0️⃣2️⃣
(پادشه عشق) علی جان( ع )
ای یاد تو عمری همه شب روح نمازم
می سوزم وخود شعله ور از راز و نیازم
ای تکیه گه محکم تنهایی شب هام
ای پادشه عشق ببین سوز و گدازم؛
گفتند اگر پردهء اسرار بیفتد
فرقی نکند پیش تو ای عالمِ رازم
ای نور خدا ، روشنی عالم امکان
ای گوهر عرفانی شب های درازم
گویند که در عشق؛ خودِ معجزه هستی
بنشین که سری بر قدم عشق ببازم
درد دل من بهتر از این سینه بدانی
مولا مددی تا دل خود باز بسازم
اسطورهء خوبی و خِرَد مرد شجاعان
با تو به بدی های جهان باز بتازم
ای زنده ترین نام سرافراز به هستی
تنها ست دلم با دم مهرت بنوازم
ای دلبر عشاق جهان قلّهء عرفان
بر عاشقیم حضرت دلدار بنازم
#سعیده_اسماعیلی_تنها
میلاد مولد کعبه حضرت علی علیه السلام و روز پدر برهمه مبارک باد
@sherziba110
🌹🌹🌹
پدر ای کوه احساس رنج
هر چه دارم از سختی رنج
توست که می ماند برایم
صدا زدن پدر برایم
چه دلنشین آرام بخش است
پدر برایم نمی گذارد حسرت
لحضه لحضه زندگی ام بر یاد پدر
مبادا کسی رنج تورا حس نکند پدر
پدر تو همچو برایم ستاره ای
بر آستانه آسمان می مانی
هیچ نبوده پدری
که یاد نکند از فرزندی
پدری ؛پدری کردی برایم
فرزندم ؛فرزندی نکردم برای پدرم
روزت مبارک ای پدر
صفای قدم رنج تو ای پدر
#مهدی_پاشایی
@sherziba110
🌹🌹🌹
▪چند شعر کوتاه (هاشور) از زانا کوردستانی
(۱)
دوست داشتنت،
شعریست بلند.
آه!...
مگر عمرم به درازا بکشد!
(۲)
امشب و هر شب،
دو، سه بار دوستتدارمهایم را مرور کن
نیازی به دیازپام نیست...
...
حالا؛
آرام به خواب!
(۳)
ماه را،،،
درون باغچه
--چال کردم!
فردا بر درخت خرمالو
صدها فانوسِ گس،
--آویزان بود!
(۴)
بوی دستهی "تبر" میداد،
--{در ذهنش}
نهالی که باغبان کاشت!
(۵)
بین ساختن نیمکت وُ،
هیزم،،،
سردرگم ماندهست نجار
*
درختِ خشکیده
از عشق
چه میفهمد؟!
(۶)
"تو" که نباشی،
[بهار] فصلیست خزان زده!
*
--با چشم هایی بارانی!
#زانا_کوردستانی
#هاشور
@sherziba110
🌹🌹🌹
ها...اي هميشه آشنايم دوستت دارم
اي آشنا با لحظه هايم دوستت دارم
غمگينتر از فوج قناري هاي بي وقفه
اكنون كه مي خواني برايم دوستت دارم
وقتي جوانمردانه تر از هرچه مردانند
بانو ! مي آيي به پايم دوستت دارم
يا بر فراز ابرها ، يا در فرود خاك
با اين همه،درهر كجايم دوستت دارم
تو كوچه اي بي انتها، من عابري سرسخت
وقت عبور از تو ، نوايم: "دوستت دارم"
اي دوست ! وقتي با تو هم آواز ميگردم
اين است پژواك صدايم: دوستت دارم
#سهیل_محمودی
@sherziba110
🌹🌹🌹
تو ماه بلند آرزوهای منی
سر خطِّ تمام جستجوهای منی
از باد ندارم گِله ای ای جانم
تو علت پیچ و تاب موهای منی
#نوروزرمضانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
شبیه فصل خزان قصد کودتا کردی…
حصارِ دستِ تو وا شد، مرا صدا کردی
هنوز زمزمه ی عاشقانه در گوشم….
ولی مرا به امان خدا رها کردی…
میان هجمه ی طوفان اسیر و سرگردان
تو گرمِ دیدنِ این ماجرا ،صفا کردی
به بندِ دستِ تو عادت گرفته قاصدکت…
تو از بهشت برینش!!! چرا جدا کردی؟
چقدر ساده فراموش می شود گاهی
هرآنچه را که برایش شبی دعا کردی…
هنوز مانده برایم سوال از اول
مرا برای چه دیوانه مبتلا کردی!!!؟
سرم به کار خودم بود وشعر، خیر سرت
به روی شیشه ی احساسِ من، تو ها کردی
#محمدجواد_منوچهری
📚 گیدا
@sherziba110
🌹🌹🌹
کافه چی آمد، وشاکی استکانم را گرفت..
گفت: بس کن دود سیگارت امانم را گرفت
تف به روح آنکه در این شهر تنهایت گذاشت
گریه های ممتدت روح و روانم را گرفت
رفته؟،کم آورده ای؟،سرگشته ای؟، باشد ولی
رحم کن،دیوانه بازی هات ،نانم را گرفت
مردم از دیوانه می ترسند ،از اینجا برو
بی مروت آمد و تنها مکانم را گرفت
از در و دیوار خوردم کافه چی بس کن تو هم
موجی از لیچار در آمد، دهانم را گرفت
روزگاری شاد بودم مثل این مردم ولی...
عشق از راه آمد و تاب و توانم را گرفت
هر رج دیوار عشقش کاسه ی خون شد دلم
تا بنا شد بیت الاحزانی که جانم را گرفت
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
@sherziba110
🌹🌹🌹
▪ چند شعر کوتاه (هاشور) از لیلا طیبی
(۱)
قلبهای عاشق،
رنگ میبازند؛
اما،،،
رنگ عوض نمیکنند.
(۲)
آه ای روزگار!
لحظات بدت
بر ریل دلم
قطار شدهاند...
(۳)
دستهایت چتر،
چشمهایم خیس،
بغلم کن،،،
توفان سهمگینی در راه است!
(۴)
من،،،
آفتابگردانم!
وقتی خورشید من نباشد
دل به هیچ چراغ هرزهای نمیبندم!
(۵)
پا به ماهست ذهنم،
خیالت را!
چه وقت کودک آمدنت؛
-پا به خانهام بگذارد؟!
(۶)
کرانههای "کازابلانکاست"
آبیی نیلگونِ چشمهایت
وَ من،،،
کودکی که ناشیانه
دارد غرق میشود!
(۷)
غروبِ که،
در شهرم ریشه میدواند؛
بذرِ خیالت را میپاشم...
***
حالا،
--دارمت!
(۸)
قلبم،،،
با هر کوبش-
نام تو را جار میزند!
(۹)
آه،،،
ای سببِ دلتنگیهای من
کاش، از قاب عکس
--بیرون میزدی!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
@sherziba110
🌹🌹🌹
حالا که دارمت،
خوب خوب میدانم
سختیهای زندگی،
شیرین میشود با حضور تو...
#نامق_هورامی (عراق)
برگردان : #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
باور میکنم
که غزال رعنا
با پای خودش
به کنام شیر میرود
و باور میکنم
که درخت خودش در مسیر باد
تکان میخورد
و شما که از سفر تجربه آمدهاید باور میکنید
که شاعران
خشمشان رعد است
فقط از برخورد ساده دو ابر میآید
فقط
از برخورد
ساده
دو ابر.
#عزیز_آقایانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
طاقتمـ طاق شد از
مرحمتش، اما شڪر ،گفتمش:
"بیش میازار"، بہ این روز انداخت!!
#نفیسهساداتموسوے
@sherziba110
🌹🌹🌹
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند
#سید_تقی_سیدی
@sherziba110
🌹🌹🌹