گَر زِ دیدارِ تو آگاه شَوَند اَهلِ بِهِشت
سَرِ مویی نَفروشَند به صَد حور تو را...
#اوحدی_مراغهای
@Shere_naab
آخر نه منم تنها
در بادیه سودا
عشق لب شیرینت
بس شور برانگیزد ...!"
#سعدی
@Shere_naab
با لبت بازی نکن رقصش خزان سازد مرا
دیده بر لب چون نهم خوابم گران سازد مرا
رقص گیسویت کنار لب مرا دیوانه کرد
رقص لب با رقص گیسو لب گزان سازد مرا
#مولانا
@Shere_naab
علت پیدا و پنهان تمام جنگ ها
بر سرت دعواست بین اغلب فرهنگ ها
برق چشم رنگی ات را دید و فهمید آدمی
می شود تلفیق کرد اکلیل را با رنگ ها
مار را با (نی ) زدن ،ما را به (رنگ ) و روی یار
آه دنیا را به رقص آورده این نیرنگ ها
گیسوان لَخت خود را روی دوشت باز کن
چون هجوم آبشاری روی تخته سنگ ها
تارهای صوتی ات می لرزد و پی می برم
از صدای تو به راز خلقت آهنگ ها
برملا شد آسمان را جیره بندی می کنند
پاره کردند آبی پیراهنت را چنگ ها
#جواد_منفرد
@Shere_naab
ما با امید صُبح وصالِ تو زندهایم
ما را ز هول این شب هِجران نگاه دار...
#هوشنگ_ابتهاج
@Shere_naab
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهانِ من
كـوبـی زمـیـنِ مـن ، بـه سرِ آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یـک دردِ مـانـدگـار! بـلایت به جانِ من
میسوزم از تبی كه دماسنجِ عشق را
از هُـرمِ خـود گـداخـتـه زیرِ زبانِ من
تشخیصِ دردِ من به دلِ خود حواله كن
آه ای طـبـیـبِ دردفـروشِ جـوانِ من!
نـبـضِ مُرا بـگـیـر و ببر ، نامِ خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگانِ من
گفتی: غریبِ شهرِ منی، این چه غربت است؟
كـایـن شهـر از تـو مـیشنـود ، داستانِ من
خاكستری است شهرِ من آری و من در آن
آن مجـمـری كـه آتـشِ زرتـشت از آنِ من
زین پیش اگر كه نصفِ جهان بود، بعد از این
بـا تـو شـود تـمـامِ جـهـان ، اصفهان من!
#حسینمنزوی
@Shere_naab
"خواه شکر ریز و خواهی زهر در جامم که تو
گرچه زهرم می چشانی از شکر شیرینتری..."
#بافقی
@Shere_naab
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
#حافظ
@Shere_naab