به راحتِ نفسی، رنجِ پایدار مجوی! شبِ شراب نیرزد به بامدادِ خمار 🖋#سعدی✨ @Shere_naab

ماه قشنگه شبام مثل یه خوابی برام... #هر‌کجا‌باشی✨ #امو‌بند🎤 @Shere_naab

خرّم آدینہ ڪه آن یار درآید بیرون از پس پرده‌ے غیبٺ قمر آید بیرون از شبستان غم آلوده‌ے شب‌هاے فراق قاصد صبح خود آسیمہ سرآید بیرون #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #صبح_آدینه‌تون_مهدوی🌸 @Shere_naab

مثل شعری که به افکار قلم می آید به تن جمعه چه پیراهن غم می آید کوه احساسم و عمریست که پابند توأم حیف از این کوه که در چشم تو کم می آید در جواب چه کنم از غم جمعه هربار باز هم پاسخ تلخ چه کنم می آید دست دل رو شده در محضر چشمت اما باز از چشم تو پیغام ستم می آید آن بتی را که طلب کرده دلم، خالق من به خداوندی خود خورده قسم می آید جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است که ردیفش همه دلتنگ تو ام می آید... 🖋#یکتا_رفیعی🌸 @Shere_naab

دارم ز دیدن گل نوخیز خود چو شمع هر لحظه چشمِ نو، مژه‌ی نو، نگاه نو 🖋#طغرای_مشهدی🌸 @Shere_naab

رخ تو رونق قمر بشکست لب توقیمت شکر بشکست 🖋#خاقانی🌸 @Shere_naab

طرح " نه " روی لبانت بود و رفتن در میان عشقمان پا در میانی کردو "آری " خلق کرد 🖋#مهدی‌عابدی🌸 @Shere_naab

رها نمی‌کند ایام، در کنارِ منش که داد خود بستانم به بوسه از دهنش... 🖋#سعدی🌿 @Shere_naab

سلام ای #زینب شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک #ایران رسیده این #گدای رو‌ سیاهت تو را جان #رضا رو‌ بر نگردان #وفات_حضرت_معصومه(س) #ڪریمہ_اهل‌بیٺ #تسلیٺ_‌باد🖤 @Shere_naab

🕯دیگر امید بین نفسهاش مرده اسٺ 🍂سوے نگاش گریہ ے بسیار برده اسٺ 🕯باد صبا خبر بہ خراسان ببر بگو 🍂معصومہ در فراق رضا جان سپرده اسٺ #وفات_حضرت_معصومه(س) #ڪریمہ_اهل‌بیٺ #تسلیٺ_‌باد 🏴 @Shere_naab

آمدی وُ دِلِ‌ ما بردی وُ رفتی، ای ماه #یا‌حضرت‌معصومه🖤 #استوری @Shere_naab

فاطمه‌ی مظلومه یا حضرت معصومه #محمدحسین_پویانفر🎤 #مداحی ✨ #وفات_حضرت_معصومه 🖤 @Shere_naab

کشیده تخته به رویِ دکانِ خود خورشید شکسته رونقِ بازارِ صبحدم بی تو... 🖋#سیدای_نسفی🌸 #صبحتون_زیبا☕️ @Shere_naab

ما گدایان #تو هستیم سعادت داریم از کرامات تو بانوست که قیمت داریم #محمدحسین_رحیمیان #وفات_حضرت_معصومه 🖤 @Shere_naab

گـر اسیـرخط و خالے شد دلم‌ عیبم مڪن مرغ جایے می‌رود ڪانجاست آب و دانه‌اے 🖋#ملڪ_الشعرای_بهار🌸 @Shere_naab

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا تا آفتاب زد همه جا تار شد برام دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا 🖋#نجمه_زارع🌸 @Shere_naab

#استوری✨ #حال_خوووب_پاییزی🍁 #حجت_اشرف‌زاده🎤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌@Shere_naab