رگبار و بارونو تحمل کن
وقتی دلت رنگین کمون میخواد...
با چوب خیس آتیش روشن کن
خب عاشقی کردن جنون میخواد...
#رسول_مرشدلو
خیلی سال پیش از یکی پرسیدم بزرگترین اشتباهی که تو زندگی انجام دادی چیه؟
فکر کرد. خیلی فکر کرد و گفت مفت از دست دادم.
گفتم چی رو از دست دادی؟
گفت چیزی که فکر میکردم همیشه دارم. میدونی آدم وقتی چیزی رو داره حواسش پرت نداشتههاش میشه. میگه این که هست. بذار برم سراغ باقی چیزا... حواسش نیست چیزی که داره شاید باارزشتر از تمام چیزایی باشه که دنبالشونه.
یه نگاه بهش کردم و گفتم نمیشد دوباره به دستش آورد؟
یه لبخند تلخ زد و گفت نه... برای من نمیشد. شاید خیلی چیزا رو بشه بعد از دست دادن دوباره داشت ولی دل آدمیزاد رو نمیشه. اینکه خیلی ساده دل کسی رو به دست آوردیم دلیل بر بیارزشبودنش نیست. بعضیچیزا رو وقتی نداشته باشی تازه ارزششون مشخص میشه!
پس بذار خیلی راحت بهت بگم... بعضی وقتا همین که چیزی رو از دست ندی کافیه.
#حسین_حائریان
چقدر غنچه كه خارش به دست من رفت
وميان ديگِ كسِ ديگری گلاب شدند...
#حامد_عسکری...🕊🔖
خطاب به رژیم منفور اسرائیل...
دیده ست روشن، یک جهان روز سیاهت را
ای شب!کمی بگذار بالاتر کلاهت را
غیر از شکستن هیچ راهی پیش رویت نیست
بیهوده از آیینه می دزدی نگاهت را
خون ستاره می چکد ای ظلمت از دستت
صبح آمده تاوان بگیرد اشتباهت را
دار تو را بر تاب های غزه می بندیم
گردن بگیر ای اخمِ کودک کش، گناهت را
ای قلدر دیوانه! گمراهی و تیغ عدل
سد میکند در کوچهای بنبست راهت را
جای خطایی نیست،چون در لحظه میگیریم
مهمانیِ از چاله افتادن به چاهت را
میخندی از ترس و کلاغان بی خبر در باغ
در حال تقلیدند با هم قاه قاهت را
پروانهی یک خواب رنگارنگ خواهد شد
شعری که دامن میزند حال تباهت را
بی ریشهای ،دلخوش به مشتی وعده موهوم
برباد خواهد داد طوفان، تکیهگاهت را
در میزند مرگ و خودت هم خوب میدانی
راه فراری نیست این تنها پناهت را
#میثم_داودی
#یحیی_سنوار
#غزه
#وعده_صادق
باد هوهو میكند موسيقی پاييز را
يا نكيسا مینوازد مردن شبديز را؟
تلخ يا شيرين، خبرهايی كه پشت پرده است
سخت میلرزاند امشب، شانهٔ پرويز را
سخت میلرزد دلت، اما نه آنطوری كه من
در خودم بيدار كردم هول رستاخيز را
دفن كردی در هوسهايت مرا، انگار در
زير يک خروار گندم، ارزنی ناچيز را
من ولی هرگز فراموشت نخواهم كرد، مرد!
برده از خاطر مگر چين، لشکر چنگيز را؟
در خيابانهای كاشان، شعر میرقصم تو را
مثل مولانا كه روح شمس در تبريز را
هيچكس بعد از تو هرگز حل نخواهد كرد من
-اين به قول تو معمای شگفتانگيز- را
شک ندارم دست سعدی در گلستان کاشته است
لوبیاهای همین اندوه سحرآمیز را!
#پانته_آ_صفایی
و شب بیرحمانه به تو میفهماند،
که از خاطرهها
راهِ گریزی نیست...!
#ليلا_مقربی