eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
991 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
41 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دردی که گلستان مرا ریخته بر هم آسایش دوران مرا ریخته بر هم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته بر هم فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم محمدجواد شیرازی
روی تو را دوباره ندیدم ، غروب شد بغضم گرفت ، تا که شنیدم ، غروب شد تا یادم آمد این همه سال است رفته ای  آهی ز عمق سینه کشیدم ، غروب شد باران نداشت شهر ، که او شرم هم نداشت  یک قطره اشک هم نچکیدم ، غروب شد آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش  شرمنده تا ز خواب پریدم ، غروب شد آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم  جمعه به پای نفس پلیدم ، غروب شد خورشید سرخ شد ، به گمانم که گریه کرد  بیچاره گفت تا که خمیدم ، غروب شد از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو  این بار هم تو را ندیدم ، غروب شد روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت  مثل همیشه تا که رسیدم ، غروب شد محمد مبشری
زبانحال شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم!
💐🦋💐🦋💐 آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد 💐🦋💐🦋💐
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نفس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای می‌آید مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید! 🌹🌹🌹
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعا نیامد باز اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم که صاحب همهٔ روضه‌ها نیامد باز پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز
ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن باید عریضه ای نویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من... یا که پاره کن
حضور سبز نگاه تو جان دهد ما را در این دیار غریبی امان دهد ما را ترنم سر گیسوی رفته بر بادت برای نغمه سرایی زبان دهد ما را ببین چه زود ز هجران تو شکسته شدیم جفاست گر کسی نام جوان دهد ما را خدا کند کسی آید ز دور هم که شده فقط جمال تو دلبر نشان دهد ما را برای درد و دل با تو آمدیم اینجا اگر که هق هق گریه امان دهد ما را میان گریه ز پروردگار تو خواهم هرآنچه تو بپسندی همان دهد ما را نوازش سحرت تا ز غصه جان ندهیم دلی شکسته و اشکی روان دهد ما را نگاه نافذ تو گر شبی به ما افتد دلی به وسعت هفت آسمان دهد ما را قاسم نعمتی
کسی که از امام عصر خود خواهد وصالش را کسی که آرزو دارد نظاره بر جمالش را ندارد چاره ای جز این که بشناسد در این دنیا صراط مستقیمش را، حرامش را، حلالش را خیالِ معصیت، معصیت است و منتظر باید نگه دارد از اوهام خطا فکر و خیالش را تعجب می کنم از عاشقی که بهر یک لذت به آتش می کشد سرمایه ی هفتاد سالش را چگونه ادعای بنده بودن می کند، آن که نمی پردازد از مازاد مالش، خمس مالش را چه حیف است اشک آقا خرج رسوایی ما گردد روان می سازد این اعمال ما اشک زلالش را محب آل حیدر لحظه هایش مملو از ذکر است همیشه مغتنم می داند از دنیا مجالش را شهید از کل دنیایش برید و در ازای آن از این ترک تعلق یافته راه کمالش را بسوز ای دل برای غصه های عمه ی سادات که روی نیزه ای کامل شده بیند هلالش را امان از چوبه ی محمل، بگو یک زن در این محفل ببندد بر سر خونی زینب تکه شالش را محمد جواد شیرازی
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش در استلام حجر نیز یادی از ما کن همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان به سید الشهدایی به یاد ماهم باش دمی که از در باب السلام اشک فشان به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش کنار قبر رسول خدا کنار بقیع مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش مقیم شهر نجف کاظمین سامرا کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش استادحاج غلامرضاسازگار 🥀🕊🥀🕊🥀🕊
دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا
عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند هیات تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادر قامت خمیده ماند از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند احساس ما به آمدن تو چه فایده وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند حق می‌دهم اگر به سر و سینه می‌زنی بر روی عمه‌های تو جایِ کشیده ماند قربان آن دو چشم که گریان زینب است ای وای از غمت شبِ طفلان زینب است حسن لطفی @Sheroadab_alavi
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد پایان بده براین شب یلداشتاب کن در انتظار آمدنت روزها گذشت ای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن ای وارث عدالت و صبر و غم علی با ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن جانم به لب رسیدازاین روزگار پست آقا به جان حضرت زهرا شتاب کن برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دید نقش زمین جوان خودش راشتاب کن برآن پدر که پیکر فرزند خویش را برخاک میسپرد به صحرا شتاب کن برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شد برآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن برخانمی که در دم گودال میگرفت با ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن روضه گرفته ایم که شاید نظر کنی روضه برای حضرت سقا شتاب کن جان سه ساله دخترکی که گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب کن محمدحسن بیات لو @Sheroadab_alavi
شده‌ست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است کدام نور به خورشید می‌رسد برکاتش؟.. می‌آید او که جهان روزۀ سکوت بگیرد به زیر سایۀ نهج‌البلاغۀ کلماتش ربیع‌الاول و آخر... تمام سال بهار است اگر که ریشه دواند به فصل‌ها نفحاتش کسی که گفت امام ششم به او «لَخَدِمتُه» به راستی که محال است وصف کردن ذاتش در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی کسی که بوی «وَ عَجّل» می‌آید از صلواتش @Sheroadab_alavi
که از تو دل زار بی خبر مانده بیا که منتظرت بی تو خون جگر مانده قدم گذار به چشمم که راه آمدنت برای اینکه بیایی همیشه تر مانده نگو زغیبت طولانیت امام زمان هنوز هم که هنوز است بیشتر مانده خودت برای ظهورت دعا بخوان دیگر دعای ما همه عمریست بی اثر مانده بدون چشم هدایت گر تو مهدی جان ببین که چشم به راه تو مانده درمانده مراه نگاه کن آقا درون سینه ی تو کمی محبت این بی نوا اگر مانده برای اینکه بچیند بساط ظالم را خبر دهید به عالم که یک نفر مانده 🍃🌸🍃🌸🍃🌸👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
ای زمین ریزه خوار تو مهدی وی زمان در مدار تو مهدی آمدی ای حقیقت هستی عالمی بیقرار تو مهدی صد و بیست و چهار هزار احمد همه در انتظار تو مهدی منتظر بر تو سیزده معصوم و همین افتخار تو مهدی نه فقط نُه فلک به فرمانت عرش در اختیار تو مهدی فصلها از تو شکل میگیرند هست جنت بهار تو مهدی مانده اسلام از تو پابرجا نازم این اقتدار تو مهدی غم و اندوه برطرف سازد پرچم آشکار تو مهدی میشود هر، عدوی تو محو از تیغِ دشمن شکار تو مهدی نَصر و عزت، خدا ترا داده تا بماند قرار تو مهدی هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله آمدی تا که دلبری بکنی در امامت پیمبری بکنی آمدی تا که خود بِإذن الله بر همه خلق سروری بکنی آمدی با حکومتِ الله باز اقدام حیدری بکنی آمدی تا به جنگِ با خصمت همچو جدّت دلاوری بکنی آمدی تا به مَسند اسلام بعد از این حکم دیگری بکنی آمدی ای مجدِدِ احکام تا که احکام پروری بکنی آمدی تا به سنّت احمد دین حق را تو یاوری بکنی آمدی دست ظلم بَرچینی در عدالت برابری بکنی آمدی تا به دادِ ما برسی دشمنی با ستمگری بکنی آمدی با نجات گمراهان عالمی را تو رهبری بکنی هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله امتداد خدا تویی آقا دردها را دوا تویی آقا وارث اهلبیتِ پیغمبر زادۀ مصطفا تویی آقا این جهان پُر ز فتنه شد بازآ ثمر مرتضا تویی آقا ای ضیاءِ دو دیدۀ زهرا جان خیرالنسا تویی آقا یاورِ عمه زینبی و یقین مرهم مجتبا تویی آقا داروی زخمهای شاه شهید مددِ کربلا تویی آقا طالب خون سرخ و منتقمِ رأسهای جدا تویی آقا آخرین نور دیدگان حسین چارم ابنُ الرضا تویی آقا بحر و بر از تو امنیت یابد حافظ دین ما تویی آقا امر تو نافذ است در عالم صاحب دو سرا تویی آقا هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله ما محبِ محبتت هستیم ریزه خوار ولایتت هستیم ما ز مستشهدینَ بَینَ یَدیه جان نثاران بیعتت هستیم گر بمیریم، باز هم به ظهور زندۀ روز رجعتت هستیم همه لبیک گو بسوی تو پیشتاز اجابتت هستیم تشنۀ طلعت رشیدۀ تو همه مشتاق حضرتت هستیم به جمال مبارکت سوگند کشتۀ آل عترتت هستیم در طریق تو با تمام وجود تابعِ امر و حجتت هستیم قول تو حقّ و فعل تو حقّ است ما موظف به طاعتت هستیم ای رفیقِ شفیق، ما احباب مدّعیِ رفاقتت هستیم تو امام هدایتی و ما تشنگان هدایتت هستیم هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله همه جا پُر شد از بهانۀ تو میرسد از فَلک نشانۀ تو کربلا و مدینه میگویند بازگرد ای دل آشیانه تو سامرا و نجف ترا خوانند کاظمین است در کرانه تو از بقیع نغمۀ تو میآید طوس دارد به لب ترانه تو همچو زمزم برای تو گِرید کعبه در گردشِ شبانه تو جمکران را ببین که منتظرند خیلِ عاشق در آستانه تو از حرم تا حرم همه پرسند از تو و وصل عاشقانه تو از یمن تا عراق، هم ناله سوریه میکند بهانه تو دوستان در پی ظهور توأند دشمنان منکر زمانه تو چشمِ پهلو شکسته مانده به در شاهد اشک دانه دانه تو محمود ژولیده 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
اومدم دعا کنم تا که بیای هی خداخدا کنم تا که بیای بعداز این میخوام که همراه دعا دوری از خطا کنم تا که بیای اومدم بگم منو نگا کنی تو نمازشب برام دعا کنی اومدم که التماست بکنم نشه یک لحظه منو رها کنی اگه تو بیای آقا بهار میاد تو دل منتظرات قرار میاد یه روز عاشقات بهم خبر میدن آقامون داره با ذوالفقار میاد میای و لبارو خندون می کنی مهربونی رو فراوون می کنی شب انتظار دیگه تموم میشه میای و دردا رو درمون می کن میای و غم از تو سینه می بری میاری صفا و کینه می بری کاش که باشیم و اون روز ببینیم که میای مارو مدینه می بری میای و با چشمای تر میخونی میای از غربت حیدر میخونی چه قیامتی میشه وقتی آقا... برا ما روضه ی مادر میخونی کاشکی از باغ خزونت بخونی از عموی مهربونت بخونی ما چقد لطمه بصورت می زنیم وقتی که از عمه جونت بخونی سیدمجتبی شجاع 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام سیلی زهرا بگیرد علی اکبر لطیفیان 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
بدان که جای خدا را گرفته دکان ها وپر شده است زمین ازفریب شیطان ها چه ناله ها که علی از نفاق یاران زد سوار کشتیِ دین اند نامسلمان ها ادای امر به معروف ، منکر است دگر بیا که خاک گرفته است جمله قرآن ها طواف روی شما آروزی مردم نیست مزین است به نامت اگر چه میدان ها سلاحمان به زمین است ، خشکمان زده است چقدر دور شدیم از دعایِ باران ها خوشا به آنکه تو را دید و آسمانی شد دریغ ، ساخته بر ما گناه ، زندان ها به خشکسالیِ این سفره ها نگاهی کن بریز برکت خود را بر این نمکدان ها بیا به عشق ، قداست ببخش ای یوسف قلم به دست نشستند جمله رمان ها اگر چه بهر غمِ انتظار ، مردودیم ببخش غیبت خود را به ما پشیمان ها ✍حامد آقایی 🌹🍃 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
💚🌹💚🌹💚 کدامین جمعه، جمعه ظهور خواهد بود با همه‌ی لحن خوش‌آوائیم در به‌در کوچه‌ی تنهایی‌ام ای دو سه تا کوچه زما دورتر نغمه‌ی تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه‌ی ما می‌شدی مایه‌ی آسایه‌ی ما می‌شدی هر که به دیدار تو نائل شود یک‌شبه حلّال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه‌ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم، لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه‌ی جان من است نامه‌ی تو خطّ امان من است ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت‌زده یک شب بتاب پرده برانداز ز چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم ای نفست یار و مددکار ما کی و کجا وعده‌ی دیدار ما دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم تویی که نقطه‌ی عطفی به اوج آیینم کدام گوشه‌ی مشعر، کدام کنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشینم روا مباد که بر بنده‌ات نظر نکنی روا مباد که ارباب جز تو بگزینم چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم ❤️🍃
.. 🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸 ای بی کس وبی همدمان رایارمهدی تــاج فــرج را بــر سـرت بگـذار مهـدی اِذن ظهـورت را بگیـر ای جـانِ جـانـان دیگر به جان آمده اندچشم انتظاران تــاکـی فـراق و دوری و تــاکـی جدایی؟ ای مَـرهم دلهـای مجـروحـان کجـایی؟ از کرده های ماست از دیـده نهانی ورنه تـو ای مولای ما که جانِ جانی کی می شودامضاشودحکم ظهورت کی می شودچشمان روشن ز نورت ای مظهر عشق حقیقی یاحبیبی تـو درد بـی درمـان عـالم را طبیبی بیتوفقط درداست آقاجان دوانیست مولابیاکه دیگراین هجران روا نیست دیگر بیـا غـم رابــه شـادیهـا بـدل کن مــا را ابـــاصــالـح یتیـمانه بغــل کــن ما از تـو آقـاتر کــه مــولایی نداریم ما که بجز آغوش تو جایی نداریم آقـاتـرین آقــای ایـن عـالم تـو هستی بر درد بی درمان ما مرهم توهستی یــار غــریبـانی ولیکـن خـود غـریبی بـا این غـریبـی درد عالم را طبیبی مــا را بجـان مـادرت از غــم رهـا کـن دردی که افتاده به جان ما دوا کن بعد از هـزار وچـارصـد سـالی صبوری می دانم آقا جان که دلتنگ ظهوری ای آسمانی، گرچه روی خاک هستی تـو پــاکتـر از پــاکتـر از پــاک هســتی هـر چنـد بیـن عـاشقانت خـار و پستم شیعه که نه،ازدوستدارانت که هستم از کـودکی افتـاده اسمـت بـر زبـانم ای یـوسف زهـرا تویی روح و روانم قـربـان تـو گـردم چـو زینب کوه صبری حیف توای خورشیدشیعه پشت اَبری شـد سالیانی چشم در راهت نشستم روز ظهــورت مهـدی آیــا زنــده هسـتم؟ آیــا اَجــل مهـلت دهـد رویـت ببیـنم؟ گــل از گلسـتان جمــال تـو بچیـنم؟ امیـد آن دارم کــه بــاشـم در رکــابـت همچون شهیدان سرکشم جام شهادت آن روز را گــر زنــده بــودم یـا نبــودم من التماست میکنم باشی شهودم دادم شـهادت در حضـور نــازنینت «سیدعلی»باشد«ولیّ»وجانشینت نه دعبلم نه مُحتشم نه که کمیتم «مــداحـم»و از نــوکــران اهـل بیــتم 🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
. سلام عزیز دل ما، عزیز جان رسول سلام یوسف زهرا، نماز و روزه قبول گذشت این رمضان و وصال ما نرسید شدم در این سه شب قدر، به همه مشغول حواس من به همه چیز بوده الاّ تو! تویی که بوده دعایت به نوکرت مبذول دم تو گرم که دنبال کار من بودی... ولی پی تو نبودم مطابق معمول حلال کن کمکت نه!... اذیّتت کردم ببخش! عمر فراقت کشیده خیلی طول نشد گناه خودم را عقب بیندازم که وصل ما دو به آینده می شود موکول منم کسی که نگاهم به باغبانم نیست کسی که باغ دو چشمم نمی دهد محصول همیشه هول، برم داشته دم آخر بیا دوباره گذر کن از این گدای عجول به اذن صاحب ایوان طلای شاه نجف مرا بخر که بخوانم دوباره اذن دخول فقط سه حبّه ی انگور خوردم و مستم از این شراب نخورده هر آدم معقول کریم ها همه دارند اعتنا به فقیر حسین گفتن ما شد زیارت مقبول نماز عید، مرا هم به کربلا ببرید مرا فراق حرم، بیقرار کرد و ملول 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
باز هم عده ای بر آن سفره چه کریمانه میهمان شده اند دلشان گرم مثل تابستان گر چه آمادۂ خزان شده اند سیصد و سیزده نفر عاشق سخت مشتاق لحظۂ دیدار بیقرارانه مهزیار-نشان باعث غبطۂ جهان شده اند کنج محرابِ نابِ فیروزه ذکر «إیّاکَ نَعبدُ» خواندند عرشیان از چنین ارادتِ خاص همه انگشت بر دهان شده اند بعدِ نهج البلاغه و قران شد گلستان چه کلبۂ احزان نیّت یار کرده و فالِ؛ حافظ آورده شعرخوان شده اند همه سرگرم ِ زرق و برق اما عدّه ای یک دقیقه عاشق تر رفته با إذن حضرت زهرا(س) وقفِ صاحبِ زمان(عج) شده اند خوش بحال تمام آنها که شب یلدا به قصد صبحِ ظهور محوِ گنبد قدم قدم با اشک راهیِ صحن جمکران شده اند! مرضیه عاطفی
روزم ز غمت چون شب یلدا...آقا چشمم شده از هجر تو دریا...آقا توفیق اگر رفیق راهم باشد... تا صبح صدایت کنم آقا...آقا سیدمجتبی شجاع
دو دیده از غم نادیدن تو دریا بود تویی که ماه رخت مقتدای شبها بود کجا قدم زده بودی کجا گذر کردی که دیدن مه رویت مرا تمنا بود میان سلسله ی عاشقانتان دیدم پر از تبار زلیخا و قوم لیلا بود به سردی شب چله دل سیاه مرا فقط شراره ی عشق رخ تو گرما بود به صبح سرد زمستان دل بهاری تو همیشه دل به خیالت پر از تماشا بود شبی که با تو نشستم به کنج خلوت خویش به از هزار نشستن به شام یلدا بود خدا کند که بگویی به صبح روز جزا که این غلام سیه رو ، غلام زهرا بود ناصر شهریاری