گاهى بيا به ديدن من محض سر زدن
اصلا بیا به باغ به قصد تبر زدن
🖋#سعید_صاحب_علم ✨
@Shere_naab
روسری را میتکانی... ، آه میبارد به من
گندمت را میفشانی، کاه میبارد به من
مثل موج نور مهتابی میان برکهام
از تو تنها رقصِ پای ماه میبارد به من
شعلهی شرم و حیایی رو به روی آینه
آتشِ چشم سیاهت! گاه میبارد به من
مثل باران زندگی بخشی... دریغ!
قطرهی باران تو در چاه میبارد به من
قطعهای در سینهام بالا و پایین میپرد
گوییا انوارِ سرُُالله میبارد به من
من به گلهای لباست هم حسودی میکنم
حسی از گلهای باغ شاه میبارد به من
روی زیبای تورا در خاطرم حک میکنم
پرتوی از انعکاس ماه میبارد به من...
@Shere_naab
ايهام و استعاره و تمثيل و نقطه چين
آسان ڪه نيست شاعر چشمان او شدن...
🖋#محمدعلی_بهمنے✨
@Shere_naab
اساسِ علم ریاضی به باد خواهد رفت
اگر که مسئلهها عاشقانه حل بشود!
🖋#غلامرضا_طریقی✨
@Shere_naab
یڪ قلم ، یڪ حس ناب ویڪ غزل از چشم تــو
این تماشاخانہ با این صحنہ غوغا میڪند...
🖋#زینب_میرشڪارے✨
@Shere_naab
خیال چشم مستش را اگر در خواب خوش بینی
عجب دارم که برداری سر از مستی و مستوری
🖋#سلمانساوجی✨
@Shere_naab
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
🖋#سعدی🌸
#صبحتون_شاعرانه ☕️
@Shere_naab
وقتی بهشت -عز و جل- اختراع شد
حوا که لب گشود، عسل اختراع شد!
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد!
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد!
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد!
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد!!!
#حامد_عسکری
@Shere_naab
نه ڪوهڪنے هست
درین عرصه ، نه پرویز
آوازهاے از عشق و
هوس بیش نمانده است ...
🖋#صــــائب_تبریزے🌸
@Shere_naab
قندِ آمیخته با گل نه علاجِ دلِ ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند ...!
🖋#حافظ🌸
@Shere_naab