اندازه خیس شدن گوشه چشم باشد، ممکن است اصلا کسی متوجه اشک ریختن انسان نشود، ممکن هم هست که وسط مجلس و پا به پای دیگر مستمعین و با صدای بلند باشد. مهم نیست نمودش به چهصورت باشد، مهم این است که برخاسته از حقیقت و برای رسیدن به حقیقت باشد.
🔹گاهی نیز اشک میریزیم یا بهتر بگویم اشک میگیریم تا نکند یک وقت جلسه ساکت بماند و به اصطلاح سرد شود. بهگونهای روضه میخوانیم که به هر ترفندی شده اشک مستمع را دربیاوریم تا خدایی نکرده جلسه سرد نشود. انگار تنها جلسهای مورد عنایت است که حتما صدای مستمع در آن بلند باشد. گویا اهلبیت علیهمالسلام با جلساتی که به ظاهر سرد باشد کاری ندارند.
🔸اشک اساس است اما نه اشکی که برای اداره کردن یک جلسه ریخته میشود، بلکه اشکی اصل و مبنای عزاداری است که برای اداره کردن دل مستمع و نزدیک کردن او به حقایق ریخته شود.
اگر خدای نکرده نگاه ما به مرثیه از جنس نگاه اول باشد، خدا میداند که ستایشگر و شاعر برای گرم نگه داشتن تنور مجلس دست به چه مضمونپردازیهایی میزنند تا هرطور شده غرض حاصل شود؛ داستانپردازیهای نامتعارف، روضههای غیرمستند، زبانحالهای خلاف شأن و هزار و یک حرفی که تنها به ذهن خیالباف شاعر و ستایشگر مستند میشود.
🔹ای کاش به جای ساختن مضمونهای غیرواقعی بیشتر به کتب و منابع رجوع میکردیم و به اصول زبانحالسرایی توجه بیشتری داشتیم تا به تاریخ مستند مطلبی اضافه نشود و اصل واقعه در نقل تغییر نکند. بزرگی میگفت: کسانی که به دنبال روضه جدید هستند اگر همین منابع موجود را مطالعه کنند، میبینند که پر است از روضه جدید.
چه شده است؟ چرا اشکی که آنقدر در نگاه اهلبیت علیهمالسلام تقدس دارد را حاضر میشویم خرج مسیری کنیم که در ظاهر به اسم اهلبیت علیهمالسلام است اما واقعبینانه که مینگریم فرسنگها با مشی و مرام اهلبیت علیهمالسلام فاصله دارد. چرا باید به بهانه روضه جدید چیزهایی را وارد مرثیه کنیم که حکماندازی صِرف است.
🔸متأسفانه اخیرا در روضه امام جواد علیهالسلام به چنین مرثیه نوظهوری برمیخوریم:
۱
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راهپله کمی احتیاط کن
۲
حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است
۳
نکشیدش که تنش لطمهی دیگر نخورد
یا سرش با لبهی تیز دری بر نخورد
كمی آرام كه دارد كمرش میشكند
آخر از تیزی این پله سرش میشكند
۴
در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پلهها افتاده باشد
۵
خون گریه میکند لبهی تخته سنگها
از بَس که خورد بر لبهی پلهها سرش
۶
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
۷
می کشد جسم تو را تا بام خانه پیکرت
میخورد بر کنج پله بیهوا از یک طرف
...
🔹باید از شاعر سؤال کرد که این مرثیه در کدام منبع ذکر شده است؟ اگر مستندی ندارد چرا شاعر باید به چنین مضمونی بپردازد؟ سؤال دیگر این است که کجای این ابیات اساسا شعر است؟ گویا شاعر کشف شاعرانه را در مکشوف کردن روضه میبیند! هرچه مکشوفتر جانگدازتر!
آیا مرثیهپرداز به چیزی غیر از اشک گرفتن از مستمع میاندیشد؟ بهتر نیست به جای مکشوف کردن روضه و بیان مطالب غیرمستند، به شیوه ستایشگران قدیم عمل کنیم و با همان مضامین تکراری اما با اجرای هنرمندانه از مستمع اشک بگیریم؟
🔸تکرار این مضمون غیرمستند در اشعار چند شاعر از این نکته پرده برمیدارد که گویا شاعران عزیز بهجای رجوع به منابع معتبر، مضامین را از روی دست یکدیگر مینویسند. کافی است شاعری حرف جدیدی بزند، به سرعت میبینیم همان حرف در اشعار برخی دیگر عینا تکرار میشود، همانطور که در این نمونه شاهد آن هستیم. خوب است این سؤال را از خود بپرسیم که هدف اشک گرفتن، مرثیهخوانی و نزدیک کردن دلها به امام معصوم علیهالسلام است یا برای اداره کردن شعرخوانی و گرم نگه داشتن جلسه خود؟ اگر هم واقعا نیت مرثیه نوشتن داریم اما متوجه این آسیب نبودهایم، بدانیم به کار بردن مضامین اینچنینی که هیچ استنادی ندارند، شاید باعث شود جلسه یا جلساتی را به ظاهر متحول کنیم اما جریانی را در شعر آیینی به وجود آوردهایم که مطمئنا این جریان به دریای معارف منتهی نمیشود، به کجا منتهی میشود خدا میداند.
🔹اگر قبول ندارید باید بگویم که شاعر یکی از همین ابیات چند سال بعد روضه دیگری را در امتداد همین مرثیه ادامه میدهد و میگوید که بدن حضرت لگدمال شده است:
کشیدهاند ز پا با سرت چه بد خوردی
میان راه بگو چندتا لگد خوردی؟
به روی بام ولی مثل اینکه پامالی
به روی بام ولی نه میان گودالی
باید جلوی جریاناتی از این دست ایستاد و به شاعر آن تذکر داد.
🌐 shereheyat.ir/node/5065
✅ @ShereHeyat
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خطبهخط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/2886
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹بهشت علی🔹
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
او که خود فخر خلقت است به حق
مایۀ افتخار او زهراست
جلوهگاه خداست خود، اما
جلوۀ کردگار او زهراست
ذوالفقارش اگر عدوکُش شد
جوهرِ ذوالفقار او زهراست
در علی میتوان خدا را دید
زآنکه آیینهدار او زهراست
او ندارد به دار دنیا مِهر
تا که دار و ندارِ او زهراست
سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست
گل و باغ و بهار او زهراست
خود میان بهشت میبیند
تا به خانه کنار او زهراست
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/158
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
فرازی از یک #مثنوی
🔹با رایحۀ گل آمد🔹
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1544
✅ @ShereHeyat
47.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کمکم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم «آری»
به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه»
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه!
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/1498
✅ @ShereHeyat
🔹فراخوان پنجمین جشنوارۀ بینالمللی شعر حوزه (اشراق)
🔸ویژه شاعران حوزوی
✅ @eshragh_shear
✅ @ShereHeyat
🔷 معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار میکند:
🔸 پنجمین جشنوارۀ بینالمللی شعر حوزه (اشراق)
🔸 ویژه شاعران حوزوی
🔷 بخشهای جشنواره:
🔸 کلاسیک
🔸 آزاد
🔸 کودک و نوجوان
🔸 شعر غیر فارسی (عربی، انگلیسی، اسپانیولی، اردو و ترکی)
🔸 نوحه و سرود
🔸 کتاب (کتابهای چاپ شده و آمادۀ چاپ)
🔷 موضوع بخش ویژه:
🔸 پاسداشت مدافعان سلامت
🔸گرامیداشت شهدای مقاومت بینالملل (شهدای حزبالله؛ فاطمیون، زینبیون و حیدریون)
🔸 سبک زندگی طلبگی
🔷 جوایز:
🔸 برگزیدگان هر بخش در دو سطح
برگزیده مبلغ ۳۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال به همراه لوح تقدیر و تندیس جشنواره
و شایسته تقدیر مبلغ ۱۵/۰۰۰/۰۰۰ ریال به همراه لوح تقدیر اعلام خواهند شد
و تعداد آثار برگزیده در هر دو سطح به صلاحدید هیئتداوران مشخص خواهد شد.
🔸 برگزیدگان بخش ویژه:
مبلغ ۴۰/۰۰۰/۰۰۰ریال به همراه لوح تقدیر و تندیس جشنواره.
🔸 برگزیدگان بخش کتاب:
پنج اثر بدون رتبهبندی مبلغ ۵٠/٠٠٠/٠٠٠ ریال به همراه لوح تقدیر و تندیس جشنواره.
🔷 لازم به ذکر است جوایز نهایی به تشخیص هیئتداوران جشنواره و با توجه به میزان رقابت طلاب و سطح آثار، قابل افزایش یا کاهش خواهد بود.
🔷 مهلت ارسال آثار:
🔸 سیام مهرماه ۱۴۰۰
🔷 راههای کسب اطلاعات بیشتر و ارسال آثار:
🔸 سایت www.shear.eshragh.ir
🔸 کانال جشنواره در پیام رسان ایتا به نشانی:
@eshragh_shear
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#حدیث #رباعی
💠 #امام_باقر (علیهالسلام)
«ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیهالسلام) وَ عَسْكَرِهِ»
کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیهالسلام) و سپاهیانش جان داده است.
📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲
🔹منتظر🔹
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
انگار که همرکاب مهدی بوده
در لشکر و خیمهگاه او جان دادهست
📝 #حسین_شنوائی
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
🔹آیینۀ خیر الاَنام 🔹
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام...
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام...
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1552
✅ @ShereHeyat