eitaa logo
شعر هیأت
10.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
181 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹شکوه صبر🔹 تا باد مرکبی‌ست برای پیام تو با هر درخت زمزمه‌وار است نام تو دریا روایتی‌ست به هر موج و ...کوه‌ها، اسطوره‌های صبر که در احترام تو... هر لاله قطره‌ای‌ست چکیده ز بغض‌هات بر گوش خاک خوانده یقیناً سلام تو زینب تویی ادامۀ نسلی ز آفتاب ثبت است بر جریدۀ عالم دوام تو زینب تویی عقیلۀ عترت، شکوه صبر همواره سبز مانده حسین از قیام تو نزدیک چون نَفَس به عزیز پیمبری حتّی فرشته نیست چنین در مقام تو... 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹دریغ🔹 ستم‌گران همه از خشم، شعله‌ور بودند به خون چلچله از تیغ تشنه‌تر بودند... همان گروه که با دعوی مسلمانی اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند، همان گروه که از فیض صحبت معصوم به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام هنوز در طلب کفر، ره‌سپر بودند اگر نبود فروغ هدایت نبوی، هنوز دشمن خون‌ریز یکدگر بودند بهار وحی که چشم از جهان فرو می‌بست، معاشران گل، از غصه خون‌جگر بودند هنوز روی زمین بود چلچراغ امید، که این گروه در اندیشۀ دگر بودند در سقیفه گشودند و چشم دل بستند، تمام مدعیانی که فتنه‌گر بودند چه زود خاطره‌های غدیر رفت از یاد چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند برای بستن دست برادر خورشید، سپیده‌دم دَم دروازۀ سحر بودند خدا گواست که در کوچۀ بنی‌هاشم ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند ولی دریغ که آن دست‌های نامحرم، برای چیدن گل، همدم تبر بودند بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ سکوت کرده و تنها نظاره‌گر بودند کسی نگفت که نوغنچه‌های یاس کبود درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند کسی نگفت که این آیه‌های نورانی، برای شوکت اسلام، بال و پر بودند... شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در، و خلق، شاهد الماس‌های تر بودند به جز حمایت از باغبان چه می‌کردند؟ سه‌چار غنچه و یک گل، که پشت در بودند... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹نفرین بر آن سکوت🔹 صبح سپید سر زد و خورشید خاورش گیتی سیاه‌جامه فرو ریخت از برش.. از تیرگی حکومت خود باز پس گرفت فرمانروای نور و سپاه مظفرش با آن جلال، سجده به خاک مدینه برد شهری که بود خانۀ دخت پیمبرش آن بیت کوچکی که ز هستی بزرگ‌تر آن خانۀ گلین که همه خلق بر درش ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای کز کبریا رسیده درود مکررش.. آوای وحی می‌رسد از صحن خانه‌اش بوی بهشت می‌رسد از خاک معبرش.. پا می‌نهد گرسنه به محراب بندگی آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش این است کوثری که خدا داد بر رسول دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش.. دشمن گرفته بود کمین در خط رسول فکر هزار فتنه نهان بود در سرش.. می‌خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش غافل از آن‌که بعد پدر می‌کند قیام بر دفع کفر، دختر اسلام‌پَروَرَش.. غافل از آن‌که فاطمه بر دفع دشمنان صحرا و شهر و مسجد و خانه‌ست سنگرش از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش مسجد، شراره از در و دیوار برکشید شد داغ‌دیده دخت نبی، تا سخنورش.. با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت باللَه نبود هیچ‌کس این‌گونه باورش نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه‌ها طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود، اسلام هر چه آمده امروز بر سرش باللَه اگر قیام نمی‌کرد فاطمه نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش.. دین نبی به همت زهرا دوام یافت نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش.. خورشید عمر او به جوانی غروب کرد پوشیده شد به خاک عذار منورّش در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش.. مردانه راه فاطمه باید گرفت کو، تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش بس راز نانوشته بماند ز غصه‌اش گیرم شوند جمله سماوات دفترش.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3525@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چادر خاکی🔹 در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست تا فاطمه زنده‌ست علی خانه‌نشین نیست ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست... انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند کردند بهانه که چنان است و چنین نیست غصب فدک این بود که نام تو نباشد پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟ تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست جایی که علی هست معاویه چه کاره‌ست قرآنِ سر نیزه که قرآن مبین نیست! ای کاش که خود را برسانم به رکوعش زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست «المنّة ‌للّه» که این است و جز این نیست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹قبر بی‌نشان🔹 کسی که بی‌تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی‌حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹شهید اول راه علی🔹 رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانۀ اشک تو می‌خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی؛ که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟ به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد ز غصه‌ات چه بگویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹مهربانِ علی🔹 بی‌تو ای یار مهربان علی! شعله سر می‌کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصۀ عشق! ناتمام است داستان علی... خطبۀ ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنۀ سخنش کرد کاری به دشمنان علی، که دگر تا ابد به زنهارند از دم تیغ جان‌ستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی بعد او، خصم دون که می‌پنداشت به سه نان می‌خرد سنان علی، بود غافل که چون به سر آید دورۀ صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه‌ای تیغ بی‌امان علی... رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی... درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رسم تسلیت🔹 دخترم، بی‌تو بهشتِ جاودان شیرین نبود بیش از این دوری، سزای صحبتِ دیرین نبود... آمدی ای مهربان، اما چرا افسرده‌ای؟ با تو در دنیا که بودم، خاطرت غمگین نبود در مدینه تا تو را می‌دیدم ای نخل امید، صحبت از گل بود، اما حرفی از گلچین نبود لالۀ باغ مرا دیدند مردم،‌ داغ‌دار این‌که رسم تسلیت، این شیوۀ تسکین نبود... میهمان من شدی با گوشۀ چشم کبود راستی آن‌جا مگر چشم حقیقت‌بین نبود؟ صورت نیلی و بازوی کبود، ای روزگار! آن سفارش‌ها که من کردم، جوابش این نبود 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹حُسن ختام🔹 یک گل، نصیبم از دو لب غنچه‌فام کن یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن! ای حُسن مطلعِ غزل زندگانی‌ام شعر مرا تمام، به حسن ختام کن ای آفتاب خانۀ حیدر، مکن غروب این سایه را تو بر سر من، مُستدام کن پیوسته نبض من به دو پلک تو بسته است بر من، تمام من! نگهی را تمام کن... از سروِ قدشکسته نخواهد کسی خرام ای قامتت قیامت من، کم قیام کن! در‌های خُلد بر رخ من باز می‌کنی از مِهر، همره دو لبت یک کلام کن با یک نگاه عاطفه، عمر دوباره باش ای مِهر پرفروغ، طلوعی به شام کن این کعبه، بازویش حَجرالاسوَد علی‌ست زینب بیا و با حجرم استلام کن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مرهم🔹 جايی برای كوثر و زمزم درست كن اسما برای فاطمه مرهم درست كن تابوت كوچكی كه بميرم درون آن با چند تخته چوب برايم درست كن تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ختم قرآن🔹 «عشق، سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم» کشتی‌ام بی‌ ناخدا دارد به دریا می‌رود وقت طوفان است بسم الله الرحمن الرحیم دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی کوچه، میدان است بسم الله الرحمن الرحیم ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید» رو به پایان است بسم الله الرحمن الرحیم... «قدر» می‌خوانم و می‌دانم که از نامحرمان «قدر» پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز غسل باران است بسم الله الرحمن الرحیم 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹حقیقت🔹 ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را! چشمان غم گرفتۀ در خون نشسته را مولا کنار فاطمه بدرود می‌کند با بند بند خویش نگاهی گسسته را بر دوش می‌گذارد و از خانه می‌برد امشب علی حقیقت پهلو شکسته را! از کوچه‌های شهر که رد می‌شود، غمی در شعله می‌برد دلِ درهای بسته را او را به خاک تیره... نه! پرواز می‌دهد در آسمان کبوتر از بند رسته را... 📝 📗 @ShereHeyat