eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش کنید؛ این است راه راست! (سوره مبارکه مریم/ آیه ۳۶) ❇ تفســــــیر آخرین سخن عیسى(علیه السلام) بعد از معرفى خویش با صفاتى که گفته شد، این است که بر مسأله توحید، مخصوصاً در زمینه عبادت تأکید کرده، مى گوید: خداوند پروردگار من و شما است. او را پرستش کنید این است راه راست (وَ إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ). و به این ترتیب مسیح(علیه السلام) از آغاز حیات خود، با هر گونه شرک و پرستش خدایان دوگانه و چندگانه، مبارزه کرد، و همه جا تأکید بر توحید داشت، بنابراین آنچه به عنوان تثلیث (خدایان سه گانه) در میان مسیحیان امروز دیده مى شود به طور قطع بدعتى است که بعد از عیسى(علیه السلام) گذاشته شده. 🌺🌺🌺 گر چه، بعضى از مفسران احتمال داده اند این جمله از زبان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بوده باشد، به این معنى که خداوند در این آیه، به او فرمان مى دهد: مردم را دعوت به توحید در عبادت کن و آن را به عنوان صراط مستقیم معرفى نما. ولى آیات دیگر قرآن گواه بر این است که این جمله گفتار حضرت مسیح(علیه السلام) و دنباله سخنان گذشته است، در سوره زخرف آیات 63 تا 64 مى خوانیم: وَ لَمّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لاُِبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ * إِنَّ اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ: هنگامى که عیسى دلائل روشن براى آنها آورد گفت: من دانش و حکمت براى شما آورده ام، آمده ام تا پاره اى از امور را که در آن اختلاف دارید روشن سازم، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید، خداوند پروردگار من و شما است او را پرستش کنید، این است راه راست. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۶ سوره مبارکه مریم) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
‏‏ تقویم امروز یکشنبه 🌟 ۵ شهریور ۱۴۰۲هجرے شمسے 🌙 ۱۰ صفر ۱۴۴۵هجرے قمرے 🎄 ۲۷ اوت۲۰۲۳ میلادی 📿 ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام»🎗 🎗«ای صاحب جلال و بزرگواری»🎗 مناسبت های امروز👇 روز بزرگداشت زکریای رازی روز دارو سازی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : حساسیت امام حسین (علیه السّلام) نسبت به ظلم 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان_جانم_میرود #قسمت_صد_وبیست ــ آخه الان وقت جلسه است؟! آدم بعد شام، میگیره میخوابه! باید بیای
شهاب، چشمانش را روی هم فشار داد. نمی خواست مهیا اینگونه باخبر شود. ــ چرا جواب نمیدی پس؟!! شهاب عصبی گفت: ــ مریم من چی گفتم؟! چرا بهش خبر دادید!! مهیا، نگذاشت مریم جواب دهد: ــ پس راسته می خوای بری! ــ مهیا! ــ مهیا، مهیا نکن! می خوای بری؟! شهاب سرش را پایین انداخت. مهیا، چانه اش را گرفت و سرش را بالا آورد. ــ می خوای بری پس...؟! ــ آره! مهیا بلند زد زیر گریه. ــ مگه قرارمون این نبود نری؟! هان؟! با مشت به سینه شهاب کوبید. ــ مگه قرار نبود نری؟! چرا زدی زیر قولت؟! تو به من قول دادی، تنهام نزاری؟! شهاب دستان مهیا را گرفت. ــ آروم باش مهیا! آروم باش عزیز دلم! مریم، نگاه عصبی به نرجس که گوشه ای ایستاده بود و با اخم به آنها نگاه می کرد؛ انداخت. ــ من نمیزارم بری... مهیا فریاد زد: ــ نمیزارم بری... فهمیدی؟! از جایش بلند شد. چادرش را سرش کرد، تا می خواست از پایگاه خارج شود؛ شهاب بازویش را گرفت. ــ کجا میری؟! ــ به تو ربطی نداره... ولم کن! ــ دارم بهت میگم کجا داری میری مهیا؟! ــ دارم میرم خونه! ولم کن! مهیا، از پایگاه بیرون رفت. شهاب هم پشت سرش خارج شد. مهیا؛ تند قدم برمی داشت. ــ مهیا صبر کن! ــ مهیا! بزار من حرف بزنم! مهیا... ــ آقا شهاب! پیرمردی به طرف شهاب آمد و شروع کرد صحبت کردن با شهاب. شهاب با نگرانی به مهیایی که هر لحظه از او دور می شد، نگاهی کرد و جواب پیرمرد را داد. بعد از چند دقیقه، پیرمرد تشکر کرد و رفت. شهاب، سریع به طرف خانه مهیا رفت دکمه آیفون را فشار داد. ــ بله؟! ــ سلام مهلا خانم! ــ سلام پسرم! بیا تو... ــ نه ممنون یه خورده کار دارم، فقط اگه میشه به مهیا بگید بیاد پایین؛ کارش دارم. ــ پسرم؛ مهیا خونه نیست. رفته برا جلسه... ــ مطمئنید؟! آخه گفتند رفت خونه. ــ نه نیومده... شهاب نمی خواست، مهلا خانم را نگران کند. ــ پس حتما تو پایگاست. ممنون! با اجازه! ــ بسلامت پسرم! شهاب، عصبی موبایلش را درآورد و شماره مهیا را گرفت. مهیا، جواب نمی داد و یا قطع می کرد. شهاب، عصبی، دستی در موهایش کشید. نمی دانست چیکار کند. به طرف پایگاه رفت مریم و نرجس را دید ، که از پایگاه بیرون می آمدند. به طرفشان رفت. ــ مگه من نگفته بودم بهش چیزی نگو، مریم! ــ باور کن چیزی نگفتم، شهاب! ــ پس از کجا فهمید؟! مریم، ناراحت، نگاهی به نرجس انداخت. شهاب با عصبانیت به نرجس نگاهی انداخت. ــ شما گفتید؟!... نرجس خانوم شما گفتید؟! نرجس سرش را پایین انداخت. ــ خب من فکر کردم لازمه بدونه! ــ اصلا شما چرا دخالت کردید؟! اینو نمیدونید که زندگی شخصی دیگران به شام ربطی نداره؟!!!! ــ شهاب جان آروم باش! با مهیا حرف زدی؟! ــ نیستش... ــ یعنی چی نیستش؟! حتما خونشونه... ــ رفتم، مهلا خانم گفت؛ اصلا برنگشته. ــ بهش زنگ بزن. شهاب کلافه دستی در موهایش کشید. ــ جواب نمیده! خب دوباره زنگ بزن. شهاب دوباوه شماره مهیا را گرفت. عصبی، لگدی به ماشینش زد. ــ چی شد شهاب؟! ــ خاموش کرد گوشیشو... مریم، نگران ناخن انگشتش را می جوید. ــ شهاب شاید تو پارک باشه! * از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا * * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا پول سفر را خرج نیازمندان نمی‌کنید؟! 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اللهم ارزقنا زيارة الاربعين •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
یک ون شبهه فصل دوم شبهه 6.mp3
5.28M
🔊 | و روابط جنسی آزاد یک حق و مسئله شخصی است و به جامعه ربطی ندارد؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش امیرالمومنین (علیه‎السّلام) به اختلاس و فرار یکی از مدیرانش به کانادای آن دوران 🔺استاد رحیم پور ازغدی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻حمایت رسمی بی‌بی‌سی از گروهک تروریستی منافقین: «مجاهدین خلق» سرمایه ایران است! 🔹تلاش رسانه دولتی انگلستان برای زنده کردن جسد سازمان تروریستی مجاهدین و سفیدشویی از جنایات این گروهک •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیایید برای یک لحظه فرض بگیریم آنچه سال گذشته در کشور رخ داد سر مسئله حجاب بود... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم میخورم برای دل رهبرم که طلایه‌دار در حسرت ... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ» ولی (بعد از او) گروه‌هایی از میان پیروانش اختلاف کردند؛ وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز)! (سوره مبارکه مریم/ آیه ۳۷) ❇ تفســــــیر ولى با این همه تأکیدى که مسیح (علیه السلام) در زمینه توحید و پرستش خداوند یگانه داشت بعد از او گروه‌ها از میان پیروانش راه‌هاى مختلفى را پیش گرفتند (و عقائد گوناگونى مخصوصاً درباره مسیح ابراز داشتند) (فَاخْتَلَفَ الاْ َحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ). واى به حال آن‌ها که راه کفر و شرک را پیش گرفتند، از مشاهده روز عظیم رستاخیز (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْم عَظِیم). 🌺🌺🌺 تاریخ مسیحیت نیز به خوبى گواهى مى دهد که آن‌ها تا چه اندازه بعد از حضرت مسیح(علیه السلام) درباره او و مسأله توحید اختلاف کردند. این اختلافات به اندازه اى بالا گرفت که قسطنطین امپراطور روم، مجمعى از اسقف‌ها (دانشمندان بزرگ مسیحى) را تشکیل داد که یکى از سه مجمع معروف تاریخى آن‌ها است. اعضاى این مجمع به ۲۱۷۰ عضو رسید که همه از بزرگان آن‌ها بودند. هنگامى که بحث درباره عیسى (علیه السلام) مطرح شد، علماى حاضر نظرات کاملاً مختلفى درباره او اظهار داشتند و هر گروهى عقیده‌اى داشت. بعضى گفتند: او خدا است که به زمین نازل شده است! عده اى را زنده کرده و عده اى را میرانده سپس به آسمان صعود کرده است!. بعضى دیگر گفتند: او فرزند خدا است!. بعضى دیگر گفتند: او یکى از اقانیم ثلاثه (سه ذات مقدس) است، اب و ابن و روح القدس (خداى پدر، خداى پسر و روح القدس)!. و بعضى دیگر گفتند: او سومینِ آن سه نفر است: خداوند معبود است، او هم معبود، و مادرش هم معبود!. سرانجام بعضى گفتند: او بنده خدا است و فرستاده او. و فرقه هاى دیگر هر کدام سخنى گفتند به طورى که اتفاق نظر بر هیچ یک از این عقائد حاصل نشد. بزرگ ترین رقم طرفداران یک عقیده 308 نفر بود که امپراطور آن را به عنوان یک اکثریت نسبى پذیرفت و به عنوان عقیده رسمى از آن دفاع کرد و بقیه را کنار گذاشت، اما عقیده توحید که متأسفانه طرفداران کمترى داشت در اقلیت قرار گرفت. و از آنجا که انحراف از اصل توحید، بزرگترین انحراف مسیحیان محسوب مى شود، در ذیل آیه فوق دیدیم چگونه خداوند آن‌ها را تهدید مى کند که در روز عظیم رستاخیز در آن محضر عام و در برابر دادگاه عدالت پروردگار، سرنوشت شوم و دردناکى خواهند داشت. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۷ سوره مبارکه مریم) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ جدید حاج صادق آهنگران پسر فاطمه ما گوش بفرمان هستیم مثل قاسم همگی عازم میدان هستیم عالی و زیبا 🚩 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : در برابر ظالم کرنش نداشته باش! 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان_جانم_میرود #قسمت_صد_وبیســت_یکـم شهاب، چشمانش را روی هم فشار داد. نمی خواست مهیا اینگونه ب
شهاب سریع به سمت پارک دوید. تنها امیدش، پارک بود. با رسیدن به پارک نفس زنان کل پارک را گشت. اما، اثری از مهیا نبود. روی نیمکت نشست و سرش را بین دو دستش گرفت. مریم کنار برادرش ایستاد. ــ چی شد؟! شهاب سرش را بالا آورد. ــ نبود... مریم، نگران به اطراف نگاه کرد. ــ شهاب! یه کاری بکن! مهیا اصلا حالش خوب نبود! شهاب نگاهی به ساعت انداخت. ساعت نزدیک دوازده شب بود. زیر لب نالید: ــ با این حالت؛ این موقع کجا رفتی...؟! ساعت، از یک گذشته بود؛ اما هیچ خبری از مهیا نبود. شهاب، تک تک مکان هایی که به ذهنش رسیده بود را؛ همراه محسن رفته بود. اما خبری از مهیا نبود. همه در حیاط خانه محمد آقا، جمع شده بودند. مهلا خانم بی تابی می کرد و شهین خانوم و مریم، با اینکه حال مساعدی نداشتند؛ اما سعی میکردند او را آرام کنند. احمد آقا، نگاهی به شهاب، که کلافه و عصبی در حیاط قدم می زد، انداخت. دو روز پیش، زمانی که مهیا دانشگاه بود؛ شهاب، به خانه آن ها آمده بود و موضوع رفتنش به سوریه را گفته بود. احمد آقا هم از ابتدای آشنایی اش متوجه شده بود؛ که این پسر ماندنی نبود. شهاب، کلافه و نگران به سمتشان برگشت. ــ من میرم دنبالش بگردم! احمد آقا، با اینکه خودش هم نگران بود؛ ولی متوجه اوضاع بد شهاب شده بود. ــ پسرم، کجا میری؟! تو که همه جا رو گشتی! ــ میدونم حاجی! ولی نمیتونم اینجا بشینم! زنم نیستش... اصلا وقتی به این فکر میکنم، که شاید براش اتفاقی افتاده باشه؛ دیونه میشم. پس ازم نخواید که نرم! محسن به طرف شهاب رفت و کمکش کرد، که روی لبه ی باغچه بنشیند. شهاب، روی لبه ی باغچه نشست. خسته سرش را پایین انداخت. زیر لب زمزمه کرد. ــ کجایی مهیا؟! کجایی؟! احساس بدی، از نبود مهیا در کنارش داشت. دوست داشت، او الان کنارش بود و مثل همیشه با حرف هایش آرامش می کرد. با بهم ریختن موهایش و اذیت کردنش بلند او را بخنداند و با عشق به خنده هایش نگاه کند. می ترسید با حال بدی که مهیا داشت؛ اتفاقی برایش بیفتد. دیگر نمی توانست بنشیند و منتظر مباند. که به او زنگ بزنند و خبری از مهیا بدهند... از جایش بلند شد. محمد آقا به طرفش آمد. ــ کجا شهاب؟؟ ــ نمیتونم دیگه تحمل کنم! نمیشه که بشینم و منتظر باشم. محمد آقا، که متوجه حال بد شهاب، بود؛ میترسید که پسرش کاری دست خودش بدهد. اولین بار بود، که شهاب را آنقدر نگران و آشفته می دید. ــ پسرم صبر کن؛ یکم دیگه برو... شهاب تا می خواست، جواب محمد آقا را بدهد؛ صدای موبایلش بلند شد. سریع تلفنش را درآورد. با دیدن شماره ناشناس، ناامید، با صدای خسته، جواب داد: ــ الو... ــ سلام! ــ سلام! بفرمایید ــ ببخشید؛ تازه خانومی رو آوردن بیمارستان که آخرین تماس رو با شما داشتند. شهاب دستش را به در گرفت، تا جلوی افتادنش را بگیرد. نشنید که پرستار چه گفت؛ فقط آن لحظه چهره معصوم مهیا، جلوی چشمانش آمد. ــ الو... آقا... ــ کدوم بیمارستان؟! بقیه با شنیدن اسم بیمارستان، نگران به طرف شهاب آمدند. مهلا خانم، گریه می کرد و امام حسین(ع)را صدا می کرد. شهین خانوم و مریم هم، پا به پای او اشک می ریختند محسن به طرف شهاب، رفت. ــ شهاب، بده گوشی رو من حرف بزنم. شهاب دست محسن را کنار زد. ــ کدوم بیمارستان؟! شهاب، تماس را قطع کرد و بی توجه به صدا کردن های بقیه به طرف ماشینش دوید... شهاب، با آخرین سرعت ممکن رانندگی می کرد. آنقدر نگران بود، که فقط اسم بیمارستان را برای محسن پیامک کرد. با رسیدن به بیمارستان، سریع به سمت پذیرش رفت. ــ سلام! ــ بفرمایید؟! ــ یه بیماری رو آوردن.. زنگ زدید... ــ اسمشون؟! ــ مهیا... مهیا رضایی! پرستار، شروع به تایپ کردن کرد. ــ طبقه سوم... اتاق ۱۸۲ * از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا * * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بسیار عالی.. گوش بدید حجاب کار خدا برهنگی کار شیطان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ ‌حسین انصاریان: اثر راهپیمایی اربعین از یک‌میلیون بمب بر سر آمریکا و اسرائیل بیشتر است... 🔸 امروز بالاترین اسلحه علیه کفر همین اربعین ابی‌عبدالله (علیه‎السلام) است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | نماهنگ ویژه ایام راهپیمایی اربعین با نام "ای صبا..." 🔰رهبر انقلاب درباره زیارت اربعین: ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاکشان رسان تا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فصل دوم ، شبهه هفتم.mp3
6.9M
🔊 | اینکه شعار آزادی زنان را فوری به خارج و دشمن ربط می دهید نشانه شبهات در حوزه آزادی فهرست مطالب خالی بودن دست شماست! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ چگونه بی‌تفاوتی نسبت به یک قانون کوچک می‌تواند سبب ازهم‌پاشیدگی نظام اخلاقی در جامعه شود؟ نظریه‌ی «پنجره‌های شکسته» 👆👆 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 برای «روسریتو بردار» چرا احکام قضایی در برابر این موارد بازدارنده نیست؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat