هر که را می نگرم سوخته جان افتاده است
این چه برق است درین لاله ستان افتاده است؟
نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد
هر که چون قطره شبنم نگران افتاده است
حال ما رهروان آبله پایی داند
که نفس سوخته در ریگ روان افتاده است
از نهانخانه گوهر چه خبر خواهد داشت؟
خس و خاری که ز دریا به کران افتاده است
ای که در کعبه خبر از دل ما می گیری
روزگاری است که در دیر مغان افتاده است
زود باشد سر خود در سر این کار کند
چون قلم هر که به دنبال زبان افتاده است
در سر کوی تو ای انجمن آرای بهار
چهره زرد چو اوراق خزان افتاده است
وسعت دایره مشرب ما می داند
هر که چون نقطه مرکز به میان افتاده است
جود کن کز دهن خالی موری بسیار
رخنه در ملک سلیمان زمان افتاده است
جسم ما بر سر این عمر سبکرو #صائب
برگ سبزی است که در آب روان افتاده است
#صائب
@Shere_naab
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست...
#حافظ
@Shere_naab
ثابت نمیشود به تو خونِ شهیدِ عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین
#حزین_لاهیجی
@Shere_naab
خوشدلم زینکه به او نامه نویسم شب و روز
مقصدم نیست که مکتوب رسد یا نرسد.
#رفیع_مشهدی
@Shere_naab
صبح است دلارامم، اے حضرتِ مستانه
مضمونِ دو بیتے ها، دردانه ے این خانه...
#امینشاهسوارے
@Shere_naab
زاهد نداشت تاب جمال پری رخان
کُنجی گرفت و ترس خدا را بهانه کرد...
#قتیل_لاهوری
@Shere_naab
طعنه ي خَلق و جفاي فَلَك و جورِ رقيب
همه هيچند اگر یار موافق باشد !!
#شوريده_شيرازي
@Shere_naab