تو چنین که میخرامی، چمنى ز حسن و نازی
که قدی چو سرو و رويى چو گل بهار داری
#اهلی_شیرازی🎋
@Shere_naab
گفتم نشین به منظرِ چشمم، بهخنده گفت:
در رهگذارِ سیل، که بنیادِ خانه کرد؟
#رفعتسمنانی🎋
@Shere_naab
از چشم عاشقانت
شب خواب شد رمیده...
زیرا که بیدلان را...
وقت سحر کشیدی...
#مولانا🎋
@Shere_naab
بی روی دلفروزت، ما را سرِ طرب نیست
با ما شبی به سر کن یک شب هزار شب نیست!
#کاتبی_شیرازی🎋
@Shere_naab
عجب پر پیچ و خم افتاده زلف همچو زنجیرش
مگر دست قضا لرزیده در هنگام تحریرش
#غزالي_مشهدي🎋
@Shere_naab
چندان بنشینم ڪه برآید نفس صبح
ڪان وقت به دل میرسد از دوست پیامی....
#سعدے...💐
#صبحتوندلنشین🌹
@Shere_naab
کی بشکند خمار به جام و سبوی ما
ساقی بریز میکدهای در گلوی ما
#فیاضی...💐
@Shere_naab
نیست در سودایِ زلفش کارِ من جز بیقراری
ای پریشان طّره تا چندم پریشان میگذاری؟!
#وصال_شیرازی...💐
@Shere_naab
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور
عشق در سینهی من هست و در آغوشم نیست
#اصغر_معاذی
#اربعین🏴
@Shere_naab
به زندان میبرد زنجیر گیسویت اسیران را
و چشمانت به هم زد خشکی قانون زندان را
چه زیبا میتکانی دامنت را باز با عشوه
به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را
زمستان بعد تو پیراهنی از برف میپوشد
و لبهایت تداعی میکند چایی گیلان را
دل ناقابلی دارم به پای عشق میریزم
تب آئینه و نان را، همه پیدا و پنهان را
نسیمی گیسوانت را تکان داد و سپس دیدم
فرو پاشیدن شیرازهی انسان و شیطان را
لب ایوان برای دیدنت هر صبح میآیم
به پایت میتکانم قالی ایوان و باران را
تویی بانوی دریاها که از امواج موهایت
به دریا میدهی آرامش آغوش طوفان را
مرا با بغضهایم باز هم تنها رها کردی
نمیدانم نشان کوچههای گیج تهران را
#فرزاد_فتحی...💐
@Shere_naab