با زهر چشم خنده همآغوش کردهای
بادام تلخ را چه شکرپوش کردهای؟
داریم چون قبا سربندت هزار جا
ما را چه ناامید ز آغوش کردهای؟
تا چشم را به هم زدهای، از سپاه ناز
تاراج عافیتکده هوش کردهای
در پیش آفتاب چه پرتو دهد چراغ؟
گل را خجل ز صبح بناگوش کردهای
حق نمک چگونه فراموش من شود؟
داغ مرا به خنده نمکپوش کردهای
شکر توام ز تیغ زبان موج میزند
چون آب اگرچه خون مرا نوش کردهای
صائب ز فکرهای ثریا نثار خود
ما را چه حلقههاست که در گوش کردهای
🖋#صائب_تبريزى🌷
@Shere_naab
شبیه چای خود را پیشکش کردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی ...
🖋#حسین_زحمتکش
@Shere_naab
ﻫﺮچه ڪﺮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ عشـق را
ﺑﺎ ﻏـﺰﻝ ﺑﺎ ﺷـﺎﻋﺮی با ﻗﻬﺮ ﺑﺎ ﺩعـﻮﺍ ﻧﺸﺪ..!!!
🖋#شهریار🌷
@Shere_naab
افتاد مرا با لب او گفتاری
گفتم که ز من سیر شدی؟ گفت آری
🖋#حضرت_مولانا🌷
@Shere_naab
گفتمش روزے خیالش از دلم بیرون ڪنم
دل بگفت او با من است من با خیالش میروم
🖋#راحم_تبریزی🌷
@Shere_naab
لرزه ها بر دلِ دیوانه یِ من می افـتاد
یک نفرشکلِ تو از کوچه یِ ما رد شده بود...
🖋#وحشي_بافقي🌷
@Shere_naab
و باز هم آبان..و من هم مثل تو!
عاشق چترو غزل و نم نم باران!
🖋#قدیر_عبدالهی
@Shere_naab
گویند دل به آن بت نامهربان نده
دل آن زمان ربود که نامهربان نبود
🖋#اصلی_قمی✨
@Shere_naab
این بار پاشیدم به زخمِ خود نمکها را!
آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را!
گفتند میآیی به خوابم لااقل یک شب...
باور نکردم! از برم دیگر کلکها را!
در هیچ دنیایی تو سهمِ من نخواهی شد...
ایکاشکی مادر نمیزاد این فلکها را!
ترسیدم از هر سیبِ سرخ و هر شروعِ نو...
بعد از تو آسان راندم از خود آدمکها را!
در خود شکستم، گرچه آبادم نمیخواهی...
ای کاش میماندی که بشماری ترکها را!
دیوانهتر کرده منِ دیوانه را دوری...
آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را!
🖋#طاهره_اباذری_هریس
@Shere_naab
در شب توفان غمٖ...
آرام بــودن مشڪل است...
من لبالب آهـــم اما...
لب ڪَشودن مشڪل است...
🖋#حسین_دهلوی
@Shere_naab