من هنوز
آبنبات را آبنبات صدا میزنم و
زخم را زخم مینامم و
گُل را گُل...
اما مادر...
من دیگر تا آخر دنیا
به چه کسی بگویم #مادر...!؟
#روز_مادر ✨
#لطیف_هلمت
برای مادرانی که نیستند...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐ملک تلاوت سوره کوثر شروع کرده
💐از دل مکه آفتاب به عالم طلوع کرده
#مهدی_سلحشور
#روز_مادر♥️
#میلاد_حضرت_زهرا_مبارکباد🎉🎊
به ابیاتم نمی گنجید وصف تو ، فقط گفتم
فدای یک نخ چادر نمازت حضرت #مادر...♥️
#رضوان_باقری...🕊🔖
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#حضرت_مادر
#روزت_مبارک 💐
ما را دچارِ عشقِ خودت کردی و سپس
با یک نفس به عشق "حُسینت" دچارتر
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
"دل شوره ی ما بود دل ارام جهان شد"
#دلتنگی💔
#شهید_القدس
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زمیـن حقیر بود برای داشتنـت
آسمــــان به تو بیشتر میآید...
#شهیدحاج_قاسم🕊️🥀
۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رفت با منتقم مادرمان برگردد...
#شهید_القدس
عرشیان یکسره تکبیر زنان آمدهاند
خیلِ خوبان بهشت خنده کنان آمدهاند
بوی یاس است و صدایی که فقط میگوید
مادرِ آل محمد به جهان آمدهاند
#میلاد_حضرت_زهرا(س)💫💞
#روز_مادر🎉💫💞
#مبارکباد🎉💫💞
•♥️•
در آرزوی تو موهای من سپید شدند
اجازه هست تو را زندگی خطاب کنم....؟
#امید_صباغ_نو
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز به جهان گلی ندیدم چون تو
مادر شدی و یک تنه گلزار شدی!
#رضا_کاظمی
#روز_مادر ♥️
هميشه در خدمت مادر و پایبند او باش
چون بهشت زير پای مادران است
و نتيجه آن نعمتهای بهشتی خواهد بود ..
-حضرتفاطمهسلامﷲعلیها-
كنزلالعمّال،ج۱۶،ص۴۶۲
#روز_مادر ♥️
+عذرخواهمبانو، مادر هستن؟
_ بلہ
+چ چهرہ معصوم و دلنشینے دارن...
(همڪنون در سراسر ایران تو پے وی)😐😂
قشنگترین توصیف از زندگی یک مادر رو
رهی معیری داره، اونجا که میگه:
آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگرگوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
#روز_مادر ♥️
🍃🍎🍃
مادرم شاعر بود
با دو چشمش غزلِ مهر
برایم میخواند
هر زمان میخندید
من رباعیها را
از کنار لب او میچیدم...
دست او باغچهای بود
که هر روز
به هنگام سحر
پای سجادهٔ نور
رفته تا عرش خدا
گل و ریحان میداد!
من سحرها گاهی
از پس پردهٔ خواب
وقت جوشیدن خورشید
لبم تر میشد...
با ترنمهایی که پر از
عطر دعا و
تپش بال ملائک بودند
من صدای قدم نرم خدا را
که لب پنجره میآمد و
از چشمهٔ عشق
نور در دامن مادر میریخت
میشنیدم انگار!
مادرم شاعر بود
تا تنور دل من گرم شود
یک سبد نان و صفا
دو سه تا شعر سپید
و دو فنجان پر از قافیه را
وسط سفرهٔ صبحانه
برایم میچید
تا صدایم میکرد
در دلم شوق شکوفا میشد
خواب با مزهٔ شیرین
و تن مخملیاش
میپرید از سر چشمم ناگاه...
مادرم آنجا بود
روشنی میبارید
بوی دلچسبترین لحظه
به جانم میریخت
مادرم میخندید!
#م_شیرانی_طلوع
#روز_مادر ♥️