به پایان آمد این دفتر عبادت همچنان باقیست
برای ما حرم بنویس ، نجف تا کربلا کافیست
#خلّصنامنفراقالحسین...✨💔
#عید_فطر
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عید است و نسیم روی ماه دلبند
عطر خوش چای زعفرانی با قند
من عاشق روزهای فروردینم
خورشید سلام میدهد با لبخند
#صفیه_قومنجانی
🍃🌸
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خُمخانه به جوش آمد و میباید خواست
نوبهی زهدفروشانِ گرانجان بگذشت
وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست
چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟
این چه عیب است بدین بیخردی؟!
وین چه خطاست؟
باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق
آن که او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست
فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خونِ رَزان است، نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب، خلل خواهد بود
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بیعیب کجاست
#حافظ
#عید_فطر🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرجا که تو رویت بشوی عید آنجاست
این کشور و آن کشور و سی روز مهم نیست
#اللهمعجللولیکالفرجــ
#عید_فطر 🌸🍃
عید است و دلم خانهٔ ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا
یک ماه تمام، میهمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
#قیصر_امینپور
#عید_فطر 💐
زکاتِ فطره یقیناً «انار» خواهم داد
که قوتِ غالب امسال من «لبانت» بود!🙊😌
#كاظم_ذبيحي_نژاد
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگه باهاش حالت خوبه
اگه مهربونه
اگه ذوقو تو چشمات میاره
اگه میفهمدت و میتونی کنارش خودت باشی!
اگه پا به پاش میتونی بی پروا دیوونگی کنی...
دستاشو بگیر!
شاید دیگه هیچوقت نتونی این حس و با کسی تکرار کنی...🤝💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا برای از تو نوشتن
هوااا کم است . . .🫂🫀✨
#علیرضا_قربانی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بزرگی میگفت :
آدم متعلق به جايى كه به دنیا اومده و بزرگ شده، نيست؛ آدم حتی متعلق به جايى كه خوشحال و یا غمگين بوده هم نيست؛
[آدم فقط متعلق به اونجایی هست كه دلش میخواد باشه، ولى نیست] ):
هرچه را داشتهام ریختهام دور و برم
مثلا کار زیاد است و شلوغ است سرم
مثلا تنگِ کسی نیست دلم اصلا هم
خستهٔ مشغلهها هستم اگر هم پکرم
چقدر این دو سه هفته نرسیدم به خودم
وضعم آنقدر شلخته است که گویی پسرم
یوسفم رفته و درها همگی بسته شده
من در این قصرِ دراندشت پیاش در به درم
نه که دلتنگی و این مسألهها! میخواهم
تکهٔ پیرهنش مانده برایش ببرم
لاأقل کاش که زخمی زده بودم کاری
تا اگر تازگیام رفت بماند اثرم
چقدر کار کشید از دل شیرازی من
«پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم»
باز هم بوی غذایی که دلش سوخت برام
میروم باز سر کوچه فلافل بخرم
باز هم بین غزل مسخرهبازی کردم
تا غرورم مثلا حفظ شود خیر سرم
من که بانویم و پا پیش گذارم زشت است
تو هم آنقدر نیا تا که بیاید خبرم
#انسیه_سادات_هاشمی