eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
گُزیدم از میانِ مرگ‌ها، این‌گونه مُردن را تورا چون جان فشردن در بر، آن‌گه جان سپردن را.
‌‌ تـــــــو نیستی و خیـــــــالِ تو را به بَـــــــر دارم...
از تو چگونه بگسلم وقتی خیالت با دلم میپیچد و از هر طرف سوی تو میپیچانَدم ‌‌‎‌
رسد به خوشهٔ پروین و ماه اگر دست همه بچینم و آویزمش به گردن تو ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شـعـــــرنـاب
۱۶ اردیبهشت #سالروز_درگذشت_حسین_منزوی (زاده ۱ مهر ۱۳۲۵ زنجان -- درگذشته ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ تهران) شا
شهاب زر نکشیدی شب سیاهم را گلی به سر نزدی آفتاب و ماهم را پرنده‌ای که به نام تو بود از لب من پرید و برد به همراه خود نگاهم را رسیده و نرسیده به اوج سوزاندی به هرم صاعقه‌ای بال مرغ آهم را بهار را به تمامی ندیده غارت کرد سموم فتنه به ناگه گل و گیاهم را مسیر خفته چنان در غبار آتش و دود که گم کند دلم و دیده راه و چاهم را به هر طریق که رفتم غم تو پیشاپیش کمین گرفته و بر بسته بود راهم را تمام عمر به رنج و شکنجه محکومم که می‌دهم همه تاوان اشتباهم را
مرا به دوری خود می کشی و می گذری...
صبح شد، برخیز و بنشین روبه‌روی آینه تا ببینی بهتر از خورشید رویاروی توست💛
گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
همواره عشق بی خبر از راه می رسد چونان مسافری که به ناگاه می رسد
ما نیمه‌های ناقص عشقیم...
بخیل نیستم اما برای هیچ درخت اگر تو سبز نباشی ثمر نمی‌خواهم
شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت دوباره صورتی ِ صورتی است باغ تنت دوباره خواب مرا می‌برد که تا ببرد به روز صورتی‌ات،رنگ مهربان شدنت چه روزی، آه چه روزی! که هر نسیم وزید گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت چه روزی، آه چه روزی! که هر پرنده رسید نُکی به پنجره زد پیش باز در زدنت تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت درخت شکل تو بود و تو مثل آینه‌اش شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت و از بهشت‌ترین شاخه روی گونه‌ی چپ شکوفه‌ای زده بودی به موی پرشکنت پرنده‌ای که پرید از دهان بوسه‌ی من نشست زمزمه‌گر روی بوسه‌ی دهنت شکفته بودی و بی اختیار گفتم: آه چه قدر صورتی ِ صورتی است باغ تنت!
به هر کجا که رَوَم ، رنگ آسمان من این است سیاه مثل دو چشم تو ! پس چرا بگریزم ؟
بین هجوم این همه تصویر رنگ رنگ تنها نگاهِ توست که در قاب میزنم...
نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث ، خوش است که جز تـــــو با دگرم نیست ذوقِ گفت و شنود
چون پرسم از پناهی پشتی و تکیه گاهی آغوش مهربانت از هر جواب خوش تر
به شب سلام که بی تو رفیق راهِ من است...🌚👨‍🦯
میان غنچه و گل،از تو گفت‌وگو شده‌است که باد خوش‌نفس و باغ مشک‌بو شده‌است تو برفکنده‌ای‌‌از خویش پرده، ای خورشید که شهرخواب‌زده‌ غرق های‌وهو شده‌ است درون دیده‌ی من آفتابگردانی‌ست که در هوای تو چرخان به چارسو شده‌ است به تابناکی و پاکی تو را نشان داده‌ست ز هر ستارهٔ رخشان که پرس‌وجو شده‌ است تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند که در شمیم گل سرخ شست‌وشو شده‌ است برابر تو چه یارای عرض اندامش که پیش روی تو دست بهار رو شده‌ است چگونه آینه لاف برابری زندت؟ که از تو صاحب این آب و رنگ‌وبو شده‌ است تو آن بهشت برینی که جان خاکی من برای داشتنت عین آرزو شده‌ است... ㅤㅤㅤㅤㅤ
‌🍂 همه باغ دلم آثار خزان دارد ڪو ؟ آن ڪه سامان بدهد این همه ویرانی را
ڪہ جز تو با دگرم نیست ذوقِ گفت و شنید🙂❤️
از وقت و روز و فصل، عصر و جمعه و پاییز دلتنگند و بی تو من مانند عصر جمعه‌ی پاییز دلتنگم...
گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم 🌙
غیر از تو هر چه هست وجودِ مکرر است...💐
«هراس از باد هجرانی نداری؟» - وصل می‌پرسد و از عاشق جواب «هر‌چه باداباد» می‌آید 👤 🏷️
‌ تب بوسه‌ایم از آن لب به غنیمت است امشب که نه آگهم که فردا چه نشسته در کمینم ‌‌