eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
گر اندک قوتی می‌داشتم می‌رفتم از یادش غبارِ خاطر او گشته‌ام از ناتوانی‌ها...
-آیا باید همیشه به هم رسید؟ +بی‌خیال شو! بعضی چیزها وقتی که نیستند زیبایند‌.🪶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامهٔ آخرت به دستم رسید بالاخره تونستی پستش کنی! خیلی پلا میونمون خراب شد دیگه نمی‌تونی درستش کنی... جون به لبم رسید تا رامم بشی چه‌جوری این آتیشو خاموش کنم شاید ببخشمت ولی محاله نامهٔ آخرو فراموش کنم نوشتی آسمونمون تموم شد هرچی که بوده بینمون تموم شد تو ساده رد شدی ولی جدایی خیلی برای من گرون تموم شد تو آسمون عشق من پریدن یه ذره بال و پر می‌خواس، نداشتی بهم نگو تقصیر سرنوشته عاشق شدن جیگر می‌خواس، نداشتی! با این حساب حرفی دیگه نمونده منم دیگه حرفامو جَم می‌کنم یه مشت غزل می‌مونه، چندتا نامه اونم یه خاکی تو سرم می‌کنم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای هموطنانم که در عمق زمین به سوی آسمان پَر کشیدند!! آه‌ازغم‌معدن‌طبس...💔
•••┈✾~🔥~✾┈••• تو آن قشنگِ عجیبی که چشم‌های نجیب به محضِ رؤیتِ تو نانجیب  می‌گردند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به دوشنبه 🍁💛🍂 دومین روز مهرماه خوش آمدی هزاران خوبی برای امروزتون وهزاران عشق نثارشما الهی دلت مثل روز روشن مثل برکه آروم شادی قلبت مداوم نفست گرم 🍂💛🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود ✍🏻 موسی عصمتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا